آیا ادراک حسی میتواند منشأ معرفت اخلاقی باشد؟
موضوع امروز بررسی این سوال است که آیا ادراک حسی میتواند منشا معرفت اخلاقی باشد؟ در اینجا قصد داریم چند دیدگاه از دو دانشمند مختلف مطرح کنیم و سپس آنها را با هم مقایسه کنیم و در نهایت به بررسی اشکالات وارده بر این دیدگاهها بپردازیم.
سارا مکگرث
میخواهم یکی از کارهای متعدد سارا مکگرث در زمینه ادراک حسی را کم و بیش ارائه بدهم. استدلالی که مک گرث میکند یک اصطلاح معرفتشناختی است، که نشان میدهد ما میتوانیم امور اخلاقی را ادراک کنیم.
یکی از مسائلی که با شنیدن این بحث به نظر میرسد این است که ما رنگ و شکل را ادراک میکنیم ولی ادراک اخلاقی یعنی چه؟ درستی و نادرستی چیزی را ادراک کنیم یعنی چه؟ این خیلی تمرکز اصلی بحث من نیست، گرچه کم و بیش وقتی به اصل مطلب میرسم، اشاراتی میکنم.رفع استبعادی از بحث میکنیم که خیلی هم بعید نیست اخلاق را ادراک کنیم.
معرفت از چه راهی به دست میآید؟
یک بحث این است که آیا ما معرفت اخلاقی داریم یا نه؟ ما در این باره بحث نخواهیم کرد گرچه یک سری نکاتی را در انتها خواهیم گفت که کل بحث در مورد آن چه پیامدهایی خواهد داشت. بحث اصلی این است که فرض کنیم ما معرفت اخلاقی داریم. بر فرض اینکه ما میتوانیم به امور اخلاقی معرفت داشته باشیم. اینکه مثلا بتوانیم بگوییم من میدانم این کار نادرست است. به نظر فرض خیلی بعیدی نیست چون ما درباره خیلی موارد میتوانیم ادعا کنیم که میدانیم درست یا نادرست است. این ادعای معرفت به صورت شهودی در بین آدمها در کارهای روزمرهشان مرسوم است. گرچه ممکن است در این زمینه اختلاف نظر هم داشته باشند. اما با فرض اینکه معرفت اخلاقی به این صورت داشته باشیم، سوال این است که این معرفت از چه راهی به دست میآید؟
یک ضربالمثل معروفی بین فیلسوفان میگوید modus tollens یک فیلسوف، modus ponens یک فیلسوف دیگر است (رفع تالی و وضع مقدم)؛ مثلاً اگر شما بگویید p → q (اگر p آنگاه q)؛ فیلسوفی ممکن است بگوید خب p که درست است، q هم درست است. فیلسوف دیگر میتواند بگوید نه، q نادرست است، پس p هم نادرست است. اینجا ما یک شرطی داریم. اگر ما معرفت اخلاقی داشته باشیم، این معرفت از مسیر s به دست میآید. فیلسوفی ممکن است استدلال کند ما که معرفت داریم، شهود هم هست، پس حتماً باید مسیری برای کسب این معرفت پیدا شود. اما فیلسوفی ممکن است بگوید هیچ مسیری برای معرفت اخلاقی نیست، مقدمهاش هم غلط است و ما اصلا معرفت اخلاقی نداریم.
هارمن میگوید شاید تنها گزینهای که برای تبیینش باید به معرفت اخلاقی متوسل بشویم، احکام اخلاقی، قضاوتهای اخلاقی یا داوریهای اخلاقی است که ما به طور روزمره در زندگی صورت میدهیم.
استنتاج به بهترین تبیین
این کاری است که کسانی مانند هارمن، کم و بیش انجام دادهاند. هارمن میگوید اگر قرار است معرفت اخلاقی داشته باشیم، باید از یک منبع باشد و تنها منبع هم، استنتاج از طریق بهترین تبیین، یعنی همان IBE (Inference the best explanation) است و چون از این طریق نمیشود نسبت به امور اخلاقی معرفت به دست آورد، پس ما اصلا معرفت نداریم. این استدلالی است که هارمن میکند.
منتها اصطلاح نهایی هارمن برای ما مهم نیست، چیزی که مهم است این است که استدلال هارمن یک پیشفرض دارد. و آن این است که اگر قرار باشد ما معرفت اخلاقی داشته باشیم، منبع ما برای معرفت اخلاقی، استنتاج به بهترین تبیین است. استنتاج به بهترین تبیین، چیزی است که ما در زندگی روزمره هم انجام میدهیم. مثلا فرض کنید شما وارد محل کارتان میشوید، میبینید در اتاق همکارتان باز است، از باز بودن در اتاق همکار چند فرضیه ممکن است درست باشد. یکی این است که همکارتان قبل از شما به محل کار رسیده است. یک فرضیه این است که دزد آمده، و یا یک مدیر بالاتر برای سرکشی آمده است و چندین احتمال دیگر. از بین احتمالات موجود، بهترین تبیین این است که همکارم در اتاق نشسته است.
پس در اینجا مجموع فرضیات را در نظر میگیرید و سپس بهترین را انتخاب میکنید. به این میگویند استنتاج به بهترین تبیین. هارمن میگوید اگر قرار است معرفت اخلاقی داشته باشیم، راهش استنتاج به بهترین تبیین است؟ ما برای تبیین چه چیزی معرفت اخلاقی را میتوانیم استنتاج کنیم؟ هارمن میگوید شاید تنها گزینهای که برای تبیینش باید به معرفت اخلاقی متوسل بشویم، احکام اخلاقی، قضاوتهای اخلاقی یا داوریهای اخلاقی است که ما به طور روزمره در زندگی صورت میدهیم.
مثلا شما با دیدههای مختلفی مواجه میشوید و رفتار و عملکرد آدمها را میبینید و راجع به آنها قضاوتهایی انجام میدهید. باید تبیین کنیم که چرا آدمها قضاوتهای اخلاقی انجام میدهند. بهترین تبیین از نظر هارمن این است که بگوییم آدمها معرفت اخلاقی دارند. آدمها چون میدانند فلان چیز درست است برای همین است که قضاوتهای اخلاقی میکنند. پس در واقع برای توضیح چرایی کار آدمها باید متوسل بشویم به اینکه آدمها میدانند فلان چیز درست یا نادرست است.
…