رحمت جهانی و فضیلت انسانی / ولادت پیامبر رحمت و فلسفۀ مکارم اخلاق
رحمت جهانی و فضیلت انسانی | ولادت پیامبر رحمت و فلسفۀ مکارم اخلاق
مقدمه
یکی از ژرفترین بیانات نبوی (ص) دربارۀ فلسفۀ بعثت، حدیث «إنَّمَا بُعِثْتُ لاُتَمِّمَ مَکَارِمَ الأخلاقِ» مشهور به حدیث «مکارم الاخلاق» است. این عبارت کوتاه، اما پرمعنا، نشان میدهد که رسالت پیامبر اسلام (ص) نه صرفاً ابلاغ احکام شرعی یا تأسیس یک نظام حکومتی و حقوقی، بلکه ارتقا و تکمیل اخلاق انسانی بوده است.
این حدیث -بهویژه از منظر فلسفۀ اخلاق- این پرسشهای بنیادین را پیش میکشد: آیا اخلاق، امری قراردادی است یا ریشه در فطرت انسانی دارد؟ اگر پیامبر اسلام (ص) مأمور به «تتمیم» بوده است، پس مکارم اخلاقی پیش از او نیز در جوامع بشری وجود داشته است. بدینسان، رسالت او در واقع، رساندن این فضائل به حد کمال و نهادینهسازی آن در متن حیات اجتماعی است، تا اخلاق به یک مقولۀ زنده، عملی و جاری تبدیل شود.
نگاه ارسطویی به اخلاق و حدیث مکارم الاخلاق
در نگاه ارسطویی، سعادت با فعلیت یافتن فضائل تحقق مییابد. ارسطو، فضائل اخلاقی را حالتهایی میداند که موجب تعالی انسان میشوند و فرد با تمرین و عمل مستمر، به آنها دست مییابد. حدیث مکارم الاخلاق از این منظر، نشاندهندۀ مسیر عملی تحقق فضائل در زندگی واقعی است؛ پیامبر اسلام (ص) با ارائۀ الگوهای عملی و تربیتی، شرایطی فراهم میکند که انسانها بتوانند فضائل اخلاقی خود را به فعلیت برسانند و در نتیجه، سعادت حقیقی را تجربه کنند. در همین راستا، خداوند متعال نیز در قرآن کریم، جامعۀ بشری را به الگوگیری و التزام عملی از سیرۀ پسندیدۀ پیامبر اکرم (ص) سوق میدهد:
«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولُ اللهِ اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛ و برای شما [در روش و سیرۀ اخلاقی] پیامبر خدا (ص) الگویی نیکو است.»
فضائل اخلاقی ارسطویی شامل عدالت، شجاعت، صدق و مهربانی است که پیامبر گرامی اسلام (ص) با تربیت فردی و اجتماعی، تحقق آنها را ممکن ساخت. بدین ترتیب، حدیث مکارم الاخلاق همراستا با فلسفۀ اخلاق ارسطویی، راهنمای عملی برای زندگی فضیلتمند ارائه میدهد.
اخلاق کانتی و تکلیفگرایی
در اخلاق کانتی، ارزش اخلاقی بر مبنای تکلیف و احترام به قانون عقلانی تعریف میشود. کانت تأکید دارد که عمل اخلاقی آن است که از روی وظیفه و با رعایت اصول عقلانی صورت گیرد، نه صرفاً بر اساس تمایل یا نتیجه.
موضع اخلاقی دین اسلام در این دیدگاه نیز قابل تأمل است؛ زیرا پیامبر (ص) نه فقط به رفتارهای مطلوب فردی توجه داشت، بلکه همواره چهارچوبی برای تصمیمگیریهای اخلاقی مبتنی بر عقل و تکلیف ارائه میکرد.
از منظر کانتی، هر فرد دارای کرامت ذاتی است و رعایت حقوق او یک تکلیف اخلاقی است. پیامبر عظیمالشأن اسلام (ص) نیز اخلاق را نه فقط به عنوان رفتار پسندیده، بلکه به عنوان وظیفهای انسانی و الهی مطرح کرد. این نکته، نشان میدهد که نگاه کانتی و آموزههای نبوی (ص) به یکدیگر نزدیکاند؛ زیرا هر دو بر احترام به دیگری و انجام وظیفه تأکید دارند.
