کباب میخورم و حامی حقوق حیواناتم!
این روزها عبارت “حقوق حیوانات” سر زبانها افتاده و پیتر سینگر آن را در کتاب خود با عنوان آزادی حیوانات1 زیاد به کار میبرد. اما در واقع اندیشمندانی که در حوزۀ اخلاق گوشتخواری اندیشهورزی میکنند، باید بدانند که پیتر سینگر با وجود اینکه مخالف مصرف گوشت است و در این حوزه بسیار اثرگذار است، چیزی به عنوان حقوق حیوانات را به رسمیت نشناخته است. او تنها به منفعت حیوانات به عنوان موجوداتی دارای قوۀ ادراک اشاره میکند، بنابراین طبق نظر او، باید تصمیماتی گرفته شود که بیشترین منافع را برای بیشترین موجودات تامین کند.
همانطور که در مقالۀ قبلی که منتشر شد، اشاره کردم، اگر بخواهیم بر اساس فایدهگرایی، در مصرف گوشت اخلاق را رعایت کنیم، باید دو نکته را در نظر بگیریم. نخست، خوردن گوشتی که در دامداریها پرورش داده میشود، بر اساس فایدهگرایی غیر اخلاقی است، چون که هیچگاه لذت بردن از یک غذای خوشمزه بر درد چاقوی قصاب، نمیچربد. دوم، فایده گرایی برای حقوق حیوانات اصالتی قائل نیست، به همین خاطر راهکارهای دیگری برای مصرف گوشت ارائه میکند که اخلاقی است، با این هدف که نفع همۀ موجودات تضمین شود. (در ادامه، چگونگی این راهکار را توضیح خواهم داد.)
بر همین اساس، وگانها با توجه به فایدهگرایی سینگر، خوردن گوشت حیوانات را غیر اخلاقی قلمداد میکنند. کتاب تام رگان2 با عنوان پروندۀ حقوق حیوانات3 که مطلبی مستدل، بسیار خواندنی و متقاعد کننده است، به همین مضمون اشاره دارد. او با برجسته کردن یک مقدمۀ کلیدی مینویسد که هر حیوانی سزاوار زندگی کردن است و بیدرنگ دارای شأن حقوقی ذاتی است و این شأن حقوقی ذاتی ضامن زندگی حیوانات در برابر هر نوع گزندی است. نکشتن آنها و سرو نکردن آنها بر سر میز غذا جزئی از بدیهیترین این حقوق است.
جنبهای که خارج از شمول حکم بالاست، در ماجرای قایق نجات پدیدار میشود. این یک پروندۀ حقوقی مربوط به ماجرای چندین روز از زندگی چهار خدمۀ یک کشتی است که هزار مایل در دریا بر روی یک کِلک سرگردان بودند. سه تن از خدمه با کشتن چهارمین نفر و خوردن گوشت او، به گمان خود ناجی جان خود شدند. رگان با استناد به این پرونده موقعیتی را توصیف میکند که در آن حقی بیرون از چارچوب اخلاق نقض میشود، و حق را به سه خدمۀ نجاتیافته میدهد:
مشروط بر اینکه با تمام جوانبی که در این بحث مطرح است با احتیاط برخورد شود، و با فرض بر اینکه، ملاحظات خاصی در نظر گرفته نشود، هر فرد بیگناهی حق دارد برای جلوگیری از بغرنج شدن وضعیت خود دست به اقداماتی بزند. حتی اگر بر اثر اقدامات او به سایر افراد بی گناه آسیب وارد شود.
مسلماً پرورش حیوانات برای مصرف گوشت آن (به جز در شرایط خاص) مصداقی از پروندۀ قایق نجات نیست، بلکه در واقع، پرورش حیوان برای این منظور، طبق ادلهای که پیشتر به میان آمد، مصداقی از زیادهخواهی (و نه نجات جان) است. مثل اینکه مرغی را پروار کنیم تا در نهایت سالاد مرغ خوشمزهای میل کنیم. به این ترتیب، از زاویۀ اخلاق، خوردن گوشت حیوانات بیشتر به زیادهروزی در تغذیه شباهت دارد.
