برنامهی فلسفه برای کودکان چیست؟
فلسفه در برنامهی فبک یعنی چه؟
برای اینکه بدانیم منظور از فلسفه در فبک چیست، ابتدا باید بدانیم منظور از خود فلسفه چیست. معمولاً یکی از معانی که افراد در مواجهه با واژهی فلسفه به آن توجه دارند مطالعهی مکاتب فلسفی و یا فلاسفه است، ولی معنای دیگری هم از فلسفه به ذهن متبادر میشود که در تجارب شخصی هرکسی ممکن است اتفاق افتاده باشد و آن مواجههی حیرتگونه با خود، جهان و موضوعات پیرامون آن است. جایی که فردی از چیزی اظهار شگفتی میکند و احتمالاً پرسشهایی بنیادین به ذهنش خطور میکندکه شاید در آن لحظه جدی نگیرد، ولی بعدها متوجه شود آنچه مایهی حیرت او شده است یکی از مسائل ریشهدار فلسفی در طول تاریخ تفکر بشر بوده است. برای روشنشدن این وجه از فلسفه کافی است موقعیتهایی را تصور کنید که در آن با دیدن صحنهای از فیلم، نقاشی یا تماشای منظرهای در طبیعت یا خواندن مطلبی در روزنامه یا کتاب لحظهای دچار حیرت شدید و به فکر فرورفتید و از خود پرسیدهاید من کیستم؟ هستی چگونه به وجود آمد؟ آیا این چیز واقعی است؟ مرز واقعیت و خیال کجاست؟ آیا جهان همیشه بوده است یا اینکه از جایی آغاز شده است؟ یا حتی پرسشهایی اخلاقی یا زیباییشناختی به ذهنتان رسیده باشد مانند اینکه خوبی و بدی چیست؟ درست و نادرست را چه کسی یا چه چیزی تعیین میکند؟ آیا داوریهای اخلاقی جهانشمول و مطلق هستند یا نسبی؟ یا مثلاً چه چیزی را امر زیبا مینامند و ملاک و معیار زیبایی چیست؟
در تمام این موقعیتها شما در حال تجربهی کاوشگری فلسفی بودهاید و شاید دوست داشتید کسی بود و آنها را با او درمیان میگذاشتید. همین پرسشهای فلسفی بنیاد علوم متعدد را شکل دادهاند و بشر را برای یافتن پاسخهای بهتر به کشف علوم متعدد هدایت کردهاند. بهراستی اگر پرسشها نبودند بشر چه سرنوشت متفاوتی میداشت! پرسشهای فلسفی بسیار متعدد و متنوع هستند، ولی از نظر مون گریگوری در مجموع میتوان چهار دسته از رایجترین پرسشهای فلسفی را به شرح زیر خلاصه کرد:
«۱٫پرسشهایی دربارهی معنا: اینکه چیزها چه معنایی دارند یا منظور از مفاهیم متعدد چیست؟ (زبان)
۲٫پرسشهایی دربارهی درست و نادرست یا اینکه کدام را باید انتخاب کرد؟(اخلاق)
3. پرسشهایی دربارهی اینکه چگونه میتوان چیزها را شناخت و تفاوت میان شناخت، باور و تفکر چیست؟ (معرفتشناسی)
۴٫پرسشهایی دربارهی وجود و واقعیت، چه چیزی وجود دارد، چه چیزی واقعی است و چه چیزی غیرواقعی؟» (هستیشناسی)
منظور از فلسفه در فبک یعنی توجه به عملِ پرسیدن و تحلیل پاسخهای متعدد. نقطهی تلاقی فلسفه و کودک در این است که کودکان، اولین فیلسوفان جهان هستند، یعنی نخستین کسانی هستند که دربارهی خود، هستی، خانواده، جهان و حتی مفاهیم و احکام اخلاقی و قوانین اجتماعی بسیار میپرسند و بهراحتی با چیزی کنار نمیآیند و دست از کندوکاو برنمیدارند مگر اینکه بفهمند چرا چیزی اینگونه است و یا چرا باید چنین کنند. آنها به محض اینکه زبان را میآموزند همواره به دنبال یافتن ملاک و معیارهایی هستند تا بتوانند از طریق آنها امور کم اعتبار را از امور معتبرتر و امر بهتر را از بدتر تشخیص دهند و بدانند در موقعیتهای گوناگون چگونه فکر و عمل کنند و چه باورها یا ارزشهایی را حفظ کنند و کدام را اصلاح یا حذف نمایند. بنابراین، بسیار مهم و ضروری است که در مسیر فلسفهورزی قرار بگیرند. باید توجه داشت که منظور از بهادادن به پرسش هرگز این نیست که پاسخهای قطعی و روشن به آنها داده شود، بلکه به معنای پروراندن پرسشهای آنان است.
