قدیسان اخلاقی
مقدمه
قدیس واژهای است مسیحی که با توجه به بار معنایی و تاریخچه آن تنها در فرهنگ مسیحیت مصداق پیدا میکند. و با آن که در دیگر ادیان، از جمله در ادبیات دینی اسلامی با واژههای قدس، قداست و مقدس برخورد میکنیم، اما از واژه قدیس اثری نیست. با این حال برخی دائرةالمعارفها (از جمله: Britannica, on line/ saint; Wikipedia, online/saint) و برخی نویسندگان غربی (از جمله: جان هیک :۱۳۸۲، ۲۹۵) از واژههایی معادل قدیس در ادیان مختلف نام میبرند که کاربردی مشابه دارند.
این واژه که در سنت کاتولیک رومی با عطف به ویژگیهای قدیسان، معنای خاصی را ایفا میکرد، به تدریج با توجه به افعال قدیسانه یا فراتر از وظیفه، به حوزه اخلاق راه یافت و آگوستین، آکوئیناس و دیگر متفکران به تحلیلهایی از آن دست زدند. واژههای «قدیس اخلاقی» و «قهرمان اخلاقی» که از ۱۹۵۸ با مقاله «قدیسان و قهرمانان» ارمسون، در آثار اخلاقی متفکران غربی راه پیدا کرد، بیشتر ناظر به ویژگیهای اخلاقی افرادی است که در جامعه به عنوان الگوهای رفتاری شناخته شدهاند؛ گرچه در نظریههای اخلاقی و آثار فلاسفه مشهور اخلاق از «قدیس اخلاقی» نامی برده نشده، در برخی از آنها از افرادی با عناوین «الگوهای اخلاقی»، «انسان کامل»، «انسان نمونه»، «شهید اخلاقی» و … یاد شده است که شاید بتوان به لحاظ ویژگیهای برجسته اخلاقی و شباهت زیاد آنان با قدیس اخلاقی، از آنها بدین عنوان تعبیر کرد.
افعال فراتر از وظیفه قدیسان در سنت مسیحیت معنای خاصی داشت، به تدریج از سال ۱۹۶۰ به بعد، مفهوماً و مصداقاً از سنت مسیحی فاصله گرفت و پرسشها و رویکردهای متفاوتی را در مورد موقعیت و ویژگیهای قدیسان ایجاد کرد. از این رو، در کنار تحسین و تمجید کتاب مقدس و نویسندگان و نظریههای اخلاقی از عملکرد قدیسان، با مقاله «قدیسان اخلاقی» (Moral Saints: 1982) سوزان ولف روبهرو هستیم که نویسنده ضمن آن، در بیارزش نشان دادن ویژگیها و رفتارهای قدیسان سعی وافری کرده است. تأثیرات انتشار این مقاله که در قالب رد و تأیید ایده ولف ظاهر شد، در آثار غربیان محرز است.
…