آیا دوپینگ میتواند اخلاقی باشد؟
آیا دوپینگ میتواند اخلاقی باشد؟
منشوری دربارۀ دوپینگ
قوانینِ دوپینگ در ورزش غیرمنطقی هستند. آیا باید آنها را تغییر دهیم تا نوعی صحیحی از تقویت عملکرد را مجاز کنیم؟
امروزه هیچچیز در ورزش به اندازۀ دوپینگ منفور نیست. دوچرخهسوار آمریکایی لنس آرمسترانگ، فقط یک متقلب ساده نیست. رسانهها او را تقریباً یک هیولا نشان میدهند: «شرور بیمانند» و «بدتر از بیشرم». بدن او که زمانی معجزۀ مدرن محسوب میشد – چرا که هم سرطان را شکست داده بود و هم هفت بار قهرمان تور دو فرانس شده بود – حالا «بیارزش» تلقی میشود. حتی تأسیس موسسۀ خیریهی موفق برای مبارزه با سرطان هم فقط بخشی از یک بازی نمایشی دیده میشود.
سال گذشته، کمیسیون جرایم استرالیا گزارشی دربارۀ استفادۀ گسترده از داروهای تقویتی در استرالیا منتشر کرد. ریچارد اینگز رئیس سابق سازمان ضد دوپینگ استرالیا در واکنش به این موضوع گفت: «امروز فقط یک روز سیاه برای ورزش استرالیا نیست؛ بلکه سیاهترین روز برای ورزش استرالیا است.» در همان سال، گزارشی از آژانس جهانی ضد دوپینگ (WADA) ناکارآمدی برنامههای آزمایش دارویی را بررسی کرد. دیک پاوند رئیس سابق این آژانس و نویسندۀ این گزارش، با لحنی تند به این یافتهها اینگونه اشاره نمود: «این باید زنگ بیدارباش باشد. این باید فراخوانی برای اقدام باشد.»
دقیقاً نمیدانیم دوپینگ چقدر رایج است؛ اما سرنخهایی دستگیرمان شده است. از بین ۲۱ ورزشکاری که در مسابقات تور دو فرانس بین سالهای ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۵ روی سکو رفتند، ۲۰ نفر به استفاده از مواد غیرقانونی ثابت یا حداقل متهم شدهاند. اگر سالها را بیشتر کنیم (۱۹۹۶ تا ۲۰۱۰)، از ۴۵ ورزشکار برتر، ۳۶ نفر دوپینگ کردهاند. در آستانۀ المپیک ۲۰۱۲ لندن، ۱۰۷ ورزشکار در تستهای دوپینگ رد شدند. علاوه بر این، خیلی از ورزشکارانی که در طول مسابقات لندن ۲۰۱۲ تستهای خود را با موفقیت پشت سر گذاشتند، بعداً مشخص شد که دوپینگ کردهاند. از جمله آنها میتوان به یولیا یفیمووا (شناگر روسی)، تایسون گی (دوندۀ آمریکایی که خودش اعتراف کرد)، و دو دوندۀ جامائیکایی آسافا پاول و شرون سیمپسون اشاره کرد. ورزشکاران موفق دیگری هم بودند که قبلاً بهخاطر دوپینگ محروم شده بودند و دوباره شرکت کردند؛ از جمله الکساندر وینوکوروف (دوچرخهسوار قزاقستانی)، تاتیانا لیسنکو (پرتاب چکش از اوکراین)، آصلی چاکیر آلپتکین (دوندۀ ۱۵۰۰ متر از ترکیه) و ساندرا پرکوویچ (پرتاب دیسک از کرواسی) که همگی در المپیک ۲۰۱۲ مدال طلا گرفتند.
تشخیص دوپینگ غیرفیزیولوژیکی نسبتاً راحتتر است؛ بخاطر اینکه موادی را وارد بدن میکنند که معمولاً در بدن وجود ندارند و به راحتی با آزمایشهای دقیق خون یا ادرار تشخیص داده میشوند.
مواد ممنوعهای که ورزشکاران امروزه استفاده میکنند، به سه دستۀ کلی تقسیم میشوند:
۱. باعث تقویت و بهبود عملکرد طبیعی بدن در حین تمرین و ریکاوری میشوند؛ مانند: برخی از استروئیدهای آنابولیک (مثل تستوسترون) و هورمون رشد.