اما آیا همیشه چنین چیزی صدق میکند؟ آیا نمیتوان راهکاری پیدا کرد که گوشت حیوانات را بخوریم و همچنان به رعایت حقوق آنها پایبند باشیم و با قواعد اخلاقی سازگار؟
پاسخ به طور قطعی مثبت است، اما باید به یک نکته توجه داشت. بهنظرم برجسته کردن استدلالهای فلسفی موجود برای مصرف گوشت دو بُعد دارد. نخست، مصرفکنندگانِ اندیشناک را قادر میسازد تا از بهانهتراشی کردن به خاطر خوردن چند تکه گوشت دوری کنند. مثل “انتخاب شخصی است”، “مرگ تنها در یک لحظه اتفاق میافتد” یا “گوشت طعم خوبی دارد”، و دوم، ادلههایی ارائه میکند که نه تنها با استدلالهای اخلاقی منطقی سازگار است، بلکه حتی ممکن است بدون اینکه بدیهیات اخلاقی را زیر پا بگذاریم یا با گفتن “میدانم خوردن گوشت اشتباه است، اما پرهیز از آن دشوار است و به هر حال آن را میخورم” در اصول اخلاقی سستی ورزیده باشیم، از ما گوشتخوارانی با وجدان بسازد.
با در نظر گرفتن این اهداف است که میتوانیم استدلال مبتنی بر حقوق نفی خوردن حیوانات را مورد بررسی قرار دهیم. کارل کوهن4، استاد فلسفهٔ دانشگاه میشیگان، بیشتر همّ خود را در این عرصه صرف کرده است. او معتقد است که “حیوانات نمیتوانند ذی حقوق باشند، زیرا مفهوم حقوق اساساً انسانی است؛ ریشه در جهان اخلاقی انسان دارد و فقط در آن جهان، قدرت و کاربستپذیری دارد.” او این ارزیابی را بر این اصل استوار میکند که “افرادی که حقوقی دارند باید قوۀ درک ساز و کار تکالیف خودشان و دیگران را داشته باشند.”
منصفانه است. اما مشکل پیچیدهتر کوهن در باب رد حقوق حیوانات و به تبع روا دانستن خوردن آنان این است که ذیحقوق بودن را برای افراد دارای ناتوانی ذهنی، نوزادان و سالخوردگان که درک ساز و کار تکالیف را ندارند، نیز نمیپذیرد (به استثنای حقوق اولیه که مورد پذیرش هر صاحب خردی است).
اما استدلال کوهن فراتر میرود. او در ادامه حقوق حیوانات را در ارتباط با حیوانات حیات وحش به چالش میکشد. او در مقالهای که در سال ۲۰۰۴ تحت عنوان غذا مسئله ای برای تفکر: تاملی دربارۀ گوشتخواری5 استدلال میکند که “اگر حیوانات دارای حقوق باشند، به همان اندازه که در کاهش رنج حیوانات اهلی نقش داریم، باید در کاستن رنج حیوانات وحشی نیز نقش داشته باشیم.” از آنجایی که پیشنهاد مدیریت خرد کل حیات وحش برای چاره کردن رنج حیوانات نامعقول است، کوهن نتیجه میگیرد که حیوانات در واقع حقوقی ندارند. اما این انگاره هم یکسر مجابکننده نیست. کوهن درست میگوید که از آنجا که هیچ گوزنی از آسیب هیچ گرگ صحرایی در امان نیست، حقوق حیوانات حیات وحش نیز شامل قاعدهای مبنی بر صدمه ندیدن نمیشود. با وجود این، شأن حقوقی ذاتی گوزن برچیده نمیشود. زیرا گرگ صحرایی میتواند ناسزاوارانه او را با قساوت و خونسردی تمام سلاخی کند. تا زمانی که شان حقوقی گوزن پابرجاست، تکالیف انسانها برای حفظ حریم آن حقوق نیز پا بر جا باقی خواهد ماند؛ از جمله شکار نکردن گوزن، مگر در هنگام خطر جانی انسان.
صراحتاً استدلال کوهن شکار حیوانات را برای مصارف بی رویۀ رستورانهای زنجیرهای و یا حتی از حیث تفریح با تسلیحات سهمگین، محکوم میکند، لذا این مقوله در چارچوب حقوق کماکان ضد اخلاقی تلقی میشود.
البته یک دفاع علمی از شکار در میان دانشمندانی چون راجر اسکراتون6 و توار سرولی7 وجود دارد که طرحی بهبود یافته از آن را در میاندازد. در این شیوه از شکار، شکارچی با استفاده از ابزارهای بدوی وارد تعقیب و گریزی میشود که مستلزم داشتن مهارت، سرسختی و کمترین میزان صدمه به زیستبوم است. شکارچی به سراغ طعمههای فربهتر و پیرتر می رود و آنان را به گونهای تور میکند که کمترین میزان هدر روی را در روند شکار و مصرف داشته باشد. (اخیرا شخصی را گزارش کردم که از این روش استفاده می کند.)
