در جستجوی اعتماد ازدسترفته! | چرا باید به دیگران اعتماد کنیم؟
اعتماد
پایه و اساس روابط، همکاریها، تعاملات اجتماعی و توسعۀ جوامع، اعتماد است، ولی اعتماد به همان اندازه که اهمیت دارد، خطرناک هم هست.
از انسانهای نخستین تا جوامع امروزی، اعتماد، مهمترین تسهیلگر کارآمدی اجتماعی در هر مقیاسی است.
چیزی ساده را تصور کنید: مثلاً رانندگی برای تهیۀ مواد غذایی. از خانهتان بیرون میآیید، سوار ماشین میشوید و بهسمت فروشگاه رانندگی میکنید. در این فرایند، شما به چندین لایۀ اعتمادِ بههمپیوسته تکیه کردهاید که در جامعه نهادینه شده است. این لایهها عبارتاند از:
ـ زمانی که شما در خانه نیستید، همسایهها وارد خانۀ شما نمیشوند؛
ـ در صورت ورود همسایهها به خانۀ شما در زمان عدم حضورتان، پلیس با آنها برخورد خواهد کرد؛
ـ اگر همسایهها این کار را انجام دهند، شرکت بیمه خسارت شما را پرداخت خواهد کرد؛
ـ کارخانۀ خودروسازی در ساخت خودروی شما مسئولیتپذیر و کاردان بوده؛
ـ رانندگان دیگر نیز در خیابان، قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت خواهند کرد؛
ـ پول شما ارزش خود را حفظ کرده است و مغازهدار آن را قبول خواهد کرد.
تقریباً همۀ ابعاد زندگی ما در ارتباط با اطرافیان، بر پایۀ اعتماد استوار است و زمانی که از آن سوءاستفاده شود، مخصوصاً اگر چندبار این اتفاق بیفتد، میتواند این پایهها را فرو ریزد و روابطمان را متزلزل کند.
وقتی به دیگران اعتماد میکنیم، برای برآوردهشدن توقعاتمان به آنها وابسته هستیم؛ توقعاتی که ضمانتی برای برآوردهشدن آنها وجود ندارد و زندگی ما را آسیبپذیر میکند یا در معرض زیان قرار میدهد.
آسیبپذیری یک جنبۀ مهم از اعتماد است؛ تقابل شدیدی بین نیاز ما به اعتماد به دیگران و نیاز ما به محافظت از خود در مقابل ضرر و آسیب وجود دارد. ممکن است جهت جلوگیری از آسیبپذیری و محافظت در برابر سوءاستفاده، تصمیم بگیریم به کسی اعتماد نکنیم، اما این موضوع منجر به یک زندگی فلاکتبار و بدون رابطۀ دوستانه، صمیمیت و آرامش میشود. ما تقریباً هر روز نیاز داریم تا به غریبهها ــ از رانندۀ تاکسی گرفته تا معلم و پلیس ــ اعتماد کنیم.
بنابراین، ما باید به دیگران اعتماد کنیم و یاد بگیریم چگونه و چهزمانی آسیبپذیر باشیم تا زندگی رضایتبخشی داشته باشیم. ما با دادن فرصت و آزادی به آدمها برای انجام کارها، بدون نظارت و بررسی لازم، اعتماد میکنیم با این امید که آنها صلاحیت کافی را دارند و مایلاند آن کاری را انجام دهند که در آن، به آنها اعتماد کردهایم.
سیمون لانگستف میگوید: «اعتماد، توانایی تکیهکردن بر شخصی دیگر است برای انجام کاری که گفته انجام خواهد داد، حتی زمانی که کسی او را نمیبیند.»
وقتی به دیگران اعتماد میکنیم، برای برآوردهشدن توقعاتمان به آنها وابسته هستیم؛ توقعاتی که ضمانتی برای برآوردهشدن آنها وجود ندارد و زندگی ما را آسیبپذیر میکند یا در معرض زیان قرار میدهد. آسیبپذیری یک جنبۀ مهم از اعتماد است؛ تقابل شدیدی بین نیاز ما به اعتماد به دیگران و نیاز ما به محافظت از خود در مقابل ضرر و آسیب وجود دارد
اعتماد و قابلاعتمادبودن
اعتماد، با قابلاعتمادبودن فرق میکند. اعتماد، نگرشی است که ما نسبتبه دیگران یا گاهی خودمان داریم و بیانگر انتظار و توقع ماست که هدف از اعتماد ما این است که دیگران، قابلاعتماد هستند.
