از نظر ارسطو در اخلاق حکم قاطع و ثابتی وجود ندارد
برای یادآوری و بیان چند نکته مهم آنچه در جلسه قبل بیان شد، این پاراگراف را تکرار میکنیم.
Our present discussion does not aim, as our others do, at study; for the purpose of our examination is not to know what virtue is, but to become good, since otherwise the inquiry would be of no benefit to us
بحث فعلی ما قصدش مثل سایر شاخههای علوم نیست، نمیخواهیم بدانیم که فضیلت چیست، بلکه میخواهیم خوب بشویم، چرا که اگر غیر از این باشد این تحقیق و پژوهش فایدهای برای ما نخواهد داشت. منظورش از این که فایدهای نخواهد داشت این است که فایدهی اصلی و نهایی نخواهد داشت.
And so we must examine the right ways of acting; for, as we have said, the actions also control the sorts of states we acquire.
ما باید بدانیم کار های درست چه هستند تا آن حالتهای ما را هم کنترل کنند.
نکتهای که باید اینجا یادآوری کنم این است که اینها را مقایسه میکند با هندسه و ریاضیات، این مقایسه کمی پیچیده است چرا که در هندسه صرفا بحث نظری دارید و میخواهید صرفا چیزی یاد بگیرید و یا ریاضیات priori science هستند، اما واقعیت قضیه این است که هم به لحاظ پیدایش تاریخی هندسه، این علوم از خاستگاههای عملی پیدا شد به این معنی که هندسه در یونان یک دانش عملی بود، برای این که ناخداها و مهندسان میخواستند از آن استفاده کنند. از این رو این قضیه مقداری با تاریخ جور در نمیآید. پس باید این مقایسه ارسطو این گونه فهمیده بشود که در اخلاق نقطه اصلی عمل است و دانستن اگر به عمل منتهی نشود هیچ فایدهای ندارد، ولی در هندسه یا ریاضیات ممکن است تطبیقهای عملی داشته باشد، اما در جوهر ریاضیات این نیست که اگر فایده عملی نداشته باشد دیگر ریاضی بیاستفاده است. پس این مقایسهی ارسطو را مرتبهای بفهمید، به این صورت که اگر اخلاق فایدهی عملی نداشته باشد، اصلا فایده دیگری ندارد ولی هر علم دیگری مانند ریاضیات اگر چه جنبهای عملی هم دارند ولی آن هستهٔ اصلی را عمل در آنها تشکیل نمیدهد.
First, then, actions should accord with the correct reason
از این که بگذریم اعمال باید مطابق با یک دلیل درست یا عقل یا قانون یا اصل درست مطابقت داشته باشد. این یکی از تفاوتهای مهم اخلاق ارسطو با اخلاقهای نسبیگرا است. کار ما در اخلاق ارسطو باید بر اساس یک لوگوس درست و یک قاعدهٔ درست باشد.
That is a common [belief], and let us assumes it.
این که ادعا کردیم اعمال باید ما باید مطابق با یک دلیل درست باشد، یک common [belief] است و ما نمیخواهیم دربارهٔ آن بحث کنیم. Common [belief] در ارسطو باوری است که معلوم است و نمیخواهد روی آن بحث کنیم، چرا که یک باور عمومی و یک فهم متعارف است.
در ابتدای کتاب هم توضیح دادم که در متودولوژی ارسطو چیزهایی که بسیار روشن هستند و برای آنها استدلالی نیاورده است، اینها دیگر بحث نمیخواهد.
…