فبک چگونه به کار کودکان میآید؟
در برنامهی فبک قرار نیست تفکرات و مکاتب فلسفی به روش دانشگاهی و یا مطالعهی تاریخ فلسفه به کودکان و نوجوانان آموزش داده شود، بلکه شیوهی فلسفهورزی بر بنیاد تقویت روحیهی پرسشگری، به چالشکشیدن امور و سپس تحلیل پاسخهای گوناگون برای آنها تسهیل میشود. فبک پنجرههای متفاوتی را برای نگریستن و بررسی پدیدهها و مفاهیم به روی بچهها میگشاید و این افق تازه از طریق گفتگو در اجتماع پژوهشی یا حلقهی کندوکاو۲اتفاق میافتد.گریگوری هم به این اشاره میکند که «گفتگوی مدنظر فبک از نوع کندوکاوی و کاوشگرانه است و هدف آن دستیابی به یک یا چند قضاوت فلسفی معقول و کشف حقیقت است».
این قضاوت معقول سه ویژگی دارد: «اول اینکه مستدل است یعنی مبتنی بر استدلالهای محکم و دلایل قوی و شواهد مناسب است؛ دوم اینکه آگاهانه است یعنی با آگاهی از دیدگاههای متنوع و متعدد و از فرازونشیب گفتگوهای جمعی سربلند بیرون آمده است و سوم اینکه بهطور شخصی معنادار است، یعنی شخص قضاوتگر خودش آن قضاوت را معقول مییابد و واقعاً آن را درک میکند و مبنای قضاوت خود را بر اساس خودتصحیحی قرار میدهد و در عین حال به ارتباط قضاوت خود با تجارب شخصی و جنبههای شخصیتی خودش آگاه است»
در واقع، گفتگوی کندوکاوی هم برای بچهها لذتبخش است و هم ثمربخش، زیرا پاسخهای ممکنِ بیشمار را روبهروی افراد قرار میدهد، پرسشهای معقول را محدود میکند و مستلزم موضعگیریهای فکری خوب و تعهدداشتن به آن در مسیر بحث برای رسیدن به پاسخ است. در اجتماع پژوهشی کسی بر آن نیست که بچهها را برای رسیدن به اِجماع و توافق سر مسائل بحثبرانگیز در فشار قرار دهد، بلکه هدف این است که کودکان بتوانند قضاوتهای شخصی معنادار، درست و آگاهانه دربارهی مسائل موردبحث داشته باشند که از فیلتر نقد نیز عبور میکند.
تفکر در فبک یعنی چه؟
شاید تا اینجا از خود پرسیده باشید که از تفکر در فبک بسیار سخن گفته شد، ولی منظور از تفکر دقیقاً چیست؟ برای این منظور به دستهبندی سه نوع تفکر اشاره میشود که محور برنامهی فبک است و آنها عبارتند از: تفکر خلاق، تفکر مراقبتی و تفکر نقادانه.
تفکر خلاق: یعنی کودکان در فضایی قرار بگیرند که اندیشهها و ایدههای نو بیافرینند و بدون ترس و نگرانی از ارزیابیهای عددی یا قضاوتگرانهی مرسوم در اجتماع پژوهشی بتوانند پرسشها و حتی ادعاهای جدید خود را مطرح کنند. دکتر یحیی قائدی در کتاب خوب خود معلمی و فلسفه برای کودکان به این مطلب اشاره میکند که «تفکر خلاق در واقع خلق ایدههایی ملموس، ناب، غیرمنتظره، مفید و مناسبی است که با محدودیتهای موجود تطبیق دارد».
طبیعی است که در چنین شرایطی کودکان میتوانند بسیاری از ایدههای خلاقانهی خود را در طول زندگی تحقق بخشند و حتی سبک زندگی خاص خود را داشته باشند. در فبک به هر کودک بهعنوان انسانی منحصربهفرد برای آفرینش چیزهای جدید نگریسته میشود و پرورش خلاقیت امری مستقل نیست، بلکه با پرورش تفکر انتقادی و مراقبتی بهصورت یکپارچه در دل برنامهی درسی گنجانده میشود و بنیاد آن پرورش تفکر خلاق است، نه صرفاً ایجاد خلاقیت بدون تأمل عمیق بر اموری که میآفرینند.