نظریههای اخلاقی معاصر و آموزههای نبوی (ص)
در نظریههای اخلاقی معاصر، مفاهیمی چون عدالت اجتماعی، همدلی، مسئولیت جمعی و سودمندی اجتماعی برجستهاند. بسیاری از فیلسوفان معاصر، از جمله اخلاقپژوهان فضیلتگرا و نتیجهگرا، بر اهمیت پرورش شخصیت و تواناییهای اخلاقی تأکید دارند.
حدیث مکارم الاخلاق با تأکید بر کمال اخلاقی، پیشبینی کرده است که انسان کامل نه فقط فردی صالح، بلکه عاملی برای گسترش عدالت، رحمت و کرامت در جامعۀ بشری باشد. از این منظر، آموزههای اخلاقی نبوی (ص) اصول اخلاق اجتماعی مدرن را بازتاب میدهد و نشان میدهد که پرورش اخلاق فردی و اجتماعی باید همزمان انجام شود.
همچنین، این حدیث بر بعد معنوی اخلاق نیز تأکید دارد. پیامبر اسلام (ص) اخلاق را بهمثابه پیوندی میان انسان و خداوند معرفی کرد؛ یعنی فضائل اخلاقی، هم ابزار رشد فردی و هم وسیلهای برای ارتباط با حقیقت الهی هستند. این تلفیق بین عقلانیت، معنویت و عمل فضیلتمند، موجب میشود که آموزههای اخلاقی نبوی (ص) همچنان منبع غنی برای تحلیلهای فلسفۀ اخلاق باشد.
از تردید تا پذیرش: واکاوی سند روایت مکارم الاخلاق
برخی پژوهشگران، حدیث مکارم الاخلاق را از منظر سندی ضعیف ارزیابی کردهاند. در این صورت، پرسش اصلی این است که چرا روایات مشابه با همین مضمون در منابع متعدد به ما رسیده است؟ آیا تکرار و تداول چنین مضامینی در احادیث دیگر، موجب تقویت جایگاه سندی این روایت نمیشود؟ افزون بر این، اگر سند روایت از اعتبار لازم برخوردار نباشد، چه توجیهی برای آن وجود دارد که مقام معظم رهبری در سال ۱۳۸۵، این حدیث را تفسیر و توضیح کردند و آن را بیانگر رسالت اصلی پیامبر اسلام (ص) در نشر معنویت و مکارم اخلاق در جامعه اسلامی دانستند؟
بر اساس پژوهشهای موجود، از جمله مقالهای تحقیقی که در پژوهشگاه دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم منتشر شده، سند حدیث مکارم الاخلاق از اتقان و اعتبار کافی برخوردار نیست. با این حال، به دلیل آنکه مضمون این حدیث در روایات دیگر نیز تکرار شده و در سطح جامعه اسلامی شهرت یافته است (هرچند این شهرت به حد تواتر نمیرسد)، از دورهای خاص به بعد، عالمان دین به ترجمه و تفسیر آن روی آوردهاند. بنابراین، مسئلۀ اساسی نه صرفاً اعتبار سندی حدیث، بلکه چرایی شهرت و برجسته شدن آن در میان انبوه روایات مشابه است.
نکتۀ مهم این است که برخلاف برداشت سطحی برخی، این حدیث هیچگونه تعارضی با قرائت سیاسی از اسلام ندارد. در مقابل، جریانهایی کوشیدهاند از این روایت سوءاستفاده کنند و چنین القاء نمایند که رسالت پیامبر (ص) منحصر در دعوت به فضائل اخلاقی فردی بوده و ایشان نسبت به سایر ابعاد اجتماعی و سیاسی رسالت خود بیتوجه بودهاند؛ حال آنکه این ادعا تحریفی ناروا و نسبت نادرستی به شخصیت و رسالت پیامبر اسلام (ص) است.
