اخلاق مهاجرت (۱): مهاجرت چیست و آیا قابل ارزشداوریِ اخلاقی است؟
اخلاق مهاجرت چیست؟
مهاجرت امری است که امروزه همۀ انسانها با آن مواجه میشوند؛ از دانشجو یا طلبهای که برای تحصیل، به شهرهای بزرگتر میآید تا کسی که به امید یافتنِ شغل بهتر و داشتن رفاه بیشتر، از روستا به شهر نقل مکان میکند. در مقیاسی بزرگتر، گاهی تمام یک قبیله یا خاندان، از شهری کوچک به شهرهای بزرگتر میآیند. علاوهبراین، بسیاری از انسانها، امروزه، مهاجرت بینالمللی دارند؛ مثلاً از کشوری آفریقایی یا آسیایی به اروپا یا آمریکا میروند. یا حتی برخی از جهاناولیها به علل مختلفی، مجبور میشوند به کشورهایی مهاجرت کنند که سطح رفاه یا امنیت کمتری دارند. همۀ این نمونهها که تعدادشان کم هم نیست، نشان میدهد موضوع مهاجرت، در زندگیِ خودِ ما یا دستکم یکی از اطرافیانمان تأثیر بسزایی داشته است و همچنان نیز این تأثیر ادامه دارد.
سؤال اصلی اینجاست که که آیا میشود با نگاهی اخلاقی، به مسئلۀ مهاجرت نگاه کرد؟ آیا میتوان مهاجرتی را اخلاقاً درست یا نادرست دانست؟ اجمالاً باید پاسخ بدهیم که بله. هر فعل اختیاری انسان را میتوان اخلاقاً مذموم یا قابلستایش دانست. اجمالاً به نظر میرسد مهاجرت فعل اختیاری شخصی است که اقدام به مهاجرت میکند (و البته در یادداشتهای بعدی توضیح خواهیم داد که این فعل اختیاری، عوامل متعددی دارد که خارج از اختیار انسان است). بنابراین، میتوان مهاجرت را مورد داوریِ اخلاقی قرار داد؛ هم از جهت رفتار شخص مهاجرتکننده و هم از جهت تأثیراتی که مهاجرت شخص، بر دیگران و جامعه میگذارد.
با توجه به نکاتی که بیان شد، به نظر میرسد باید این مسئله را از ابتدا شروع کنیم و نخست باید به تعریف مهاجرت بپردازیم: ادارۀ امور اجتماعی سازمان ملل، کسانی را مهاجر میداند که ۱ـ جهانگرد، بازرگان، دانشجو یا مسافر عادی نباشند، ۲ـ جزو ساکنان مراکزی نباشند که بهطور عادی بین دو کشور رفتوآمد میکنند و ۳ـ جزو پناهندگان یا افراد جابهجاشده یا انتقالیافته نباشند. ولی این تعریف و تعاریف مشابهِ این، چارهساز بحث اخلاقیِ ما نیستند. ما به معنایی عام، مهاجرت را در نظر میگیریم و آن را صرفاً «جابهجایی شخص یا اشخاصی از یک مکان به مکان جغرافیایی دیگر با اهداف متفاوت در نظر گرفت» (کتاب تأثیرات روانشناختی مهاجرت، صفحۀ ۲۶). قصدم در این یادداشت این است که فقط محل نزاع را کاملاً توضیح دهم و بحثهایی با بنمایۀ اخلاقی را به یادداشتهای بعدی موکول میکنم.
آیا میشود با نگاهی اخلاقی، به مسئلۀ مهاجرت نگاه کرد؟ آیا میتوان مهاجرتی را اخلاقاً درست یا نادرست دانست؟ اجمالاً باید پاسخ بدهیم که بله. هر فعل اختیاری انسان را میتوان اخلاقاً مذموم یا قابلستایش دانست. اجمالاً به نظر میرسد مهاجرت فعل اختیاری شخصی است که اقدام به مهاجرت میکند
در فلسفۀ اخلاق و کتابهای اخلاقپژوهی، مهاجر را منحصر میکنند به مهاجرتی که بین کشورها انجام شود؛ یعنی مهاجرت از شیراز به تهران را داخل بحث اخلاق مهاجرت نمیدانند. نگارنده نیز از همین سنّت اخلاقپژوهی تبعیت میکند و وقتی سخن از مهاجرت میگویم، منظور همان مهاجرت بینالمللی است، خواه از ایران به ترکیه و خواه از سوریه به یونان یا… .
