گفتگو با رییس شورای ملی برنامهریزی درسی انگلستان دربارۀ آموزش اخلاق در مدارس
شورای ملیِ برنامهریزی درسی مجموعهای است که تصمیم میگیرد در مدارس دولتی انگلستان چهچیزی به کودکان آموزش داده شود. این شورا در بحبوحۀ بحثهای مربوط به بحران اخلاقی، اخیراً سندی مکتوب را دربارۀ آموزش معنوی و اخلاقی منتشر کرده است. این سند با تعریفِ رشد معنوی و رشد اخلاقی شروع میشود و بعد پیشنهادهایی را ارائه میدهد که مدارس، چگونه زمینه را برای رشدِ معنوی و اخلاقیِ دانشآموزان فراهم کنند. بخش پایانیِ این سندْ مختصراً نمایی کلی را پیشنهاد میکند که پیشرفت مدارس را در این جنبهها، باید چگونه بررسی و ارزیابی کرد.
انتشار این سند بهسرعت جنجالبرانگیز شد. برخیها در گوشهوکنار از آن استقبال کردند، اما بسیاری از معلمان یا گفتند این سند خیلی مبهم است یا گفتند توضیح واضحات است. مجلۀ Philosophy Now با نویسندۀ این سند، دیوید پاسکال (مدیر شورای ملیِ برنامهریزی درسی) در آخرین روز مدیریتش مصاحبه کرده است. آنچه در ادامه میخوانید، متن این مصاحبه است:
مصاحبهکننده: در متنتان، «ارزشهای معنوی» را طوری توصیف کردهاید که انگار دارید فلسفه را تعریف میکنید. مثلاً گفتهاید: «ارزشهای معنوی یعنی جستجوی هویت فردی در سطح جهانی؛ با واکنشهای ما به تجربههای چالشبرانگیز مرتبط است، تجربههایی از قبیل مرگ، رنج، زیبایی و مواجهه با خیر و شر. معنویت یعنی جستجوی معنا، هدف و ارزشهایی برای زیستن.» آیا وقتی اینها را مینوشتید، فلسفه در ذهنتان بوده است؟
دیوید پاسکال: فلسفه در ذهنم بوده، اما نه فلسفه بهمعنای دانشگاهیاش. کمتر از دو سال قبل، وقتی من مدیر شورای ملیِ برنامهریزی آموزشی شدم، دغدغۀ زیادی دربارۀ معیارهای اخلاقی در جامعه وجود داشت. اسقف اعظم کارنتربری1 و کاردینال هیوم2 هر دو سخنرانی کردند و تلویحاً گفتند که حوزۀ آموزش در این موضوعات کمکاری کرده است. مسئولیت ما این است که برنامۀ ملیِ آموزش را ارائه کنیم که مشتمل بر ۱۰ موضوع است. ولی قانون اصلاح آموزشیِ3 سال ۱۹۸۸ با این شعار شروع شد: هدفِ برنامۀ ملیِ آموزش این است که موجبات رشد معنوی، اخلاقی، فرهنگی، روانی و جسمی را برای دانشآموزان و کلّ جامعه فراهم کند. ما هم به این قانون بازگشتیم و سؤالهایی اساسی را مطرح کردیم: منظور از معنوی، اخلاقی و فرهنگی چیست؟ این موضوعات را در مجموعهسخنرانیهایی، مفصّل توضیح دادم تا مردم متوجه شوند چه تغییری را داریم رقم میزنیم؛ چرا هنرمندان بزرگ را به برنامۀ آموزش موسیقی و هنر برگرداندیم؛ چرا برنامۀ آموزشی انگلستان را دوباره نوشتیم.
مصاحبهکننده: در این سند آمده است «از مدارس انتظار داریم ارزشهایی را تقویت کنند که حاویِ امور مطلق اخلاقی4 باشد.» دقیقاً منظورتان از امور مطلق اخلاقی چیست؟ به چه معنایی آنها را «مطلق» میدانید؟
دیوید پاسکال: آنچه در آنجا گفتهایم، حقایق سادهایاند که مدارس نمیتوانند آنها را نپذیرند. اولین حقیقت این است که بین درست و غلط تفاوت وجود دارد. این حقیقتْ حقیقتی است مطلق. بخشی از آموزش همین است که مطمئن شویم کودکان یاد بگیرند درست و غلط با هم فرق دارند. حرف دیگرمان این است که مجموعهای از امور مطلق اخلاقی وجود دارد که چارچوبی ابتدایی را شکل میدهد؛ این چارچوب دربارۀ چگونه زیستن در جامعۀ متمدن است. اینها هم استثناپذیر نیستند. در آن نوشته گفتهایم که برخی از این امور مطلق اخلاقی عبارتاند از: راستگویی، وفای به عهد، محترم دانستن حقوق ومالکیت دیگران، رفتار منصفانه، کمک به کسانی که کمتر برخوردارند، مسئولیتپذیری و خویشتنداری. نگرش غالب در دهۀ ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ این بود که این امورْ جای بحث دارند و نباید جلوی ابراز وجودِ5 کودکان را بگیریم. حرف من این است که استدلالهایشان کافی نیست.
