قطرهقطره جمع گردد | ضرورت تداوم آموزشهای اخلاقی
کمی قبل در ماه مارس، در اخبار گزارش شد که کاخ سفید تصمیم گرفته است تا دیگر دورههای اخلاق برگزار نکند. این دوره برای کارکنان عالیرتبه، نامزدهای کابینه و سایر کسانی در نظر گرفته شده بود که در نقشهای سیاسی دولت ترامپ منصوب شده بودند.
ازآنجاییکه دولت ترامپ1 بهخاطر انحرافات اخلاقی زیر هجمۀ انتقادها و موشکافیها بود، این تصمیم مزید بر علت شد. مایکل فلین2، مشاور امنیت ملی، در پی ادعاهایی در رابطه با عدم افشای اطلاعات مربوط به فعالیتهای لابیگری خود و تعاملاتش با مقامات روسی، از سمت خود استعفا داد. جف سشنز3 که در آن زمان بهعنوان دادستان کل ایالات متحده خدمت میکرد، تصمیم گرفت در تحقیقات مربوط به مداخلۀ روسیه در انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۱۶ آمریکا، فعالیت نکند. این در حالی اتفاق افتاد که اخباری در رابطه با ملاقات او و مقامات روس منتشر شده بود. دفتر اخلاق دولت در ایالات متحده آمریکا4 به کاخ سفید پیشنهاد داد که برای فعالیتهای کِلیان کانوِی5 اقدامات انضباطی در نظر بگیرد. کلیان کانوی که مشاور ارشد دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا بود، از موقعیت خود در دولت، برای حمایت عمومی و تبلیغ کالاهای برند ایوانکا ترامپ6 استفاده کرده بود.
طبق گزارش رسانهها، تیم ترامپ در دولت، تصمیم به حذف یک دورۀ آموزشی اخلاق گرفت تا هزینههای اضافی را کاهش و کارایی را افزایش دهد. این برنامه در دولت بوش7 و اوباما8 اجرا شده بود. هزینۀ این برنامه، یک میلیون دلار تخمین زده شده بود که برخی آن را بیهوده میدانستند، چون کارکنان، آموزشهای اخلاقی را قبل از تحلیف ریاستجمهوری گذرانده بودند.
یکی از سخنگوهای کاخ سفید در مصاحبه با خبرگزاریها اعلام کرد که کاخ سفید دستورالعملهای صریحی ارائه میکند و از مقامات انتظار میرود که از این دستورالعملها پیروی کنند.
وقتی افرادی مثل کارکنان ریاستجمهوری در کاخ سفید، کورکورانه از دیدگاههای سیاسیشان هواداری میکنند، نمیتوانند نسبتبه مسائل اخلاقی شناختی پیدا کنند. این افراد ممکن است ناخواسته دست به کارهایی بزنند که برخلاف منافع سیاسی خودشان است.
من پژوهشگر حوزۀ اخلاق حقوقیام و در رشتۀ تصمیمگیری اخلاقی در چارچوب سیاست، دانش و تخصص کسب کردهام. تحقیقات من نشان میدهد که وقتی افرادی مثل کارکنان ریاستجمهوری در کاخ سفید، کورکورانه از دیدگاههای سیاسیشان هواداری میکنند، نمیتوانند نسبتبه مسائل اخلاقی شناختی پیدا کنند. این افراد ممکن است ناخواسته دست به کارهایی بزنند که برخلاف منافع سیاسی خودشان است.
به بیان دیگر، دورههای اخلاق اثرگذار هستند.
نحوۀ اثرگذاری آن هم به این صورت است: برای مثال، گاهی وکیلها قدرت جایگاه موکلهایشان را دستکم میگیرند. ایجاد پیوندی قوی بین وکیل و موکل میتواند سودمند باشد، تاجاییکه وکیل میتواند دیدگاه موکل را با عینک خود ببیند، درک کند و فعالانه بکوشد تا به اهداف مطلوبِ تعیینشده دست یابد.
اما زیادهروی در همین ارتباط نزدیک، میتواند به موکل صدمه بزند. در چنین شرایطی، وکیل ممکن است همان دیدگاههای اشتباهی را ببیند که قبلاً پیشِ روی موکل بوده است. تحقیقات من نشان داد که ورشکستگی شرکت انرون9 ممکن است تحتتأثیر پیشداوری جانبدارانه بوده باشد، زیرا احتمالاً مشاوران حقوقیای که ارتباط نزدیکی با مدیریت شرکت داشتند، نتوانستند بیطرفانه پیشنهاداتی را ارائه کنند؛ حتی نتوانستند خطراتی را که در نهایت منجر به ورشکستگی شده است، شناسایی کنند.