۲. باعث تقویت عملکرد طبیعی بدن در حین مسابقه میشوند. این دسته شامل روشهایی مثل دوپینگ خونی و مصرف هورمون اریتروپویتین انسانی (EPO) است. این هورمون که بهطور طبیعی در بدن تولید میشود، باعث افزایش گلبولهای قرمز خون شده و ظرفیت حمل اکسیژن را بالا میبرد. این دو روش را میتوان «دوپینگ فیزیولوژیکی» نامید؛ زیرا عملکرد طبیعی بدن را تقویت میکنند.
۳. مواد غیرطبیعی که روند طبیعی بدن را تغییر میدهند تا تمرین، ریکاوری، و عملکرد ورزشکار در مسابقه بهتر بشود. شامل بتا بلاکرها (برای کاهش استرس و لرزش بدن)، دیورتیکها، مسکنها، داروهای ضدالتهاب، داروهای تقویت تمرکز مثل ریتالین و مودافینیل و همچنین مواد مخدر غیرقانونی مانند کوکائین و آمفتامین هستند. این نوع دوپینگ را «دوپینگ غیر فیزیولوژیکی» مینامند. در میان تمام این مواد، فقط مسکنها و داروهای ضدالتهاب قانونی هستند.
تشخیص دوپینگ غیرفیزیولوژیکی نسبتاً راحتتر است؛ بخاطر اینکه موادی را وارد بدن میکنند که معمولاً در بدن وجود ندارند و به راحتی با آزمایشهای دقیق خون یا ادرار تشخیص داده میشوند؛ اما تشخیص دوپینگ فیزیولوژیکی سختتر است؛ چون این مواد بهطور طبیعی در بدن تولید میشوند. وقتی ورزشکار مقدار کمی از آن را مصرف کند، در محدودۀ نرمال بدن باقی میماند و تشخیص اینکه از این مواد استفاده کرده یا بدنش از روی شانس خوب عمل کرده، سخت میشود.
آژانس جهانی ضد دوپینگ (WADA) فهرستی از مواد ممنوعه را معین میکند که همۀ رشتههای ورزشی باید به آن پایبند باشند؛ اما روش آزمایش بر عهدۀ خود فدراسیون ورزشی است که چگونه تصمیم بگیرد. مثلاً در دوچرخهسواری از سیستمی به نام پاسپورت بیولوژیکی استفاده میشود؛ اما در فوتبال چنین سیستمی وجود ندارد. همچنین، تستگیری برای EPO (هورمونی که ظرفیت حمل اکسیژن در خون را افزایش میدهد) در ورزشهای استقامتی مانند دوچرخهسواری اهمیت زیادی دارد؛ اما در ورزشی مثل بولینگ ممکن است چندان مهم نباشد.
برای اینکه نرخ محکومیت دوپینگ را کمتر کنیم، باید به یک توافق نظری مبنی بر اینکه چرا دوپینگ غیرقانونی است، برسیم. آژانس جهانی مبارزه با دوپینگ، مواد و روشهایی را ممنوع میکند که حداقل دو مورد از این سه معیار را داشته باشند:
۱. برای سلامتی خطرناک باشند؛
۲. باعث افزایش عملکرد شوند؛
۳. استفاده از آن مخالف روح ورزش باشد.
تیم اسکای به دلیل استفاده از مفهوم «افزایش جزئی» مورد تحسین است؛ تغییرات کوچک در تجهیزات، لباس، تمرین و تکنیک است که در مجموع تأثیر بزرگی بر عملکرد ورزشکاران دارد.
معیار اول که تقریباً جای بحث ندارد و بدون اختلاف پذیرفتهشده است؛ اما معیار دوم عجیب به نظر میرسد؛ زیرا اصلاً ورزش حرفهای ذاتاً برای افزایش عملکرد است. بسیاری از مواد و روشهای افزایش عملکرد هم قانونی هستند. مثلاً کراتین که قدرت و توان عضلات را ۵ تا ۱۵ درصد افزایش میدهد، کافئین که زمان رسیدن به خستگی را ۱۰ درصد افزایش میدهد و نیترات موجود در عصارۀ چغندر که زمان رسیدن به خستگی را در تمرینات پرفشار و سنگین ۱۵ تا ۲۵ درصد افزایش میدهد، همۀ اینها قانونی هستند. لنس آرمسترانگ (دوچرخهسوار معروف) به استفاده از چادراکسیژن افتخار میکرد، که روشی قانونی برای بهبود عملکرد است. تیم اسکای (یک تیم حرفهای دوچرخهسواری بریتانیایی) که بردلی ویگینز و کریس فروم را به قهرمانی تور دو فرانس در سالهای ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ رساند، بهخاطر استفاده از مفهوم «افزایش جزئی» (marginal gains) تحسین شده است. تغییرات کوچک در تجهیزات، لباس، تمرین و تکنیک است که در مجموع تأثیر بزرگی بر عملکرد ورزشکاران دارد.
