خرد باستان چطور میتواند زندگی شما را متحول کند؟
سه سال پیش، لحظۀ تحویل سال به خودم قول دادم فقط غذاهای ارگانیک بخورم. دو هفته دوام آوردم. سال گذشته، مصمم شدم هر روز قبل از سپیدهدم بدوم و با آب خنک دوش بگیرم. دو روز دوام آوردم. امسال، تصمیم خاصی ندارم. در عوض کتاب ادیت هال، راه ارسطو: خرد باستان چطور میتواند زندگی شما را متحول میکند، را خواندم و نتیجه گرفتم احتمالاً نیازی نبوده برای بازسازی زندگیام این تحولات دردناک -و در نتیجه موقت- را از سر بگذرانم. فقط کافی است تلاشی پایدار برای شاد بودن داشته باشم.
براساس یک باور زیانبار اما رایج، شروع یک زندگی دوباره دنیای ما را زیر و رو میکند، داشتن زندگیای شاد و متعادل نیازمند نظمی راهبانه یا قدرتی قهرمانانه است. زندگی و مرگ ژانر خودیاری به این شیفتگی وابسته است: باید مانند غارنشینها زندگی کنیم، کوهستانهای دوردست را درنوردیم، زغال داغ قورت بدهیم، از روی سنگریزههای سوزان عبور کنیم، تایرهای بزرگ را بلند کنیم، توی گلخانه یوگا کار کنیم، در دوی ماراتون شرکت کنیم و یکدیگر را مدیریت کنیم. در فرهنگ ما، دوراندیشی و میانهروی شرافتمندانه کمتر خریدار دارد اما هال با الهام از ارسطو با ذکر دلایلی نشان میدهد که چرا باید برای این چیزها ارزش قائل باشیم.
کتاب جدید هال راه میانۀ کمیابی را برای خواننده میگشاید تا به شادی دست یابد، آنچه یونانیان باستان ادایمونیا1 مینامیدند که اغلب سلامت و رفاه ترجمه میشود. این رفاه با سیریناپذیری مدرن در مواجهه با کامیابیهای مالی هیچ ارتباطی ندارد، بلکه یافتن هدفی است «برای تحقق تواناییهای بالقوه و کار روی رفتار خود تا بهترین نسخه از خودتان بشوید». خیلی کلیشهای به نظر میرسد اما به لطف نثر محکم اما متواضعانۀ هال اینگونه نیست. راه ارسطو کمان یک زندگی پارسامنشانه را طراحی میکند، زندگیای که از استعداد جوانی سرچشمه میگیرد، با تصمیمات مسئولانه و خوداندیشی رشد میکند، در روابط بلوغیافته نمایان میشود و در بازنشستگیای مسرتبخش و مرگی آرام و محترمانه پایان میگیرد. اما به عمل کار برآید و به سخندانی نیست و به ادعای هال، ارسطو در این میان میتواند یاریمان کند.
کتاب جدید هال راه میانۀ کمیابی را برای خواننده میگشاید تا به شادی دست یابد، آنچه یونانیان باستان ادایمونیا مینامیدند که اغلب سلامت و رفاه ترجمه میشود. این رفاه با سیریناپذیری مدرن در مواجهه با کامیابیهای مالی هیچ ارتباطی ندارد، بلکه یافتن هدفی است «برای تحقق تواناییهای بالقوه و کار روی رفتار خود تا بهترین نسخه از خودتان بشوید»
هال، استاد ادبیات یونان و روم باستان در دانشکدۀ کینگ لندن و نویسنده مقدمهای بر یونان باستان2 اولین نظریهپرداز معاصری نیست که مدعی است فلسفه -به ویژه فلسفۀ یونان باستان- میتواند زندگی را تغییر دهد و حتی نجاتبخش آن باشد. بیستوپنج سال قبل پییر هدوت3، متخصص ادبیات یونان و روم باستان، استدلال کرد که یونانیان هرگز بر آن نبودند که عشق به خِرَد به یک رشتۀ دانشگاهی کاملاً تخصصی تبدیل شود. بلکه به گفته هدوت، فلسفه «در مقام آرامبخشی برای دلمشغولی، تشویش و رنج انسان ظهور مییابد».
