فهم های متفاوتی از زندگی خوش در فلسفه اخلاق وجود دارد. من یک فهم خاص را پیش فرض قرار می دهم و بر اساس آن در مورد زندگی خوش صحبت می کنم. خوشی یک حالت روانی است. وقتی می گویم من خوشم یعنی من حالت روانی خوشی دارم که این حالت ربط وثیقی با لذت دارد. که اعم از لذت های روحی، معنوی و … است.
هدونیست ها می گویند در جهان تنها یک چیز است که ارزشمند است و آن لذت است. اما این ادعا غلط است و لذت تنها چیزی نیست که ارزشمند است. این ادعا تنها در مورد لذت های مادی و سطح پایین نیست، بلکه لذت های عالی و معنوی را نیز شامل می شود. اگر به درون خود رجوع کنیم مشاهده می کنیم که تنها چیزی که برایمان مهم است داشتن زندگی خوش نیست. این ادعا را از طریق چند مثال و آزمایش نشان خواهیم داد.
مثال اول آزمایش ماشین لذت نوزیک است. فرض کنید دانشمندان ماشینی اختراع کرده اند که شما می توانید به آن متصل شوید و از تمام لذت هایی که می خواهید بهره مند شوید. منتها اگر به این دستگاه متصل شدید دیگر نمی توانید از آن جدا شوید. در حقیقت این دستگاه به شما زندگی ای سراسر لذت خواهد بخشید، لذتی که توهمی است اما شما پس از متصل شدن به دستگاه از توهمی بودن آن لذت مطلع نخواهید شد. آیا ما حاضریم زندگی واقعی را در کنار رنج هایش کنار بگذاریم و به چنین دستگاهی وصل شویم و یک زندگی سراسر لذت، اما توهمی را تجربه کنیم؟ اکثر ما به این سوال پاسخ می دهند که خیر، و این نشان می دهد که تنها چیز ارزشمند لذت نیست.
مثال دوم مشابه با ماجرای فیلم “Truman show” است. تصور کنید که در جهانی زندگی می کنید که همه چیز در آن خوب و لذت بخش بوده است. اما در لحظات آخر عمرتان متوجه می شوید که هیچ کدام از اجزای زندگیتان حقیقی نیست. مثلا شخصی که ما او را همسر خود می دانیم در واقع همسر ما نیست و به همین ترتیب پدر، مادر، خواهر، برادر، فرزند و … هیچ کدام آنهایی که ما فکر می کردیم نبوده اند. وقتی با این حقیقت مواجه می شوید چه حالتی به شما دست می دهد؟ شاید به عنوان یک لذتگرا احساس بدی را تجربه نکنیم. اما در حقیقت ما احساس خواهیم کرد که حباب زندگی ما ترکیده و تمام زندگی ما بی معنا بوده است. از این مثال نیز به این می رسیم که زندگی تنها لذت نیست.
مثال سوم اینکه فرض کنید دارید به یک سفر پر خطر می روید. می توانید با امضای قرارداد بیمه عمر در صورت زنده نماندن سود زیادی به بازماندگانتان برسانید. آیا ما امضای چنین بیمه ای را عقلانی و ارزشمند می دانیم؟ در شرایطی که ما از لذتی که خانواده ما پس از دریافت وجه بیمه دریافت می کنند بهره ای نخواهیم برد. ما بیمه عمر را میخریم تا از خانواده مان حمایت کنیم. حتی اگر خودمان نباشیم. لذا لذت تنها امر ارزشمند این جهان نیست.
خودگروان روان شناختی می گویند تنها چیزی که از نظر روانی به دنبال آن هستیم خودمان هستیم. اگر این درست است پس چطور می توانیم در مورد دیگران، از جمله مادرمان، دغدغه داشته باشیم؟ مسئله این است که خودگروی روان شناختی درست نیست و ما نسبت به امور دیگر غیر از خودمان نیز دغدغه داریم.