آژانس جهانی مبارزه با دوپینگ، صریحاً در قوانین خود اعلام کرده که «دوپینگ اساساً مخالف روح ورزش است»
مقامات ورزشی در سراسر جهان، دوپینگ را بسیار جدی میگیرند. لایحۀ اصلاحیۀ سازمان مبارزه با دوپینگ استرالیا در سال ۲۰۱۳ به این سازمان قدرت بیشتری داده تا ورزشکاران متخلف را شناسایی و محکوم کند. قانون جدید آژانس جهانی مبارزه با دوپینگ که مقرر شد در سال ۲۰۱۵ اجرایی شود، بر لزوم تحقیقات بیشتر تأکید میکند. طی این تحقیقات نهفقط ورزشکاران، بلکه نقش اعضای کادر فنی و پشتیبانی آنها نیز بررسی میشود. روشهای سنتی آزمایش دوپینگ نیز اضافه خواهد شد. در واقع، همین روشهای تحقیقاتی گسترده، نقش اصلی را در پروندۀ آژانس ضد دوپینگ آمریکا علیه لنس آرمسترانگ ایفا کردند که در نهایت منجر به اعتراف او به استفاده از مواد ممنوعه شد.
با این حال، با افزایش شکایات از سوی ورزشکاران و هواداران، برخی رشتههای ورزشی تستهای دوپینگ را بیشتر هم کردهاند، مخصوصاً آزمایش خون که اطلاعات بیشتری میدهد، اما روش تهاجمیتری است. برای مثال، فدراسیون بینالمللی تنیس اعلام کرد که در سال ۲۰۱۳ تعداد آزمایشهای خونی چهار برابر شده است. علاوه بر فدراسیون تنیس، لیگ ملی فوتبال آمریکا نیز مانند دوچرخهسواری، سیستم گذرنامۀ زیستسنجشی یا همان پاسپورت بیولوژیکی را معرفی کرد. این گذرنامه، یک روش نظارتی است که الگوی فیزیولوژیکی هر ورزشکار را ثبت میکند. اگر تغییری در این الگو مشاهده شود – حتی اگر مقدار آن در محدودۀ طبیعی افراد عادی باشد – آزمایشهای بیشتری انجام میشود و در صورت لزوم، پیگرد قانونی نیز ممکن است صورت بگیرد.
اگر میلیاردها دلار برای این کار اختصاص بدهیم، نظارت ۲۴ ساعته و سایر محدودیتهای سختگیرانه را برای ورزشکاران اعمال کنیم، تمام انواع دوپینگ را میتوان از بین برد که البته بسیار بعید است؛ اما راه بهتری برای کاهش دوپینگ وجود دارد. اینکه قانون را تغییر بدهیم و دوپینگ دیگر مخالف قانون و تقلب محسوب نشود. اگر قوانین تغییر کنند، آیا دوپینگ به خودیِ خود اخلاقاً نادرست است؟ وقتی دربارۀ ارزشهایی که باید سیاستهای ورزشی را ترسیم کنند فکر میکنم، دلیل قانعکنندهای برای ممنوعیت دوپینگ فیزیولوژیکی نمیبینم. در واقع برعکس، دلایل خوبی برای استفاده از آن وجود دارد؛ اما دوپینگ غیرفیزیولوژیکی داستان مجزایی دارد که خوشبختانه تشخیص آن هم بسیار راحتتر است.
آیا دوپینگ به خودیِ خود اخلاقاً نادرست است؟ با در نظر گرفتن ارزشهای ترسیمکنندۀ سیاسیتهای ورزشی، دلیل قانعکنندهای برای ممنوعیت دوپینگ فیزیولوژیکی وجود ندارد.