قابلاعتمادبودن یک صفت و ویژگی در دیگران است و در شرایط مطلوب، با اعتماد رابطۀ متقابل دارد. بهعبارت دیگر، در بهترین حالت، اعتماد نگرش نسبتبه افراد قابلاعتماد است و به افرادی که قابلیت اعتماد داشته باشند، اعتماد خواهد شد.
البته همۀ ما میدانیم که در مدینۀ فاضله زندگی نمیکنیم. افراد غیرقابلاعتماد با دروغگویی، بازاریابی زیرکانه یا قدرت جذب بالا، قابلاعتماد تصور میشوند. به همین ترتیب، افراد قابلاعتماد اغلب ممکن است به خاطر معرفی اشتباه و بد، غیرقابلاعتماد به نظر برسند.
اعتماد در تعامل با دیگران/ ویژگیِ اعتمادکردن به دیگران
دو نوع اعتماد وجود دارد که رایجترین و مشهودترین نوع آن، اعتماد تعاملی (یعنی اعتماد در تعامل با دیگران) است. مثلاً ما به دوستان خود اعتماد میکنیم و اسرار خود را به آنها میگوییم یا به خانوادۀ خود جهت نگهداری کودکمان اعتماد میکنیم یا به سایر رانندگان در جاده اعتماد میکنیم.
نوع پیچیدهتر اعتماد، اعتماد به نهادها و دولت است، چون آنها مانند انسانها، بهطور مستقیم در دسترس نیستند. با وجود این، ما به آنها اعتماد میکنیم که گفتار و عملکردشان در راستای منافع مردم است. ولی وقتی این اعتماد از بین برود، جامعۀ فرسودهای خواهیم داشت.
پاسخ به سوالاتی از قبیل سؤالات زیر، احتمال ضرر را در صورت اعتماد به دیگران به حداقل میرساند: ۱ـ آیا او انسانِ صادقی است؟ ۲ـ آیا در گذشته، انسان قابلاعتمادی بوده است؟ ۳ـ آیا او علاوه بر خودش، به فکر دیگران هم هست؟
اعتماد در اخلاق
یکی از اولین مشکلات عملی، شناخت افراد قابلاعتماد است. اعتماد به چهرههای سرشناس آسان است و ما اغلب بهراحتی به افرادی که در اطراف ما هستند، اعتماد میکنیم، اما بهطور کلی باید به دنبال یک قاعدۀ اخلاقی منسجم باشیم.
در نهایت، هیچ روش قطعی برای شناخت افراد قابلاعتماد وجود ندارد، ولی شاخصهایی وجود دارد که میتوانیم برای تصمیمگیری از آنها استفاده کنیم.
پاسخ به سؤالاتی از قبیل سؤالات زیر، احتمال ضرر را در صورت اعتماد به دیگران به حداقل میرساند:
ـ آیا او انسانِ صادقی است؟
ـ آیا در گذشته، انسان قابلاعتمادی بوده است؟
ـ آیا او علاوه بر خودش، به فکر دیگران هم هست؟
سؤالات زیر، ترکیبی پیچیده از اطلاع از نحوۀ عملکرد اعتماد، عادات، انگیزهها و ارزشهای دیگران و خودمان است:
ـ چگونه اعتماد را بازسازی کنیم؟
ـ در مقابلِ کسی که به او اعتماد نداریم، چگونه رفتار کنیم؟
ـ واکنش ما نسبتبه کسی که از اعتماد ما سوءاستفاده کرد، چگونه باید باشد؟
ـ چه زمانی یا هر چند وقت یکبار باید اعتماد خود نسبتبه دیگران را بررسی کنیم؟
ـ اعتمادکردن، چه زمانی خوب و چه زمانی بد است؟
ـ در آسیبپذیری، چهچیزی مهم است؟