نکتۀ دیگر بحث عوامل مهاجرت است. علل مختلفی را برای مهاجرت برشمردهاند و با نگاهی به جوامع نیز میتوان فهمید که هر کسی به یک یا چند علت از این علل، مهاجرت را انتخاب میکند: عوامل اجتماعی، عوامل سیاسی، عوامل اقتصادی، فرصتهای شغلی، دغدغههای زندگی، ضرورتهای خانوادگی، جنگ، بلایای طبیعی، فقر و مواردی از این دست. به این موضوع نیز در خلال بحث از ارزشداوری دربارۀ اخلاقیبودن یا نبودن مهاجرت خواهیم پرداخت.
نکتۀ دیگر این است که مهاجرت (دائم) از کشوری به کشور دیگر، معمولاً به سه شکل انجام میشود:
۱ـ مهاجرت قانونی از طریق اخذ شهروندی برای تحصیل یا بهدستآوردن فرصت شغلی: در این روش، فرد بهخاطر مسیر تحصیلیاش یا تخصصی که از پیش داشته است، به کشور مقصد میرود و شهروند آنجا میشود. در این روش، فرض بر این است که فرد قرار است برای همیشه از وطن خود دور بماند ولی منعی برای بازگشت به کشور خود ندارد و تصمیم گرفته که مکان زندگیاش را برای همیشه تغییر دهد.
۲ـ مهاجرت غیرقانونی: در این روش، فرد به دلائل مختلف یا مشکلاتی که در وطن خود داشته است، اقدام به مهاجرت غیرقانونی میکند. مثالش برخی ایرانیهای مهاجر به ترکیه یا برخی از افغانهای مهاجر به ایران است. در همه جای دنیا این نوع مهاجرت وجود دارد و دولتها همیشه بهدنبال مقابله با مهاجران غیرقانونیاند.
۳ـ پناهندگی: پناهنده کسی است که کشور خود را برای همیشه ترک میکند و با استفاده از حق برخورداری از حقوق بینالمللی، از کشور دیگری تقاضای پناهندگی میکند. پناهجو باید دلیلی بر درخواست پناهندگی خود ارائه کند و معمولاً تأیید یا رد درخواست او، دو تا سه سال به طول میانجامد.
بهعنوان نکتۀ پایانی، بر این نکته تأکید میکنم که اخلاق مهاجرت میتواند از دو زاویه به موضوع مهاجرت نگاه کند:
فرض کنید یک عراقیِ درسخوانده و تحصیلکرده، کشور خود را برای همیشه به مقصد آلمان ترک میکند. یک مسئله عراق و عراقی است و یک مسئله آلمان و آلمانیها. آلمانیها به این فکر میکنند که آیا باید این عراقی را به کشورمان راه بدهیم؟ این عراقی که با خانوادهاش به آلمان میآید، چقدر برای ما فایده دارد و چقدر هزینه بر دوش ما میگذارد. اگر جاسوس یا عضو مخفی گروهکی تروریستی باشد چه کنیم؟
در سوی مقابل، دغدغۀ عراقیها باید این باشد که این شخص تحصیلکرده، اینهمه بر وطن خود هزینه تحمیل کرد، درس خواند، تربیت شد، مدرک تخصصی گرفت و حالا که وقت بازدهی و خدمت به کشور رسیده، میخواهد از عراق برود! او میرود و پشت سر خود را هم نگاه نمیکند. عراقیها با خود فکر میکنند که اینهمه امکانات و هزینه خرج این مهاجر کردند، اما فایدهاش به آلمانیها رسید. حکومت عراق در این میان چه وظیفهای دارد؟ آیا نمیتواند جلوی این مهاجر را بگیرد؟ این میشود مسئلۀ کسی که در کشور توسعهنیافته یا کمتر توسعهیافته زندگی میکند.
بنابراین، مشخصاً پرسش ما (مثلاً خاورمیانهایها) در بحث اخلاق مهاجرت این است که مهاجر دائمی، آیا کارش اخلاقی است یا نه؟ کشور مقصد، آیا اخلاقاً مُجاز به بستن مرزهای خود هست؟ چه تفاوتی میتوان بین مهاجر قانونی، مهاجر غیرقانونی و پناهندگان گذاشت؟ حکومتها چه وظیفهای در قبال فرار مغزها دارند؟ آیا میتوان به حکم اخلاقیِ مطلقی در اینباره رسید، یا باید براساس شرایط هر دوران و منطقهای، تصمیم اخلاقیِ مخصوص به خود را گرفت؟ اینها نکاتی است که در یادداشتهای، به تکتک آنها خواهیم پرداخت.