رواقیگری باستانی که در قرن دوم به دست امپراتور روم، مارکوس آئورلیوس، مطرح شد، در دهۀ آخر قرن بیستم در قالبِ خودیاری برای جامعهای بسیار مدپرست از نو ظهور کرد: راهی برای تنظیم احساسات، انجام وظایف و عادت دادن خود به چیزهایی که تغییرشان ممکن نیست. رواقیگری در میان خوانندگان (به ویژه مردان) بسیار رایج است، کسانی که میخواهند خود را شکیبا بار بیاورند. غولهای سیلیکونولی، ستارههای ملی فوتبال و شرکتکنندگان بازیهای المپیک دسته دسته به «استویکون» میپیوندند، کنفرانس سالانه رواقیون مدرن که در آن یک هفته وقت صرف میکنند تا «مثل امپراتوری رومی بیندیشند». احتمالاً راههای بدتری هم برای گذران وقت وجود دارد، اما از نظر ارسطوی هال رویکردهای بسیار بهتری هم به زندگی هست.
در پایان، به گفتۀ هال، رواقیگری «بیشتر تلاشی بدبینانه و تلخ است. …توصیهاش پذیرش تسلیمآمیز بدبختی است و نه مواجهۀ فعال و کاربردی با موضوع خوشبافت و جذاب زندگی هر روزه و حل مسئله». کوتاه آنکه، زندگی ارسطویی تنها تحمل امور اجتنابناپذیر نیست، بلکه شناخت مهارتهای خاص یا گرایشهای طبیعی در درون هر یک از ما و سپس حرکت پیوسته و متین در مسیر زندگی است. اینگونه است که فرد عمیقاً شاد میشود. به بیان هال، «رواقیگری ما را به همان لذت زندگی اخلاقی ارسطویی فرانمیخواند».
من به عنوان آدمی که کاملاً مستعد بهره بردن از لذتهای زندگی نیست، به این ادعا مشکوک بودم. دوش آب خنک مزایای خاص خود را دارد: انسان را برای زحمات اجتنابناپذیر و تحقیرهای کوچک روزمره آماده میکند. اما نحوۀ برخورد هال با «اخلاق نیکوماخوسی» ارسطو نشان میدهد که شرافت حقیقی، یعنی محور درونی شادی انسان، به زندگی طبق ضربالمثل یونان باستان وابسته است «ضربالمثلی که روی معبد دلفی حک شده ‘نه افراط و نه تفریط’». از نگاه ارسطو، اولین نظریهپرداز غربی که مبتنی بر این اصل، یک نظام اخلاقی را بسط میدهد، «تقریباً تمام ویژگیها و احساسات شخصیتها پذیرفتنی –و در واقع برای روانی سالم ضروری- هستند به شرط آنکه مقدار آنها درست باشد. او مقدار درست را ‘میانه’ یا ‘متعادل’ میداند، همان meson».
هال توضیح میدهد که خواننده بالغ او به دنبال این تعادل طلایی است و کار را با برخی پرسشهای تشخیصی آغاز میکند: من اکنون چه نوع موجود اخلاقیای هستم؟ آیا مستعد حسادت هستم یا انتقام، خشم یا شهوت، اعتماد به نفس کاذب یا ترسی مرموز؟ آیا دقیقاً از چیزهایی لذت میبرم که در مسیر شادی بلندمدت من هستند؟ هال مینویسد، اگر نمیتوانید یا نمیخواهید به این سوالهای غامض پاسخ دهید، «بهتر آنکه همین جا کتاب را ببندید و کنار بگذارید». صراحت هال که به اوج میرسد او را به افراط میکشاند. از نظر ارسطو، در اینکه کدام کوششها را شایسته پیگیری خود بدانیم، آزادیم اما اصالت و خودآگاهی قابل مذاکره نیستند.
راه ارسطو به واسطۀ امر خلاف واقعی میدرخشد که هال و ارسطو مدام به کار میبرند: آیا زندگی شرافتمندانه حقیقتاً زندگیای شاد است؟ پاسخ صریح اما ترحمآمیز است: «خیر».
