نفس بکش؛ برای آن که دیگری زنده بماند | بررسی اخلاقی فیلم Breathe 2017
نفس بکش؛ برای آن که دیگری زنده بماند | بررسی اخلاقی فیلم Breathe 2017
مقدمه
فیلم Breathe 2017 به کارگردانی اندی سرکیس و نویسندگی ویلیام نیکلسون، روایتی سینمایی از زندگی رابین کاوندیش (Robin Cavendish) است؛ فردی که در دهۀ ۱۹۵۰ میلادی در اوج جوانی بر اثر ابتلا به بیماری فلج اطفال، بهطور کامل از گردن به پایین فلج شد. با این حال، او نهتنها تسلیم محدودیتهای جسمانی نگردید، بلکه در همراهی با همسرش دایانا و دوستان نزدیکش توانست امکان زیست انسانی و اجتماعیِ مبتنی بر کرامت و امید را برای خود و دیگران فراهم سازد. این اثر سینمایی، که با نقشآفرینی اندرو گارفیلد و کلر فوی جان میگیرد، در لایههای درونی خود پرسشهای عمیق اخلاقی را دربارۀ کرامت انسانی، مواجهه با رنج، مسئولیتهای خانوادگی و اجتماعی، و همچنین نسبت انسان با فناوری و جامعه مطرح میسازد.
از منظر فلسفۀ اخلاق، فیلم Breathe را میتوان نه صرفاً یک درام زیستی، بلکه یک «حکایت اخلاقی» دانست؛ چنانکه منتقدان نیز بر ماهیت تمثیلی و استعاری آن تأکید کردهاند. در این یادداشت، تلاش خواهد شد با اتکا به محتوای دیالوگهای فیلم و نقدهای پیرامونی آن، تحلیلی فلسفی – اخلاقی ارائه گردد. هدف این بررسی، نشان دادن آن است که چگونه روایت سینمایی کاوندیش ظرفیت دارد بهمنزلۀ متنی فلسفی خوانده شود و آموزههایی دربارۀ کرامت، استقلال، مسئولیت و امید در اختیار نهد.
کرامت انسانی و نفی نگاه ابزاری
یکی از برجستهترین مضامین اخلاقی فیلم، تأکید بر کرامت انسانی فراتر از محدودیتهای جسمانی است. رابین کاوندیش، پس از ابتلا به فلج، بهصورت کامل به دستگاه تنفس مصنوعی وابسته میشود و پزشکان در آغاز زندگی او را تنها به چند ماه محدود میدانند. در چنین شرایطی، بسیاری ممکن است به تقلیل کرامت انسانی به کارکرد جسمانی یا استقلال فیزیکی گرایش پیدا کنند؛ اما Breathe بر خلاف این نگرش، بر این نکته پای میفشارد که کرامت ذاتی انسان وابسته به توانایی جسمانی نیست، بلکه در ظرفیت او برای عشق، امید، ارتباط و خلق معنا تبلور مییابد.
این ایده، همسو با آموزههای اخلاقی کانت است که کرامت را به منزلۀ ارزش ذاتیِ عقلانی بودن و نه ابزار بودن تعریف میکند. رابین هرگز به ابزاری برای ترحم یا به باری برای اطرافیان تقلیل داده نمیشود؛ بلکه کنش و ارادۀ او، مبنای تصمیمها قرار میگیرد. او با همراهی همسرش، دستگاه قابلحمل تنفس مصنوعی را توسعه میدهد تا نشان دهد که زیست انسانی، تنها در بستر کرامت و استقلال معنا دارد.
دایانا تجسم این ایده است که اخلاق صرفاً در ساحت قواعد کلی تعریف نمیشود؛ بلکه در بستر روابط عاطفی و مسئولیتپذیری متقابل معنا مییابد.
اخلاق مراقبت و نقش دایانا
فیلم Breathe تصویری برجسته از اخلاق مراقبت (Ethics of Care) ارائه میدهد؛ جریانی در فلسفۀ اخلاق که با تأکید بر روابط انسانی، وابستگی متقابل و عاطفه، بهعنوان بدیلی در برابر اخلاق وظیفهگرای خشک یا فایدهگرایی محض مطرح شده است. شخصیت دایانا، همسر رابین، در این زمینه کلیدی است. او با انتخابی آگاهانه تصمیم میگیرد در کنار همسرش بماند، بار پرستاری از او را به دوش گیرد و حتی در شرایط دشوار اجتماعی و فرهنگی دهۀ ۱۹۵۰، او را از حصار تنگ بیمارستان بیرون آورد.