ورزش ریشه در نشاندادن تواناییهای ژنتیکی ما دارد. نمایش سرعت، قدرت، هوش، خلاقیت، و سازگاری با اجتماع که زمینه را برای یافتن دوستان بیشتر فراهم میکند. همچنین تواناییهای ما را برای بقا و تولیدمثل به نمایش میگذارد. شارلوت فوریه، دومینیک پونتیه و میشل ریموند، مطالعهای را در سال ۲۰۰۴ در فرانسه انجام دادهبودند و در مجلۀ Evolution and Human Behavior منتشر شد که گزارش میدهد: دانشجویان مرد و زن که در ورزش رقابت میکنند، شریکهای عاطفی بیشتری نسبت به دانشجویان دیگر دارند و در بین ورزشکاران هم دستهای که عملکرد بهتری دارند، شریکهای عاطفی بیشتری دارند. شاید هم بهخاطر همین روحیۀ ورزشکاری یا همان روح ورزش است که در جامعه نیز از جایگاه و اعتبار بالایی برخوردارند و تبدیل به الگو برای ارزشها شدهاند. دیک پوند از آژانس جهانی مبارزه با دوپینگ دراینباره گفته است: «شما به قوانین احترام میگذارید. به رقیبان احترام میگذارید. به خودتان احترام میگذارید. شما منصفانه بازی میکنید. فکر میکنم این روحیه به زندگی شما هم سرایت کرده باشد.»
آژانس جهانی مبارزه با دوپینگ، ارزشهایی را که در پس روح ورزش قرار گرفته است، اینگونه توصیف میکند: اخلاق، بازی جوانمردانه و صداقت، سلامت، دستیابی به بهترین عملکرد، رشد شخصیت و آموزش، لذت و شادی، کار تیمی، تعهد و پشتکار، احترام به قوانین، احترام به خود و دیگر شرکتکنندگان، شجاعت، و حس همبستگی در جامعه.
ورزش قرار است انسان را در بهترین حالت خودش نشان دهد. در ورزش، ما میتوانیم اراده، تلاش، مبارزه و پیروزی را نشان دهیم. علاوه بر این، ورزش باید روح انسان را نیز تصرف کند. به همین دلیل است که استدلال میشود حتی اگر دوپینگ قانونی هم شود، باز هم نوعی تقلب خواهد بود؛ زیرا در این صورت، ورزش دیگر نشاندهندۀ فضائل و تواناییهای واقعی انسانی نخواهد بود؛ بلکه تنها قدرت صنعت داروسازی مدرن (یا هر منبع دیگر مواد نیروزا) را به نمایش میگذارد.
با این حال، دوپینگ لزوماً با ارزشهای ورزش در تضاد نیست. بیایید چهار سناریوی مختلف را در نظر بگیریم. دو مورد اول مربوط به دوپینگ فیزیولوژیکی هستند؛ مورد سوم مربوط به تقویت تکنولوژیکی و مورد آخر مربوط به استفاده از داروهای مسکن است. این سناریوها در دنیایی خیالی اتفاق میافتند که هیچ ماده یا روش خاصی ممنوع نیست و تنها یک قانون وجود دارد: «شما نباید با روح ورزش در تضاد باشید.»
سناریوی اول؛ بن دوندۀ سرعت
بن دوندۀ ۱۰۰ متر، میخواهد از استروئیدها استفاده کند. این مواد به او کمک میکند که بعد از تمرینهای سخت، سریعتر بهبود پیدا کند. در نتیجه میتواند بدون آسیبدیدگی، سختتر و طولانیتر تمرین کند. این استروئیدها هنگام مسابقه کمکی به حال او ندارد؛ زیرا اثر آنها به مرور زمان ظاهر میشود؛ اما کمک میکنند که قبل از مسابقه، تمرین بهتر و بیشتری داشته باشد.
سناریوی دوم؛ لانس دوچرخهسوار
او میخواهد در یک مسابقۀ سه هفتهای دوچرخهسواری، دوپینگ خونی انجام بدهد. روزی ۱۰ ساعت رکابزدن روی دوچرخه، موجب کاهش سلولهای خونی او بهخاطر فشار زیاد میگردد و توانایی حمل اکسیژن در خون کم میشود. لانس میخواهد قبل از مسابقه، مقداری از خون خودش را ذخیره کند و در طول مسابقه آن را به خودش تزریق کند تا اکسیژن بیشتری حمل کند و استقامتش را افزایش دهد؛ اینگونه اثرات منفی و مخرب مسابقه بر بدنش را جبران میکند.
سناریوی سوم؛ هنک کهنهسرباز جنگ عراق
او در جنگ مچ پایش شکسته و درست جوش نخورده است. الان فقط میتواند با لنگیدنِ همراه درد، مسافتهای کوتاه را طی کند. او درخواست داده که هر دو پایش را قطع کنند تا بتواند با استفاده از پاهای مصنوعی در مسابقات پارالمپیک شرکت کند.