معقولانه به نظر میرسد. اما نکتهای که باید دربارهاش درنگ کرد، آن است که چطور اسکراتون و سرولی که در تضاد با نظرات کوهن حیوانات را ذی حق میشمارند، چنین راهکار به ظاهر صلحجویانه و معتدلی را متداول میکنند؟ و تا جایی که مطالعه کردم، هیچ یک از آنان توضیحی برای بیاعتبار بودن حقوق حیوانات ارائه نمیکنند. بنابراین، مشکل ناسازگاری اخلاقی کماکان پابرجاست، به این خاطر که ما را با سوال نخست مواجه میکند.
چگونه امیدوار باشیم که مصرفکنندۀ متخلق همچنان که گوشت میخورد، به حقوق حیوانات توجهی داشته باشد؟ اگر بالفرض به پروندۀ قایق نجات اعتنایی نداشته باشیم، جایی برای بحث در مورد در نظر گرفتن گوشت حیوانات اهلی دامداری باقی نمیماند. همانطور که شکار فارغ از بهینه سازی رویۀ آن بر همین منوال است.
دو شق دیگر نیز وجود دارد که مصرف گوشت با کیفیت بالا را (حسب فایدهگرایی) امکانپذیر میکند. احتمالا با روشهای امروزی تفاوتهایی داشته باشد، اما ما را از انجام عملی که میدانیم خطاست، میرهاند.
راه نخستی که کمتر مطابق با واقع است، جایگزین کردن مصرف گوشت شکار با گوشت حیوانات مرده است. مصرف گوشت حیوانات حیات وحش یک روش غیر سلطهجویانه برای فراهم کردن گوشت حیوانات است. بشر بیش از دو میلیون سال است که این کار را انجام میدهد و شواهد نشان میدهد که ما در فراهم کردن گوشت حیوانات مرده توانمندی بیشتری نسبت به شکار داشتهایم. با به کارگیری آتش محبوبیت این کار نیز بیشتر شد، زیرا پخت و پز باعث کاهش عوامل بیماریزا میشد.
در شرحی دربارۀ جمع آوری گوشت حیوانات مرده میخوانیم: “برای انسانهای اولیه که در دشتهای آفریقا زندگی میکردند، دریافت کالری مورد نیاز صرفاً با کمین کردن و جمع کردن بقایای شکاری که شیرها یا گربهسانان تیزدندان به دام انداخته بودند، آسان بود.”
امروزه گروههایی با خطی مشی مشابه با نام فریگانها8، به زبالهدانیهای حاشیۀ شهرها سرازیر میشوند تا از گوشت حیواناتی که در جادهها کشته شدهاند تغذیه کنند. این کار به عنوان گزینۀ مناسبی برای گیاهخواران و تهیدستان نیز هست. با این حال این گروهها عدۀ قلیلی از جمعیت را تشکیل میدهند، زیرا چنین شیوهای با سبک زندگی مدرن همخوانی ندارد و مطمئناً مضراتی برای سلامتی دارد، اما به نظرم این روش همچنان از پر فایدهترین روشهاست.
یک گزینۀ دستیافتنیتر و ایمنتر، انجام کاری مشابه به دامداری است، بدین ترتیب که حیوانات (ترجیحاً نشخوارکنندگان) را در مراتع محدود با حداکثر توجه به سامان آنها پرورش میدهید، زندگی عاری از بهره کشی انسان را برایشان فراهم میآورید، آن ها را با رژیمهای طبیعی در زیستگاه های مناسب پروار میکنید و فقط و فقط بعد از مرگ طبیعیشان گوشتشان را مصرف میکنید.
طبیعتاً این یک پیشنهاد نامتداول است. انجام این کار برابر با سود کمتر، گوشت کمتر و نالذیذتر خواهد بود. افزون بر این اگر در پرورش آنان نقش داشته باشید، خوردنشان به خاطر خو گرفتن با آنان دشوار خواهد بود.
هیچ کس ادعا ندارد که حفظ حریم حقوق حیوانات و در عین حال خوردن آنان به سادگی آب خوردن است، اما امکان پذیر است.
- اولین یادداشت از این چهار یادداشت را از اینجا بخوانید.