از این منظر، دایانا تجسم این ایده است که اخلاق صرفاً در ساحت قواعد کلی تعریف نمیشود؛ بلکه در بستر روابط عاطفی و مسئولیتپذیری متقابل معنا مییابد. تصمیم او در قبال رابین نه صرفاً اطاعت از یک قاعدۀ اخلاقی عام، بلکه پاسخی عاطفی و مراقبتی به نیازهای خاص یک انسان خاص است.
آزادی و استقلال در سایۀ وابستگی
فیلمنامه، پارادوکسی ظاهری را به تصویر میکشد: چگونه فردی که به دستگاه تنفس وابسته است، میتواند استقلال و آزادی را تجربه کند؟ پاسخ فیلم در این نکته نهفته است که استقلال انسانی همواره نسبی و رابطهای است. رابین با اتکا به خلاقیت دوستان و مهندسان اطرافش دستگاهی سیار میسازد که او را قادر میسازد تا از چهاردیواری بیمارستان فراتر رود و در جامعه حضور یابد.
این امر میتواند با بحثهای فلسفی در باب استقلال در شرایط وابستگی همگرا تلقی شود. نظریهپردازانی چون آلاسدیر مکاینتایر بر آناند که انسانها به صورت بنیادی، موجوداتی وابستهاند؛ اما این وابستگی، منافاتی با استقلال اخلاقی ندارد؛ بلکه برعکس، خود، بستر تحقق استقلال است. رابین از رهگذر همین وابستگی به شبکهای از روابط انسانی، توانست آزادی زیستی معنادار را تجربه کند.
مواجهه با رنج و مفهوم شجاعت اخلاقی
درام زندگینامهای Breathe را میتوان نمونهای از شجاعت اخلاقی دانست؛ شجاعتی که نه در قالب قهرمانی نظامی یا سیاسی، بلکه در انتخاب روزمره برای زیستنِ معنادار در دل رنج تبلور مییابد. رابین با پذیرش رنج خویش، آن را به فرصتی برای نوآوری و ایجاد تغییر اجتماعی تبدیل میکند. او تنها به بقای خود نمیاندیشد، بلکه با مشارکت فعال در طراحی دستگاه سیار به بیماران دیگر نیز امکان حضور در جامعه میدهد.
این رفتار، مصداقی از اخلاق فضیلتمحور است: انسان فاضل کسی است که در شرایط دشوار، نه دچار تسلیم و انفعال، بلکه بهسوی تحقق فضائل انسانی – از جمله شجاعت، امید و سخاوت – گام برمیدارد. در واقع، فیلم نشان میدهد که رنج نه ضرورتاً منجر به تراژدی، بلکه میتواند به عرصۀ بروز فضیلت تبدیل گردد.
مسئولیت اجتماعی و شکستن کلیشههای معلولیت
فیلم Breathe تنها داستان فردی نیست؛ بلکه نقدی اجتماعی بر کلیشههای معلولیت نیز به شمار میآید. در نیمۀ قرن بیستم، بیماران فلجشده عموماً در بیمارستانها حبس میشدند و فرصت حضور در جامعه را نداشتند. رابین با ابداع و استفادۀ مستمر عملی دستگاه تنفس سیار در انظار عمومی، این هنجار اجتماعی را به چالش کشید و نشان داد که ناتوانی جسمانی به معنای حذف از اجتماع نیست.
از منظر فلسفۀ اخلاق اجتماعی، این کنش را میتوان نمونهای از مسئولیت اجتماعی تلقی کرد. رابین و دوستانش با نوآوری خود، نهتنها مرزهای فردی را شکستند، بلکه به تغییر نگرش اجتماعی کمک کردند. این امر بهنوعی بازتاب اندیشۀ هابرماسی است که در آن، کنش ارتباطی و مشارکت اجتماعی بستر شکلگیری عقلانیت و اخلاق جمعی است.
مقایسه با روایتهای مشابه، الهامبخشی و الهامگیری
منتقدان بارها Breathe را با فیلم The Theory of Everything 2014 مقایسه کردهاند. هر دو اثر، روایتگر زندگی افرادیاند که درگیر بیماریهای جسمی شدید بودهاند؛ اما با اتکا به ارادۀ خود و پشتیبانی نزدیکان، به دستاوردهای ارزشمند رسیدهاند. با این حال، Breathe نسبت به همتای خود، کمتر مورد توجه قرار گرفت.