سناریوی چهارم؛ دیوید بازیکن حرفهای فوتبال
او در فینال جام جهانی بازی میکند. به دلیل سالها بازی حرفهای، فشار مداوم، و آسیبهای ورزشی، دچار درد مزمن شده است. دیوید میخواهد از داروهای مسکن قوی و ضدالتهاب استفاده کند تا بتواند بدون درد و محدودیت فیزیکی به بازی ادامه دهد.
این چهار مثال، همگی برای افزایش عملکرد هستند؛ اما کدامیک از آنها روح واقعی ورزش را زیر سؤال میبرد؟
امروزه مواد دوپینگ فیزیولوژیکی فرآیندهای طبیعی بدن را تقویت میکنند و میتوان تحت نظارت صحیح، با ایمنی بالا از آنها استفاده کرد. برای مثال، استروئیدها و EPO بر روی فرآیندهای طبیعی بدن اثر میگذارند. این مواد باعث نمیشوند که ورزشکاران تواناییهای غیرممکن یا فراتر از حد طبیعی داشته باشند که تأثیر مستقیم روی نتیجۀ مسابقه بگذارد. برای مثال، استروئیدها باعث میشوند که ورزشکار بتواند سختتر تمرین کند؛ اما هنوز او است که تمرین میکند و برای رسیدن به نتیجه زحمت میکشد. در روز مسابقه هم باید همان تلاش را برای پیروزی انجام دهد. به عبارت دیگر، عنصر انسانی در این نوع ورزش به اندازۀ ورزش پاک برجسته است. ورزشکارانی مانند بن جانسون، کارل لوئیس، یوهان بلیک و دیگر قهرمانان دوی ۱۰۰ متر، ملوان زبل دنیای واقعی نیستند؛ یعنی یک قرص بهخودیِخود برایشان عضله نمیسازد. این ورزشکاران به همان اندازه، یا حتی بیشتر از هر ورزشکار دیگری تمرین کردهاند تا به قهرمانی برسند.
تایلر همیلتون دوچرخهسوار آمریکایی، در سال ۲۰۱۱ اعتراف کرد که از دوپینگ استفاده کرده است. در سال ۲۰۰۲ در یکی از مراحل مسابقات جیرو دیتالیا، او توانست با شانۀ شکسته، مقام دوم را کسب کند. او برای تحمل درد، دندانهایش را میفشرد و برای پاداش، روی ۱۱ تا از دندانهایش روکش گذاشت. وقتی او به دوپینگ خونی روی آورد، متوجه یک پدیدۀ شگفتانگیز شد. بدنش همان درد و خستگی شدیدی را که ناشی از تمامشدن انرژیاش بود، احساس میکرد؛ اما وقتی ادامه میداد، متوجه میشد که هنوز انرژی بیشتری برای پیشروی دارد. افزایش تعداد گلبولهای قرمز در خون او (هماتوکریت بالا) باعث نشد که مسابقه برایش آسانتر شود؛ بلکه فقط به او اجازه داد که از تمام ظرفیت بدنی خود استفاده کند و مسافت بیشتری را طی کند؛ در حالی که ذهنش به او میگفت «دیگر توان ادامهدادن نداری.» این کار نیاز به شجاعت و تعهدی داشت که فقط افراد بسیار کمی از آن بهرهمند هستند.
به نظر من، آن ارزشهایی که از ورزش انتظار داریم، با دوپینگی که بن و لنس انجام میدهند، خدشهدار نمیشوند. مانند تمام ورزشکاران، آنها هم تمام عمرشان را صرف ورزش میکنند. در واقع، ورزش فقط برای آزمایش تواناییهای فیزیکی نیست؛ بلکه یک آزمون ذهنی هم هست. مثلاً به استراتژیهای بازی تنیس دقت کنید یا به نحوۀ استفادۀ بازیکنان فوتبال از قوانین یا ترفند چهرۀ بیاحساس (پوکرفیس) که دوچرخهسواران استفاده میکنند، تا حریفهایشان فکر کنند آنها هیچ دردی حس نمیکنند. تواناییهای ذهنی مثل خلاقیت، اراده، آرامش، هوش و زیرکی، به اندازۀ تواناییهایی فیزیکی در ورزش مهم هستند.