برای توضیح بیشتر میتوان از تمایز میان اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی – سیاسی سخن گفت. اخلاق فردی به رفتارهایی چون مهربانی، صدقه دادن و یاری رساندن به افراد نیازمند اشاره دارد. در مقابل، اخلاق سیاسی در سطحی کلانتر، یاری رساندن به یک جامعه یا ملت محروم را شامل میشود. بدیهی است که اخلاق سیاسی، از حیث گستره و تأثیرگذاری، مرتبهای والاتر دارد و تقلیل اخلاق به سطح فردی، نوعی کاستی معرفتی است.
از این منظر، تفکیک میان اخلاق و سیاست، خطایی مفهومی است؛ زیرا در منظومۀ فکری اسلامی، سیاست نه امری منفک از اخلاق، بلکه تجلی عملی و اجتماعی آن است. چنانکه در ادبیات دینی تأکید شده است: «سیاست ما، عین دیانت ماست.» بنابراین، مکارم اخلاق باید در معنای وسیع و جامع خود بازتعریف گردد تا این خطای معرفتی تکرار نشود.
در ترجمۀ صحیح حدیث مکارم الاخلاق باید چنین فهمیده شود که بیش از همه، مدیران و مسئولان جامعه مکلف به رعایت اخلاقاند؛ چراکه غمخواری برای یک ملت یا جامعه، ارزشی اخلاقی والاتر از غمخواری صرف برای یک فرد دارد. به بیان دیگر، دغدغهمندی نسبت به وضعیت یک ملت نه صرفاً امری سیاسی، بلکه جلوهای متعالی از اخلاق اجتماعی است؛ اخلاقی که مرزهای آن به سطح جامعه و حتی جهان گسترش مییابد.
در سطح اعتقادی نیز چنین است؛ ایمان، توکل و رضا به تقدیر الهی، تنها در زندگی فردی معنا نمییابد؛ بلکه در مدیریت اجتماعی و تصمیمگیریهای کلان نیز ضروری است. اگر یک شهروند مؤمن، موظف به توکل و اقدام در مسیر صحیح است، به طریق اولی رهبران جامعه نیز باید با ایمان و اعتماد به نصرت الهی در برابر دشمنان ایستادگی کنند.
بدیهی است که پایبندی به اعتقادات و ارزشهای اخلاقی در سطح مسئولیتهای اجتماعی، اهمیتی افزونتر از عرصه فردی دارد؛ زیرا خطا در این سطح، آثار ویرانگری برای کل جامعه به همراه خواهد داشت.
از این رو، تفکیک سیاست از اخلاق و اعتقادات، امری نادرست است. مخالفان اسلام سیاسی، بدون ارائۀ تعریف صحیحی از اخلاق اجتماعی، آن را به سطح فردی فروکاستهاند و از این رهگذر، به نظریۀ مردود جدایی دین از سیاست دامن زدهاند. حال آنکه در نگاه اسلامی، اوج فضائل اخلاقی در بستر سیاست متجلی میشود و بزرگترین رذائل اخلاقی نیز در عرصه تصمیمگیریهای کلان و سرنوشتساز اجتماعی رخ مینماید.
به عنوان مثال، دروغگویی عملی قبیح است؛ اما دروغ یک مسئول سیاسی به جامعه – از آن رو که بر سرنوشت یک ملت اثر میگذارد – قبحی مضاعف دارد. هنگامی که رسانهای حزبی با مخاطبان گسترده، در جهت اهداف سیاسی خود به دروغپردازی میپردازد، این عمل از منظر اخلاقی بسی شنیعتر از خطاهای فردی مردم عادی است.
بر همین مبنا، میتوان به سخن بنیادین امام خمینی (ره) استناد کرد که فرمود: «و الله اسلام همهاش سیاست است.» این سخن بدین معناست که نقطۀ اوج عبادات و اعمال عبادی در عرصۀ سیاست اسلامی بروز پیدا میکند. سوءبرداشت از سیاست و تلقی آن بهمثابه حوزهای مستقل از دین، سبب شده است که عدهای این سخن بنیادین را نپذیرند؛ حال آنکه در منطق اسلامی، سیاست ظرف تحقق عبادات و بروز فضائل اخلاقی در سطح اجتماعی است.