از منظر اخلاقی، اهمیت این مقایسه در نشان دادن این نکته است که الهامبخشی یک روایت نباید صرفاً در گرو شهرت جهانی شخصیت اصلی آن باشد. رابین کاوندیش به اندازۀ استیون هاوکینگ در حوزۀ علمی شناختهشده نبود؛ اما کنش اخلاقی او در بهبود زندگی بیماران فلجشده تأثیری عمیق بر جامعه گذاشت. بدینسان، Breathe مخاطب را به بازاندیشی در ارزشگذاریهای فرهنگی و اخلاقی دعوت میکند: چه چیزی یک زندگی را «الهامبخش» میسازد؟
استعارههای سینمایی و بازنمایی اخلاقی
از نظر فرمی، فیلم با بهرهگیری از فلشبکها، نماهای نزدیک و زاویۀ دید شخصی، تلاش میکند تجربۀ زیستۀ فردی وابسته به دستگاه تنفس را به مخاطب منتقل کند. این انتخابهای زیباییشناختی را میتوان حامل بار اخلاقی دانست: سینما با نزدیک کردن تماشاگر به جهان درونی شخصیت، امکان همدلی اخلاقی را فراهم میسازد.
همانطور که منتقدان اشاره کردهاند، فیلم در عین سادگی و ظاهر کوچک، این ظرفیت را دارد تا مخاطب را به سطحی از مشارکت اخلاقی بکشاند. این مشارکت اخلاقی نه صرفاً در قالب تأثر عاطفی، بلکه بهصورت پرسشگری فلسفی دربارۀ معنای کرامت، امید و مسئولیت در شرایط رنج شکل میگیرد.
تکنولوژی و اخلاق: بازاندیشی در نسبت انسان و ماشین
نکتۀ مهم دیگر در فیلم، نسبت میان تکنولوژی و اخلاق است. دستگاه تنفس سیار صرفاً ابزاری پزشکی نیست؛ بلکه نمادی از امکان آشتی تکنولوژی با کرامت انسانی است. برخلاف نگرانیهای رایج دربارۀ غیرانسانیسازی تکنولوژی، Breathe نشان میدهد که فناوری میتواند با اخلاق مراقبت و کرامت انسانی همسو شود و بستر آزادی و امید را گسترش دهد.
این رویکرد، یادآور مباحثی در اخلاق فناوری است که فیلسوفانی چون هانس یوناس مطرح کردهاند: تکنولوژی باید در خدمت ارتقای مسئولیت اخلاقی انسان قرار گیرد، نه کاهش آن. نوآوری رابین و دوستانش دقیقاً در همین چارچوب معنا پیدا میکند.
نتیجهگیری
فیلم Breathe را میتوان در عمیقترین سطح بهمنزلۀ یک متن فلسفی – اخلاقی خواند. این اثر سینمایی، با روایت زندگی رابین کاوندیش، پرسشهایی بنیادین دربارۀ کرامت انسانی، اخلاق مراقبت، استقلال در دل وابستگی، شجاعت اخلاقی، مسئولیت اجتماعی و نسبت انسان با تکنولوژی را پیش میکشد.
از این منظر، Breathe نهتنها یک درام زیستی، بلکه تمثیلی اخلاقی است که همگان را به بازاندیشی دربارۀ معنای زندگی خوب در دل رنج فرا میخواند. این فیلم نشان میدهد که اخلاق در دوردستهای فلسفۀ نظری تحقق نمییابد؛ بلکه در زندگی روزمرۀ انسانهایی جاری است که با انتخابهای شجاعانه و مبتنی بر کرامت، مرزهای محدودیت را درنوردیدهاند.
بهطور کلی، میتوان گفت که Breathe تجسم این ایده است که انسان حتی در شرایط شدیدترین محدودیتهای جسمانی، همچنان قادر است با عشق، امید و نوآوری، زندگیای اخلاقی و الهامبخش بیافریند. بدینسان، این فیلم نهتنها داستان فردی، که دعوتی به همۀ ما برای بازاندیشی در مسئولیتها و ظرفیتهای اخلاقیمان است.