ورزش فقط برای آزمایش تواناییهای فیزیکی نیست؛ بلکه یک آزمون ذهنی برای ورزشکاران نیز به حساب میآید.
این ویژگیهای ذهنی در تمرین و آمادهسازی هم آزمایش میشوند. چگونه تمرین کنیم؟ چه مدت تمرین کنیم؟ چه زمانی تمرین کنیم؟ شاید از همه سختتر این باشد: چگونه در هر جلسۀ تمرینی، ۱۰۰ درصد توان خود را بگذاریم. جواب به این سؤالها روز به روز پیچیدهتر میشود. امروزه برای اینکه از تمرینها نهایت بهره را ببریم، از اندازهگیری مصرف اکسیژن، آزمایش خون، تحلیل رایانهای، تونلهای باد و … استفاده میشود. حتی بدون دوپینگ هم نمیتوان ورزشکارهای بزرگ امروز را با گذشته مقایسه کرد. تمرینها دقیقتر شدهاند، تغذیۀ ورزشکاران تغییر کرده، تجهیزات میلیوندلاری طراحی و بهینهسازی شده و حتی فیزیولوژی بدن انسان هم از این تغییرات در امان نمانده است. در گذشته به ورزشکاران میگفتند که آب نخورند، چون وزن اضافی دارد؛ اما الان همه میدانیم که آبرسانی به بدن برای عملکرد بهتر ضروری است. در گذشته ورزشکاران هر غذایی که قابل هضم بود، میخوردند؛ اما امروزه ژلهای ۱۰۰ کالری دقیق بر اساس نیاز بدنشان استفاده میکنند.
پیشرفت انسان (چه در زندگی و چه در ورزش) همیشه به توانایی ما در درک دنیا و خودمان و تغییر آن برای بهترشدن وابسته بوده است. اگر این موضوع در زندگی تحسینبرانگیز است، پس چرا دوپینگ برخلاف روح ورزش در نظر گرفته میشود؟ دوپینگ اتفاقاً نشاندهندۀ روح ورزش است. انسانبودن یعنی بهترشدن. انسانها مثل اسبهای مسابقهای نیستند که فقط با شلاق یک سوارکار به جلو بروند؛ بلکه آنها خودشان سرنوشتشان را تعیین میکنند. انتخاب بهترشدن، نشانۀ همین توانایی است. بنابراین، استفاده از دوپینگ (یا هر روش دیگری) برای افزایش عملکرد، نشاندهندۀ روحیۀ انسانی است که همیشه به دنبال پیشرفت و بهترشدن است.
از اینجا دوباره به هنک میرسیم؛ کسی که تکنولوژی را به آناتومی نرمال و نیمهکارآمد بدن انسان ترجیح میدهد. انتخاب او برای قطع عضو پاهایش، میتواند نوعی انسانیتبخشی دوباره باشد، نه انسانیتزدایی. در واقع او میخواهد نوع متفاوتی از انسان باشد. من دلیلی نمیبینم که چرا هنک نباید بتواند در ورزش معلولین رقابت کند. درست است که قطع عضو داوطلبانه، کار بسیار افراطی است؛ اما یک اختلال نادر به نام «اختلال یکپارچگی بدن» باعث شده که تعداد انگشتشماری خواستار چنین قطع عضوهایی شوند؛ اما عمل جراحی تامی جان را در نظر بگیرید که استخوان کنار رباط آرنج را برداشته و با یک تاندون جایگزین کرده است. برخی معتقدند که این عمل، قدرت پرتاب توپ در ورزشکاران را افزایش میدهد.
در حال حاضر، تیغههایی که افراد قطع عضو (مانند اسکار پیستوریوس، دوندۀ اهل آفریقای جنوبی)، استفاده میکنند، بهتر از آناتومی طبیعی انسان نیستند؛ اما با گذر زمان، اندامهای مصنوعی در عملکرد از بدن طبیعی انسان پیشی خواهند گرفت. زمانی که ورزشکاران معلول به انسانهایی با اندام رایانهای تبدیل شوند، مسابقۀ دویدن در ۱۰۰ متر ممکن است بسیار جالبتر از دویدن طبیعی باشد؛ اما اساساً عملکرد آنها دیگر انسانی نخواهد بود.
حالا آخرین ورزشکار دوپینگی، یعنی دیوید را در نظر بگیرید. او میخواهد از داروهای مسکن و ضدالتهابی استفاده کند. من معتقدم که این کار برخلاف روح ورزش است؛ زیرا یک نوع دوپینگ ذهنی است. از این رو، انسانیت ما را زیر سؤال میبرد.