زمانی که جورج دبلیو بوش رئیسجمهور ایالات متحده بود، وضعیت مشابهی وجود داشت. در آن وقت، مشاوران حقوقی و سیاسی پیشنویسی از “یادداشتهای شکنجه”10 تهیه کردند. این یادداشتها که در سال ۲۰۰۲ تهیه شد، برای بررسی و تجزیهوتحلیل روشهای قانونی بازجویی بود که مطابق با دستورالعملها و مقررات مندرج کنوانسیون ژِنِو بود. آنها تعریف شکنجه را محدود کردند. در نهایت به این نتیجه رسیدند شکنجههایی که بهطور سنتی غیرقانونی تلقی میشوند، میتوانند بعد از یازده سپتامبر به طور قانونی اجرا شوند. هر دو حزب چپ و راست این یادداشتها را بهشدت مورد انتقاد قرار دادند و در نتیجه از اعتبار ساقط شد.
جانبداریِ کورکورانه، مشکل فراگیری است؛ تا حدی که به موضوعی پیشپاافتاده تبدیل شده است. هر زمانی که یک رسوایی در دولت یا اقتصاد سروصدا به پا میکند، اولین پرسشی که مطرح میشود این است: پس وکیلها کجا بودند؟ و شاید برخلاف انتظار، مسئله زمانی حادتر میشود که افرادی در یک گروه یا حزب سیاسی به مناصب بالاتری دست پیدا میکنند یا بیشتر نفوذ میکنند. در همان حالی که افراد در حزب خود اهمیت بیشتری پیدا میکنند، ظرفیت ارزیابی عینی رفتارها، باورها و اَعمال خود را از دست میدهند و کمتر پذیرای انتقاد یا بازخورد از سوی افراد خارج از حزب خود میشوند، چون صرفاً خود را از دریچۀ ارزشها و هنجارهای گروه خود میبینند.
موارد زیادی وجود دارد که توجه عمومی و پوشش رسانهایِ قابلتوجهی را به خود جلب کرده است؛ از رسواییهای پسانداز و وام در سال ۱۹۸۰ گرفته11، بسیاری از انجمنهای پسانداز و وام در ایالات متحده به دلیل شیوههای متقلبانه و سوء مدیریت ورشکست شدند. تا تحقیقاتِ در جریانِ فولکسواگن دربارۀ ارائۀ دادههای نادرست12. در تمام این موارد، مشاورانی که تحصیلات بالایی داشتند، استخدام شدند تا از رعایت جنبههای حقوقی و اخلاقی اطمینان حاصل کنند، ولی حتی نتوانستند از خطاهای پیشپاافتاده جلوگیری کنند.
مسئله زمانی حادتر میشود که افرادی در یک گروه یا حزب سیاسی به مناصب بالاتری دست پیدا میکنند یا بیشتر نفوذ میکنند. در همان حالی که افراد در حزب خود اهمیت بیشتری پیدا میکنند، ظرفیت ارزیابی عینی رفتارها، باورها و اَعمال خود را از دست میدهند و کمتر پذیرای انتقاد یا بازخورد از سوی افراد خارج از حزب خود میشوند، چون صرفاً خود را از دریچۀ ارزشها و هنجارهای گروه خود میبینند.
ارزش تکرارکردن تمرینهای اخلاقی
تحقیقاتم نشان میدهد که تمرینهای اخلاقیِ برنامهریزیشده، بسیار سودمند است. فقط کافی است که این تمرینها دانستههای کارمندان را پُررنگ کند، حتی اگر اطلاعات و آموزههای جدیدی منتقل نشود.
این روش به این خاطر نیست که افراد قواعد اخلاقی انتزاعی را نمیدانند بلکه در بیشتر مواقع، آنها هنگام مواجهه با دوراهیهای اخلاقی قادر نیستند که اصل اخلاقی مرتبط را بر شرایط تطبیق دهند. جانبداریِ کورکورانه مانع مهمی است که افراد را از ارزیابی عینی یک موقعیت و شناسایی دقیق اصول قانونی و اخلاقی مرتبط با آن بازمیدارد.
سایر پژوهشگران هم تأکید کردهاند که تمرینهای اخلاقی برنامهریزیشده، معمولاً میتواند به افراد در شناخت دوراهیهای اخلاقی کمک کند.
دونالد لانگوِرت13، استاد حقوق، در مقالۀ خود با عنوان فرهنگهای سازگاری، مینویسد بهاشتراکگذاری اطلاعات و گفتگو در مورد مسئولیتهای اخلاقی باید پیوسته باشد و بهطور مستقیم با تصمیماتی که مدیران در کارهای روزمرۀ خود با آن مواجه هستند، مرتبط باشد.
مداوم بودن این گفتگو پراهمیت است. شنیدن قوانین تنها برای یکبار، برای بهخاطر سپردن و بهکاربردن آنها در شرایط بحرانی کافی نیست. علاوه بر این، سایر پژوهشگران در زمینۀ رفتار سازمانی14 دریافتهاند که زمانبندی در تصمیمگیری اخلاقی نقش مهمی ایفا میکند.
پژوهشگران، بهخصوص کشف کردهاند که وقتی فاصلۀ زمانیِ قابلتوجهی بین اندیشیدن به مسائل اخلاقی به شیوهای انتزاعی و مواجهۀ واقعی با یک معضل اخلاقی مشخص وجود دارد، برای افراد تصمیمگیری بر اساس درک اخلاقیشان دشوارتر است.