تفکر مراقبتی: «تفکر مراقبتی از ریشهی caring thinking در انگلیسی به معنای مراقبتکردن تماماً ابداع فلسفه برای کودکان است و در تمام برنامهی درسی رسوخ دارد. تفکر مراقبتی حلقهی گمشدهی نظامهای آموزشی است، زیرا پرورش خلاقیت یا نگاه انتقادی در برنامههای دیگر آموزشی جداگانه در نظر گرفته میشد، اما بهصورت درهمتنیده با تفکر مراقبتی موردتوجه نبوده است. از اینرو، ما با شاگردانی مواجه بودیم که ایدههای خلاقی داشتند، ولی تحمل انتقاد از ایدههای خود را نداشتند» (همان)
در اجتماع پژوهشی هر یک از اعضا مراقب هستند که چه سخنی میگویند و یا چه دلیلی برای دفاع از گفتهی خود میآورند، همچنین آنها به دقت گوش میدهند که دیگران چه میگویند و چگونه دلایلی ارائه میدهند. لیپمن بنیانگذار فبک معتقد است تفکر مراقبتی به این معناست که «هریک از افراد مراقب است تا مسئولانه بیندیشد و به چیزهای مهم توجه کند، رتبهبندی و اولویتبندی کند و بین آنچه فوری و مهم است و آنچه نیست تمایز بگذارد».
تفکر نقادانه: دکتر یحیی قائدی در همان کتاب تعاریف متعددی از تفکر نقاد را ارائه داده است که طبق یکی از آنها «تفکر نقاد یعنی تصمیمگیری دربارهی این که کدام اقدام انجام شود یا چه چیزی باور شود. این تصمیمگیری با استفاده از تفکر تعمقی و استدلالپردازی انجام میشود». در تفکر نقادانه بچهها میآموزند هر سخنی را سریع و بدون ارزیابی نپذیرند و زوایای متعدد آن را بررسی و تحلیل کنند. باورها و ایدههای همیشگی و مرسوم خود را در ترازوی نقد بگذارند و بار دیگر پرسش این را از خود بپرسند که من کیستم و زندگیام بر چه اصولی استوار هستم. برنامهی فلسفه برای کودکان به آنها کمک میکند تا از تناقضات احتمالی افکار، ایدهها و گفتههای خود آگاهی یابند و امور ناسازگار را تشخیص دهند و در جهت تصحیح، تکمیل یا حذف آنها قدم بردارند. هدف اساسی این نوع تفکر این است که بچهها هیچ ادعا یا گزارهای را بدون وارسی نپذیرند و همواره درجستجوی بهترین دلایل و شواهد برای دفاع از ایدهها و باورهای خود باشند.
چرا برنامهی فلسفه برای کودکان؟
تصور کنید اگر فبک در جامعه رواج یابد و به مدارس و گروه همسالان فرزندان هریک از ما راه پیدا کند چه اتفاقی میافتد؟ دقایقی به این بیندیشید! به نظر میرسد در چنین شرایطی بچهها بار دیگر با مدرسه و جامعه آشتی میکنند و نگاه تازهای به آموزش و یادگیری خواهند داشت، زیرا در محیطی قرار میگیرند که برای آنها به عنوان انسان ارزش قائل است. وارتنبرگ در کتاب ایدههای بزرگ برای بچههای کوچک میگوید: «نهتنها خود کودکان و نوجوانان، بلکه جامعه نیز از حضور شهروندانی نقادتر و شکاکتر بهرهمند میشود که یاد گرفتهاند فقط به دلیل جایگاه اجتماعی اولیای امور به آنها اعتماد نکنند، بلکه همواره به دنبال شواهد و دلایل باشند. جامعهی دموکراتیک نمیتواند اجازه دهد شهروندان آیندهاش با این حس بزرگ شوند که تلویزیون و رسانهها پاسخگوی تمام نیازهای آنهاست. به عبارت دیگر، جامعه و نظام تعلیم و تربیت زمانی به آرمانهای خود دست مییابد که همهی دانشآموزان آن فیلسوف باشند»
زیستن در دنیای پیچیده و شلوغ مدرن که بچهها در معرض رسانههای متعدد و طیف وسیعی از تفکرات و سبکهای زندگی قرار دارند ضرورت فلسفه برای کودکان را دوچندان میکند. در چنین فضایی، سردرگمی و مواجهه با رویکردهایی متناقض در انتخابها و تصمیمهای مهم زندگی چارهناپذیر است. به همین جهت، معقولترین کاری که میتوان برای آن برنامهریزی و اقدام کرد، پرورش قدرت تفکر و اندیشهورزی در کودکان است. فبک با مهارتهایی که به کودکان میآموزد آنها را یاری میکند تا راهحل مناسبی هنگام سردرگمیها بیابند و تصمیمات بهتری بگیرند و مسئولیت اقدامات خود را بپذیرند.