اما دوپینگ ذهنی چیست؟ مایک تایسون، بوکسور سنگینوزن آمریکایی، در زندگینامۀ خود به نام حقیقت غیر قابل انکار (منتشرشده در سال ۲۰۱۳) فاش کرد که به دلیل اعتیاد زیاد به کوکایین، قبل از بسیاری از مبارزاتش از آن مصرف میکرد؛ اما کوکائین میتواند به فرد کمک کند تا بر ترس و درد غلبه کند؛ و این دقیقاً همان احساساتی هستند که یک بوکسور باید بر آنها پیروز شود. (البته علاوه بر اینکه باید سریع و قوی هم باشد.) اگر دوپینگ ذهنی به معنای استفاده از مواد برای تغییر اراده، خواستهها و درک درد باشد، پس استفاده از کوکائین نیز نوعی دوپینگ ذهنی محسوب میشود.
انواع دیگری از دوپینگ ذهنی نیز وجود دارد. یکی از آزمونهای اصلی در ورزشهایی مانند تیراندازی با کمان، تیراندازی با تفنگ و اسنوکر، توانایی کنترل استرس و حفظ آرامش است. پروپرانولول – دارویی که به طور رایج بین نوازندگان کلاسیک برای بهبود اجرا استفاده میشود – اضطراب و لرزش دست را کاهش میدهد. داروهای محرک مانند مُدافینیل – که باعث افزایش هوشیاری و تمرکز میشود – اخیراً در ورزشهایی مثل دو و میدانی، پرتاب وزنه و بیسبال استفاده شده است. همچنین محرکهایی مشابه آمفتامین مدتها است که در دوچرخهسواری، بیسبال و سایر ورزشها استفاده میشوند. همۀ اینها، نمونههایی از دوپینگ ذهنی هستند. از آنجا که چنین موادی نیاز به شجاعت، اراده و سختکوشی را از بین میبرند و این ویژگیها بخشی از ماهیت انسانی ما هستند، باید ممنوع شوند.
مسکنها، داروهای ضدالتهاب و بیحسکنندۀ موضعی در ورزشهای راگبی و فوتبال آمریکایی خیلی رایج هستند. ورزشکاران این داروها را در طول مسابقات مصرف میکنند تا بتوانند به بازی ادامه دهند و عملکرد بهتری داشته باشند؛ اما این کار خطرناک است؛ بخاطر اینکه باعث میشود تا ورزشکاران دردی احساس نکنند، متوجۀ بدترشدنِ آن نشوند . در نتیجه آسیب بیشتری میبینند.
علاوه بر این، این داروها اعتیادآور هستند. در حال حاضر بیش از ۵۰۰ بازیکن سابق لیگ ملی فوتبال آمریکا، از این سازمان به دلیل استفاده از این مسکنها شکایت کردهاند؛ چون این داروها باعث اعتیاد خیلیها شده و عوارض جانبی دیگری هم داشته است. همچنین بهخاطر اینکه درد مصدومیت را احساس نمیکردند، مصدومیتشان بیشتر میشد.
از آنجایی که مسکنها و داروهای ضدالتهاب بهطور طبیعی در بدن وجود ندارند، شناسایی آنها در آزمایش خون یا ادرار از نظر فنی آسانتر است. بنابراین، اگر قوانین ضد دوپینگ فقط بر این مدل مواد تمرکز کنند، اجرای آنها سادهتر خواهد شد.
اما فناوریهای افزایش عملکرد چه میشوند؟ این فناوریها همین الآن هم چارچوبهای اخلاقی ما را به چالش کشیدهاند. یکی از این روشها، تحریک الکتریکی مغز (TES) است. در این روش، یک جریان الکتریکی ضعیف از طریق یک دستگاه قابلحمل روی قسمتهای خاصی از مغز قرار میگیرد. این روش تاکنون برای افزایش توانایی یادگیری مانند مهارتهای ریاضی استفاده شده است؛ اما میتواند برای بهبود مهارتهای حرکتی، هماهنگی و سایر ویژگیهای مهم در ورزش نیز به کار رود. آیا باید تمرینات ورزشی با کمک TES ممنوع شود؟
از طرفی میتوان توجیه کرد که TES فقط یادگیری طبیعی را تقویت میکند؛ مانند رژیم غذایی مناسب یا خواب کافی. از این نظر غیرانسانی نیست؛ اما اگر از این روش برای تغییر ویژگیهای ذهنی مانند اراده، تحمل درد یا انگیزه استفاده شود، میتواند بهعنوان دوپینگ ذهنی در نظر گرفته شود.