مثال دیگری که کرسگارد مطرح می کند این است که دو گزینه پیش روی شما قرار می دهند. یکی اینکه در حالی که مادر شما بیمار است و نیاز به یک عمل جراحی دارد به شما قرصی داده شود که شما توهم کنید حال مادرتان خوب است و لذا کاری نکنید. گزینه دوم پیش روی شما این است که از واقعیت بیمار بودن مادرتان مطلع باشید و از این واقعیت رنج ببرید و در جهت مداوای او تلاش کنید. اگر تنها چیزی که برای ما مهم است خوشی ماست بایستی گزینه اول را انتخاب کنیم. اما ما گزینه دوم را انتخاب می کنیم. چرا که در زندگی تنها به دنبال خوشی و لذت نیستیم و چیزهای دیگری از قبیل حقیقت، خانواده، کار و پروژه و … هم هستند که برای ما مهم اند.
خودگروان روان شناختی می گویند تنها چیزی که از نظر روانی به دنبال آن هستیم خودمان هستیم. اگر این درست است پس چطور می توانیم در مورد دیگران، از جمله مادرمان، دغدغه داشته باشیم؟ مسئله این است که خودگروی روان شناختی درست نیست و ما نسبت به امور دیگر غیر از خودمان نیز دغدغه داریم.
دو استدلالی که به نفع خودگروی روان شناختی اقامه شده از این قرار است که:
ما هرکاری که می کنیم به خاطر این است که مطابق با تمایلات ماست. لذا هر کاری که انجام می دهیم، مثلا کمک کردن به مادر یا فرزند، به خاطر این است که تمایلات خودمان را ارضا کنیم.
هرکاری که می کنیم به خاطر این است که به انجام آن کار تمایل داریم. وقتی مطلوب ما برآورده شد خوشحال می شویم، لذا هرکاری که می کنیم برای این است که خودمان را خوشحال کنیم.
هر دو این استدلال ها استدلال های بدی هستند. برخی از انتقاداتی که به این دو استدلال وارد می شود را بیان می کنیم:
اولین انتقاد این است که این درست نیست که ما هرکاری می کنیم به خاطر این است که دلمان می خواهد. در اینجا بین نحله کانتی و هیومی اختلاف نظر است. هیومی ها می گویند کارهایی که می کنیم به خاطر تمایلات ماست. اما کانتی ها می گویند ما کارهای اخلاقی را انجام می دهیم چون وظیفه ما هستند و ما لزوما تمایلی به انجام آنها نداریم. شهودات ما و تحقیقات تجربی نشان می دهند که برخی مواقع وجود دارند که ما کارهایی انجام می دهیم که تمایلی به آنها نداریم. لذا مقدمه ی هر دو استدلال باطل است و هردو استدلال خط می خورند.
استدلال اول دچار این مغالطه است، زیرا از اینکه میلی میل ماست نمی توان به این حکم کرد که موضوع آن تمایل هم خود ما هستیم. به عنوان مثال موردی را فرض کنید که دو نفر به یک کودک کمک می کنند. نفر اول برای اینکه دچار عذاب وجدان نشودکمک می کند و نفر دوم به خاطر کمک به آن کودک این کار را انجام می دهد. در هر دو حالت فرد به کمک به کودک تمایل دارد اما در حالت اول موضوع این تمایل خود فرد است و در حالت دوم کسی غیر از خود فرد موضوع است.
استدلال دوم هم دچار مغالطه است، زیرا از اینکه یکی از نتایج برآورده شدن تمایلات ما لذت است نمی توان نتیجه گرفت که ما برای رسیدن به لذت آن کار را انجام داده ایم. در مثال قبل فرض کنید نفر دوم از کمک به آن کودک لذت هم ببرد. اما او این کار را برای لذت بردن انجام نداده. یعنی از اینکه نفر دوم از عملش لذت برده نمی توان نتیجه گرفت که آن کار را برای لذت بردن انجام داده است.
اخلاق امری معطوف به دیگری است. اگر شما فکر کنید که اخلاق را باید بر مبنای نفع شخصی بگذارید بنیان غلطی برای اخلاق انتخاب کرده اید. اگر این ویژگی را از اخلاق کنار بگذاریم اخلاق را از ریشه زده ایم.