بهعبارتدیگر، غالباً انتقال یکبارۀ اطلاعات در مورد تعهدات اخلاقی، کافی نیست، بهخصوص اگر افراد مدتها قبل از مواجهه با یک دو راهی اخلاقی، آموزش داده شده باشند.
ارتباط منظم با دیگران برای بحثوبررسی و درنظرگرفتن استانداردهای قانونی و مسائل اخلاق حرفهای، باعث میشود که این موضوعات برای افراد برجستهتر جلوه کند؛ بهعبارتدیگر، این مسائل در خودآگاه فرد جایگاه مهمتری را پُر میکند. این آگاهی، شناسایی دوراهیهای اخلاقی را آسانتر میکند. علاوه بر این، توانایی فرد در استفاده از آموزشهای اخلاقی در هنگام مواجهه با یک دوراهی اخلاقی افزایش پیدا میکند.
فایدۀ سیاسی
پژوهشها نشان میدهند که بیشتر افراد تمایل دارند رفتار خود را بهشیوهای مطلوب درک کنند یا توجیه کنند، حتی اگر رفتارهای آنها با باورهای اخلاقی خودشان مغایرت داشته باشد.
این گرایش مخصوصاً زمانی آشکار میشود که افراد خود را اصولاً اخلاقمدار بدانند، کما اینکه بیشتر افراد این طور فکر میکنند. در چنین مواردی، افراد تمایل دارند نهتنها نسبتبه خود، بلکه نسبتبه کسانی که با آنها همذاتپنداری میکنند یا با آنها احساس نزدیکی دارند، دیدگاهی دلسوزانه داشته باشند. این دیدگاه دلسوزانه بدان معنی است که اغلب، کارهای نادرست دیگران را نادیده میگیرد یا در راستای باورهای اخلاقی مشترک توجیه میکند.
غلبه بر این گرایشها و جانبداریهای کورکورانه مستلزم این است که افراد این توانایی را در خود پرورش دهند. با کمک این توانایی میتوان فهمید که اطرافیان چه نظری راجعبه تصمیمهای ما دارند. این توانایی برای دیدن چیزها از منظر شخصی که مثل ما فکر نمیکند، ارزشمند است، بهویژه برای افرادی که بهدنبال حمایت یا مساعدت سیاسیاند. اگر افراد تلاشی برای دیدن مسائل از منظر اطرافیان انجام ندهند، ممکن است نتایج نامطلوبی دربرداشته باشد.
انتقادات اخلاقی به کاخ سفید در زمان ریاستجمهوری ترامپ، پیامدهای منفی دربرداشته است و بر مسائل سیاسی و تجاری تأثیر گذاشته است. یک نظرسنجی نشان میدهد که بیشتر آمریکاییها به پایبندی ترامپ به استانداردهای اخلاقی خوشبین نیستند.
برند پوشاک ایوانکا ترامپ پس از افزایش فروش با مشکلات و چالشهایی مواجه شد. کاخ سفید برای حمایت و توجیه اظهارات کلیان کانوی، تأکید کرد که حمایت کلیان کانوی از خط تولید لباس ایوانکا ترامپ سهوی بوده است و اقدامات او با نیت سوء یا در جهت منافع شخصی انجام نشده است. همچنین، اعلام کرد که قصد کانوی حمایت از ایوانکا ترامپ است، چون معتقد است با او ناعادلانه رفتار شده است.
آموزش منظم اخلاق و حتی تکرار این آموزهها ارزشمند است، چون به آدمها کمک میکند از اشتباههای ناخواسته ــ مثل اشتباهی که بیان شد ــ اجتناب کنند. آموزش اخلاق به افراد این توانایی را میدهد تا کورکورانه جانبداری نکنند. با گذراندن دورۀ آموزش اخلاق، افراد میتوانند بهروشنی ببینند که دیگران راجعبه کارهای انجامشدهشان در حوزۀ سیاسی چه نظرهایی دارند.
رأیدهندگانی که مستقیماً در تصمیمگیریهای سیاسی دخالت ندارند، ناظر محسوب میشوند. پرداختن به چالشهای اخلاقی به شیوهای که از مرزهای حزبی فراتر رفته و با جمعیت گستردهتری سروکار داشته باشد، اهمیت سیاسی قابلتوجهی دارد.
پی نوشت
- Trump
- Michael Flynn
- Jeff Sessions
- The United States Office of Government Ethics
- Kellyanne Conway
- Ivanka Trump
- Bush
- Obama
- Enron
- Torture Memos
- اشاره به یک رسوایی مالی قابلتوجه دارد که در دهه ۱۹۸۰ رخ داد.
- ولکسواگن، یک تولیدکنندۀ بزرگ خودرو بود که عمدا دادههای آلایندگی خودروهای دیزلی خود را دستکاری کرد تا در طول آزمایش، دادههای خود منطبق بر استانداردهای نظارتی بوده باشد.
- Donald C. Langevoort
- Organizational behavior