شاید خوداندیشی تلاشی فردی باشد اما شرافت اینگونه نیست. آنطور که هال بیان میکند، «پروژۀ شادی» بهتنهایی دستیافتنی نیست، بلکه به نوع روابطی بستگی دارد که گسترش میدهیم یا فراموش میکنیم. باهمبودن سنگ محک شرافت ارسطویی است. هال در «عشق» و «معاشرت»، دو فصل جدی این کتاب، توضیح میدهد که چگونه میتوانیم موجب شکست یکدیگر و در نتیجه شکست خود شویم. در روزگار ارسطو و در روزگار ما، دوستی را اغلب تا حد لذت یا سود آن پایین میآورند و به طور خاص این دوستیها مشکلی هم ندارند به استثنای اینکه، به گفته هال «مستعد پایانی زودرس هستند». ارسطو مینویسد، این روابط «بسیار شکننده هستند. … وقتی انگیزۀ دوستی به پایان میرسد، خود دوستی هم از میان میرود». در مقابل، او به شکلی آرمانی میگوید روابط پایدار –شخصی، مدنی و سیاسی– مبتنی بر احترام متقابل به ارزشهای طرفین است. دوستان حقیقی، عاشقان حقیقی، شهروندان حقیقی بهترینها را برای یکدیگر میخواهند. «بهترین» چیست؟ البته شادی است، شادی به معنای پیگیری برتری یا زندگی تا بالاترین حد ظرفیت فرد.
کتاب هال را که به پایان میبردم، بسیار متقاعد و به همان میزان نگران بودم: آیا این پیام میتوانست به خوانندگانی برسد که بیش از همه بدان نیاز داشتند؟ آیا شادی شرافتمندانه میتوانست آز و بدگمانی را تحتالشعاع قرار دهد؟ شاید. ارسطو اولین کسی بود که دریافت فلسفه، و به طور خاص اخلاق، در روابط عمومی دچار مسئله است. آنهایی که بیش از همه نیازمند تربیت اخلاقی هستند احتمالاً ۲۷دلار خرج کتاب راهنمای اخلاق نمیکنند. البته همیشه نقطۀ امیدی هست. راه ارسطو به واسطۀ امر خلاف واقعی میدرخشد که هال و ارسطو مدام به کار میبرند: آیا زندگی شرافتمندانه حقیقتاً زندگیای شاد است؟ پاسخ صریح اما ترحمآمیز است: «خیر». همانطور که هال شرح میدهد، «ارسطو روابطی نزدیک با خانواده سلطنتی مستبد مقدونیه داشته، فیلیپ دوم بیرحم و قائممقامها، معشوقهها و همسران دسیسهچین او، افرادی که برای رسیدن به مقامی در دربار از هیچ کاری فروگذار نمیکردند و ظاهراً او در این میان در نهایت دقت بدبختی افراد بیاخلاق را نظاره میکرده است. … این آدمهای لاابالی بدبخت که نمیتوانند با خود تنها باشند، نمیتوانند لذتها و غمهای خود را به تمامی تجربه کنند چون در روحشان جنگی داخلی برپا است». شاید این دقیقاً همان لحظهای است که میتوان دریافت شادی بدون شرافت ممکن نیست.4
اطلاعات کتابشناختی:
Hall, Edith. Aristotle’s Way: How Ancient Wisdom Can Change Your Life. Random House, 2018
پی نوشت
- eudaimonia
- Introducing the Ancient Greek
- Pierre Hadot
- این مطلب را جان کاگ نوشته است و در تاریخ ۲۳ ژانویۀ ۲۰۱۹ با عنوان «Need a New Self-Help Guru? Try Aristotle» در وبسایت نیویورکتایمز منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۲۹ بهمن ۱۳۹۷ با عنوان «به یک مرشد خودیاری نیاز دارید؟ سراغ ارسطو بروید» و ترجمۀ نجمه رمضانی منتشر کرده است.Hadot
سلام شب شما بخیر
توضیحاتتون خیلی مفید بود ممنونم
امکانش هست بگین از کجا میشه این کتاب رو تهیه کرد؟
سلام بر شما
اسم کتاب را به ایمیل ما به آدرس Ethicshouse@gmail.com بفرستید تا فایل کتاب خدمتتون ارسال بشه.