فرض کنید شما بالای صخره ای هستید و در دریاچه کنار آن صخره یک نفر دارد غرق می شود و شما جلیقه نجاتی همراه خود دارید. برای این مثال سه حالت را متصور شوید:
حالت اول: شما از اینکه یک نفر در حال غرق شدن است اطلاعی ندارید ولی تیوب به صورت اتفاقی از دستان شما رها می شود و به دست آن فرد می رسد.
حالت دوم: شما یک فعال حقوق بشری هستید و به خاطر نگاه دیگران و از دست نرفتن شهرت و وجهه تان تیوب را برای او می اندازید.
حالت سوم: شما یک انسان معمولی هستید و بعد از دیدن این صحنه برای نجات جان آن فرد تیوب را به به سمت او پرتاب می کنید.
ما تنها در مورد نفر سوم می گوییم که عملی اخلاقی انجام داده و در مورد نفر اول و دوم به اخلاقی بودن عمل آنها حکم نمی دهیم. اخلاق وقتی ارزشمند است که به دیگری توجه داشته باشیم. اگر دلیل عمل ظاهرا اخلاقی ما بهتر شدن زندگی مان باشد، یا اینکه بلای آسمانی بر سر من نیاید، دلیل و انگیزه ای اخلاقی برای انجام آن عمل نیست و این توجه به دیگری و اهمیت قائل شدن برای دیگری است که باعث اخلاقی شدن عمل ما می شود.
بر این مبنا یک قانونی وجود دارد و آن اینکه: کسی که به دنبال زندگی خوش است به زندگی خوش نمی رسد. اگر می خواهید پروانه را بگیرید به دنبال آن ندوید چون از شما دورتر می شود. سر جایتان بایستید، شاید به آن برسید. در مورد اخلاق چطور؟ آیا اگر در مورد اخلاق هم بایستیم و صرف نظر از لذت و خوشی اخلاقی زندگی کنیم هم به خوشی می رسیم؟
صرف نظر از اینها حتی اگر ما یک هدونیست و لذتگرای افراطی باشیم دچار پارادوکس هدونیسم خواهیم شد. زیرا کسی که دنبال زیاد کردن لذتش باشد خود به خود به این لذت حداکثری نمی رسد. فرض کنید که همه کار را برای منافع شخصی تان انجام می دهید. مثلا کسی را دوست داید چون به نفع شماست. اما در واقع این اتفاق نخواهد افتاد و شما از برخی لذت های این رابطه بهره مند نخواهید شد. ما وقتی وارد رابطه عاشقانه شده ایم که دیگران برای ما مهم باشند و ما برای آنها اهمیت قائل شویم و وقتی این شرایط فراهم نشد خود به خود لذت دوستی را درک نخواهیم کرد. لذا اگر دنبال خوشی حداکثری باشیم از برخی لذت ها بی بهره خواهیم شد.
بر این مبنا یک قانونی وجود دارد و آن اینکه: کسی که به دنبال زندگی خوش است به زندگی خوش نمی رسد. اگر می خواهید پروانه را بگیرید به دنبال آن ندوید چون از شما دورتر می شود. سر جایتان بایستید، شاید به آن برسید. در مورد اخلاق چطور؟ آیا اگر در مورد اخلاق هم بایستیم و صرف نظر از لذت و خوشی اخلاقی زندگی کنیم هم به خوشی می رسیم؟ کانت می گوید بله، و برای تضمین این رسیدن به خوشی خداوند را در نظامش تعبیه می کند. هندوها و بودایی ها هم چنین چیزی را تعبیه کرده اند. کسانی که نوعی باور مذهبی دارند هم بر این باورند که اگر کار اخلاقی کنید در نهایت آن پروانه خواهد آمد و به خوشی نیز خواهید رسید. نحله دوم، ارسطو است. در نظر او هیچ لزومی ندارد که اگر هم کار خوب کردید به خوشی برسید. او به شانس اخلاقی قائل است و به خوبی های بیرونی باور دارد. خانواده خوب، زیبایی و… . او بر این عقیده است که ممکن است شما کار اخلاقی هم بکنید، اما چون خوبیهای بیرونی را ندارید خوشحال نباشید. لذا اینکه آیا در عین اخلاقی زیستن به خوشی هم برسید یا نه، بستگی به شانس شما دارد.