چه میشود اگر فناوریهای غیرقابل شناسایی بتوانند روانشناسی و ذهن ما را تغییر دهند؟ پاسخ به این پرسش، برای تمام زندگی بشر اهمیت دارد.
ارتش ایالات متحده برنامههای جدی برای تقویت ذهنی و جسمی دارد. این ارتش در حال توسعۀ فناوریهایی است که به سربازان این امکان را میدهد که بتوانند محیط اطراف دیدشان را که معمولاً بهطور ناخودآگاه درک میکنند، بهتر ببینند. چنین فناوریهایی میتوانند در ورزشهایی مانند فوتبال یا راگبی برای افزایش عملکرد بازیکنان به کار بروند. احتمالاً سربازان، اولین اندامهای رایانهای واقعی خواهند بود؛ اما فناوریهای نظامی معمولاً به دنیای غیرنظامی نیز راه پیدا میکنند. همانطور که اینترنت در ابتدا یک پروژۀ نظامی بود؛ اما امروزه همۀ مردم از آن استفاده میکنند. حال یک سؤال اخلاقی مطرح میشود: اگر فناوریهای غیرقابل شناسایی بتوانند روانشناسی و ذهن ما را تغییر دهند، چه باید کرد؟ این پرسش نهتنها برای ورزش، بلکه برای کل زندگی انسانها مهم است. در نهایت، این موضوع وادارمان میکند که به این سؤال برسیم: «ما باید چه نوع انسانهایی باشیم؟»
در واقع، ما هماکنون با چنین پرسشهایی روبهرو هستیم. زمانی که داروهای محرک در ورزش بیسبال ممنوع شد، ناگهان تعداد زیادی از بازیکنان بیسبال مبتلا به اختلال «کمتوجهی – بیشفعالی» (ADHD) شدند. این بازیکنان اجازۀ مصرف داروهای تقویتکنندۀ شناختی مانند متیلفنیدات (ریتالین) را دریافت کردند. این دارو معمولاً برای کودکانی که نمیتوانند تمرکز کنند تجویز میشود. به اعتقاد من چنین دوپینگ ذهنیای برخلاف روح ورزش است. با این حال، اگر استفاده از این داروها همهگیر و ایمن شود و به بخشی از زندگی عادی جامعه تبدیل شود، ممکن است دیگر به همان اندازه بحثبرانگیز نباشد. نمونۀ مشابه، کافئین است که در ابتدا یک مادۀ تقویتکنندۀ ممنوع بود؛ اما بعدها از فهرست مواد ممنوعه خارج شد؛ زیرا نسبتاً ایمن است و تقریبا همۀ مردم به نوعی کافئیندار هستند.
با گسترش امکاناتی که علم برای توانمندیهای انسانی فراهم میکند، باید چارچوبهای اخلاقی خود را هم به شکلی منطقی و متناسب با آن تکامل بدهیم. اگر برای خرد، خلاقیت و نوآوری ارزش قائل باشیم، میتوان برخی از شکلهای خاص دوپینگ که نشاندهندهی میل انسان به بهترشدن هستند را قبول کنیم. برای مثال، اگر دوپینگ فیزیولوژیکی قانونی شود، میتوان استفادۀ از استروئیدها، هورمون رشد و روشهای افزایش اکسیژن خون (خوندوپینگ) را تحت نظارت و در محدودۀ امن فیزیولوژیکی مجاز کنیم.
اما دوپینگی که از بهینهسازی عملکرد طبیعی بدن، پا فراتر بگذارد (مخصوصاً آنکه ما را به قلمروهای متفاوتی از هستی ببرد)، مسئلۀ دیگری است. تناقض اینجاست که بزرگترین تهدید برای ورزش، دوپینگ ذهنی است، نه دوپینگ جسمی. تقویت فیزیکی یا اینکه به ورزش آسیبی نمیزند یا بهراحتی قابل شناسایی است. اگر روزی ما انسانیتبخشیِ دوباره (مانند استفاده از پاهای مصنوعی) را در ورزش بپذیریم، دیگر المپیک افراد سالم و المپیک افراد معلول نداریم؛ بلکه به جای آن، المپیک انسانها و ابرانسانها را خواهیم داشت.