در نتیجه، برداشت نادرست از حدیث مکارم الاخلاق و روایات مشابه، زمینهساز نظریۀ جدایی دین از سیاست شده است؛ اما اگر این احادیث با تفسیر صحیح و منطبق با عقل و شریعت فهم شوند، حتی با وجود ضعف سندی، میتوانند نقش مؤثری در تبیین رسالت پیامبر (ص) ایفا کنند. بر همین اساس، رهبر انقلاب نیز به شرح و تفسیر این حدیث پرداختهاند؛ زیرا ارزش محتوایی و مضامین بنیادین آن در گسترۀ اخلاق اجتماعی – سیاسی اسلام، قابل دفاع و تکیه است.
ولادت پیامبر اکرم (ص) فرصتی است برای بازاندیشی در نقش اخلاق در زندگی فردی و اجتماعی. انسان در پرتو تعالیم نبوی (ص) میآموزد که چگونه میان عقل و وحی، فرد و جامعه، و خود و دیگری توازن برقرار سازد. این توازن، محور اصلی هم در فلسفۀ اخلاق ارسطویی و هم در فلسفۀ کانتی است.
افقهای گستردۀ مکارم اخلاق
«مکارم» در این حدیث، صرفاً به فضائل فردی مانند صدق، امانت یا شجاعت محدود نمیشود؛ بلکه افقهای گستردهای چون عدالت اجتماعی، رحمت جهانی، کرامت انسانی و زیست مسالمتآمیز را نیز در بر میگیرد.
پیامبر اسلام (ص) با این رویکرد، نشان داد که پرورش اخلاقی انسانها و تحقق عدالت اجتماعی و اخلاق جمعی، با هم پیوند دارند. این پیام برای زندگی شهری و اجتماعی امروز نیز اهمیت ویژه دارد؛ زیرا حفظ فضائل اخلاقی در محیطهای شلوغ و پیچیده، هم نیازمند آموزش فردی و هم تحت تأثیر سیاستگذاری اجتماعی است.
ولادت پیامبر (ص) و درسهای عملی
ولادت پیامبر اکرم (ص) فرصتی است برای بازاندیشی در نقش اخلاق در زندگی فردی و اجتماعی. انسان در پرتو تعالیم نبوی (ص) میآموزد که چگونه میان عقل و وحی، فرد و جامعه، و خود و دیگری توازن برقرار سازد. این توازن، محور اصلی هم در فلسفۀ اخلاق ارسطویی و هم در فلسفۀ کانتی است.
آن حضرت (ص) با ارائۀ نظامی عملی و تربیتی، فضائل را در متن زندگی فردی و اجتماعی نهادینه ساخت. آموزههای حدیث مکارم الاخلاق به ما میآموزد که حتی در محیطهای پیچیده و پرچالش، امکان حفظ و ارتقای اخلاق وجود دارد و پرورش فضائل اخلاقی باید همواره در اولویت باشد.
نتیجهگیری
اگر امروز در حوزۀ مسائل دینی از فلسفۀ اخلاق سخن میگوییم، یکی از سرچشمههای اصیل آن همین آموزۀ گرانسنگ نبوی (ص) است؛ آموزهای که بر مفهومی اساسی دلالت میکند: دین در نهایت، چیزی جز تکمیل فضیلتهای اخلاقی نیست.
این دیدگاه نشان میدهد که فلسفۀ اخلاق، فارغ از زمان و مکان، همواره به ارتقاء انسان از منظر فردی و اجتماعی میپردازد و سیرۀ اخلاقی پیامبر اسلام (ص) نمونهای بارز از تحقق این فلسفه در عمل بود. میتوان اینگونه ادعا کرد که توجه به آموزههای نبوی (ص) هم برای پرورش اخلاق فردی و هم بهبود جامعه ضروری است و میتواند الهامبخش نظریههای مدرن اخلاقی باشد.


احسنت ،