کودکان قرار است چگونه فلسفهورزی کنند؟
کودکان و نوجوانان قرار است در مسیری قرار بگیرند که مهارتهای اساسی فلسفهورزی را در آنها تقویت کند، بیآنکه مستقیماً چیزی را به آنها بیاموزاند. این مهارتها را مون گریگوری به شکل زیر طبقهبندی میکند:
۱. طرح پرسش مناسب و شناسایی انواع آن
۲. با دقت گوشدادن به دیگران
۳. موافقت و مخالفت کردن
۴. دلیلآوردن (شامل ارائهی شاهد و مدرک و یا مستندات علمی)
۵. ارائهی گزاره، فرضیه یا تبیین
۶. مثال یا مثال نقضآوردن
۷. مقایسهکردن (شامل تمایزقائلشدن، پیوندزدن، تمثیلآوردن)
۸. ارائهی تعریف
۹. شناسایی پیشفرض
۱۰. استنتاجکردن
۱۱. ساختن جملات شرطی و آگاهی از شرایط کاربرد آن
۱۲. دلیلآوری قیاسی
۱۳. خودتصحیحی
۱۴. بازگوکردن آنچه دیگری بیان میکند
۱۵. توجه به دیدگاههای متفاوت
۱۶. دعوت دیگران به صحبت
۱۷. حس احترام به دیگر اعضا
۱۸. پذیرش انتقاد منصفانه
۲۰. تجدیدنظرکردن
۲۰. دستهبندی/ مقولهبندی
درنهایت، هدف از برنامهی فبک این است که کنجکاوی ذاتی کودکان و پرسشگری آنها را حفظ کند و به استقلال در اندیشه و نظرورزی آنها کمک کند تا بتوانند پاسخ به پرسشهای خود را کشف و به بهترین شکل از آنها پشتیبانی کنند. وارتنبرگ این شیوه را آموزش یادگیرندهمحور نام مینهد تا بر محوریت کودکان در فبک تأکید کند. از نظر او «هدف از آموزش یادگیری معلممحور کسب دانش است؛ دانشآموز صاحب دانش نیست، بلکه معلم صاحب دانش است؛ دانش از طریق ارتباطی دوطرفه از معلم به شاگرد منتقل میشود،؛ معلم برنامه را میچیند و از آزمون استفاده میشود. هدف از آموزش یادگیرندهمحور پیشرفت دانشآموزان، فن بیان و حمایت از نظرات خویش است؛ دانشآموز ذاتاً کنجکاو است؛ معلم کندوکاو را تسهیل میکند؛ دانشآموزان جهت کندوکاو را مشخص میکنند؛ خود گفتگو شاهدی بر موفقیت آنان است و یادگیری از طریق کندوکاو گروهی اتفاق میافتد».
سخن آخر
امید است که با مطالعهی این نوشتار بر مخاطب آشکار شده باشد که تسهیلگر فبک هرگز تفکری را به بچهها القا نمیکند و حتی آموزش نمیدهد، او فقط به بچهها کمک میکند بحث سازندهای با یکدیگر داشته باشند، ایدههای خود را شفاف کنند، دلایل معتبر ارائه دهند و برای اندیشیدن و ابراز نظرات در اجتماع پژوهشی به بچهها فرصت کافی میدهد و آنها را به ابزار منطقی مجهز مینماید. برنامهی فبک برای والدینی حائز اهمیت است که خواهان پرورش فرزندانی خردورز و خودانگیز هستند و برای تحقق آن مسیر ورود فرزندان خود را به فضای گفتگویی باز میکنند تا آنها را از گزند تقلید، دنبالهروی بدون تأمل و نادیدهگرفتن خودشان در امان بدارد و برنامه فبک مدعی است که تا حد زیادی این فضا را برای آنها فراهم میآورد.
منابع:
- گریگوری، مون. فلسفه برای کودکان. ترجمهی غلامحسین شاهینی. حدیث جهانیان. نشر شهرتاش. ۱۳۹۹.
- وارتنبرگ، توماس ای، ایدههای بزرگ برای بچههای کوچک، ترجمهی نسرین ابراهیمی لویه، نشر شهرتاش، تهران، ۱۳۹۰.
- قائدی، یحیی. معلمی و فلسفه برای کودکان. جلد اول. در حال چاپ.
- Lipman. M. 1994, Caring Thinking. Paper presented to the sixth international conference on thinking. Massachusetts, Ins of tech. Boston MA.
سلام ممنونم از مطلب خوبی که نوشتید. با مفهوم فبک بهتر آشنا شدم