مصاحبهکننده: خوب. فرض کنید من نوجوانی ۱۵ سالهام که ماشین میدزدم و اوضاع خانوادگیام افتضاح است. به من چه میگویید تا قانعم کنید که از قواعد پیروی کنم؟
دیوید پاسکال: سعی میکنم سؤالتان را جواب بدهم و از پاسخ دادن شانه خالی نکنم. این موارد خیلی دشوارند و یکشبه حل نمیشوند. البته اگر دانشآموزانْ قبلاً در آن مسیر افتاده باشند و با نظام ارزشیِ متفاوتی عجین شده باشند، بسیار سختتر میتوان نظام ارزشیِ مثبتی را به آنها نشان داد. یکی از نکتههایی که بر آن تأکید داشتهام این است که اگر ارزشها را تعلیم ندهیم، آموزشی هم در کار نخواهد بود؛ دانشآموزان یک نظام ارزشیای برای خودشان دارند، حتی اگر همان ارزشهای ارتکازیشان باشد، باز هم بر اساس آن عمل میکنند. من تلاش میکنم که بر مسئولیتهای معلمان در این زمینه تأکید کنم. بسیاری از معلمان از این مسئولیت شانه خالی میکنند و گمان میکنند این کارها جزء وظایف آنها نیست؛ گمان میکنند فقط قرار است درس بدهند و آموزش موضوعات اخلاقی وظیفۀ جامعه یا والدینشان است. ولی ما میگوییم چنین نیست؛ یکی از مسئولیتهای کلیدی شما همین است. آنها باید در اتاق استراحت کارکنان با یکدیگر تبادل نظر کنند و با رؤسا به بحث بنشینند. باید با والدین صحبت کنند و از آنها بپرسند «تلاشمان در مدرسه باید در چه راستایی باشد؟ در کلاس باید دربارۀ چهچیزهایی صحبت کنیم؟ چگونه میتوانیم یک ایده را در کلاس مطرح کنیم و آن را به بحث بگذاریم؟ به سؤالها، مثلاً دربارۀ ایدز، چگونه پاسخ دهیم؟»
مصاحبهکننده: آیا فکر میکنید در آینده، تلاشی از سوی دولت انجام میشود تا در حوزۀ آموزش، خط مشیِ مشخصی6 را دربارۀ موضوعاتی از قبیل سقط جنین، حقوق حیوانات، همجنسگرایی و… وضع کند؟
دیوید پاسکال: نباید بگذاریم دولت در اخلاقیات و برخی از این حوزههای حسّاسْ قانون وضع کند. ولی زمانی که کودکان در مدرسهاند، باید بر تقویت خانواده تأکید شود. از نظر من شکی نیست که کودکانِ رشدیافته در خانوادۀ متشکل از پدر و مادرِ ناهمجنسخواه بهتر بار میآیند. این نکته قویترین تضمینی است که جامعۀ دلخواهمان را ایجاد میکند، همان جامعهای که اکثریت مردمِ این کشور خواهان آن هستند. گمان نمیکنم دولتی با رأی مردم سرِ کار بیاید، اما چیزهایی را که الآن گفتم قبول نداشته باشد.
مصاحبهکننده: دغدغۀ شما این است که بهتدریج، فهمی هوشمندانه از ارزشهای اخلاقی را القا کنیم. در این راستا، آیا فکر میکنید باید فلسفۀ اخلاق، در قالب واحد درسیِ مستقل، به دانشآموزان دبیرستانی آموزش داده شود؟
دیوید پاسکال: بر این باورم که رشد معنوی و اخلاقی را باید در آموزشِ همۀ موضوعات در برنامهریزی درسی گنجاند. قبول ندارم که این موضوعات فقط پنجشنبه بعدازظهرها یا در مناسبتهای مذهبی مطرح شوند. بااینحال، قبلاً هم گفتهام که اعضای شورای برنامهریزی تحصیلی زیاد شده است. از همین رو، این چارچوبْ انعطافپذیریِ لازم برای رشد در دیگر ابعاد را ندارد. باید دستِ شورای برنامهریزی آموزشی را کوتاه کنیم و به ۷۰ درصد از اختیارات قانونیِ کنونی تقلیل دهیم. این کار فضا را برای گزینههای بهتر و متنوعتر باز میکند. گمان میکنم در مدارسی خاص کاملاً پذیرفتنی باشد که به فلسفه ــ خصوصاً فلسفۀ اخلاق ــ فرصت ارائه دهند؛ چون چهاردهسالهها یا شانزدهسالهها باید از خدایشان باشد که چنین اتفاقی بیفتد. ولی اول از همه باید اطمینان حاصل کنیم که فضای شورای برنامهریزی کمی گشودهتر است. چیزهای دیگری هم هست که باید دربارهشان فکر شود و همینجاست که مدارس غیردولتی حق انتخاب دارند.
بخشی از آموزش همین است که مطمئن شویم کودکان یاد بگیرند درست و غلط با هم فرق دارند. حرف دیگرمان این است که مجموعهای از امور مطلق اخلاقی وجود دارد
مصاحبهکننده: فیلسوفانِ دانشگاهی سمینارهایی را برگزار میکنند. میتوانیم معلمان را مجبور کنیم به چنین سمینارهایی بروند. در آنجا، معلمان میتوانند کلیّتِ موضوعاتی را که در مقالهها مطرح میشوند ارزیابی کنند تا وقتی به کلاس درس برمیگردند، آگاهانهتر دربارۀ این مسائل صحبت کنند. نظر شما چیست؟
دیوید پاسکال: پیشنهاد خوبی است، اما بگذارید نکتهای کلیتر را عرض کنم. این نکاتْ پایههای اصلیِ آموزشاند. هر معلمی باید بتواند این موضوعات را ارائه کند. درست نیست که برخی از معلمان بگویند «من در این حوزهها سررشته ندارم». معلمان همانطور که ریاضی، زبان، علوم، حرفهوفن و دیگر دروس را یاد میدهند، خودشان باید یاد بگیرند که مسائل معنوی و اخلاقی را هم آموزش دهند. بسیاری از معلمان سررشتهای در این موضوعاتِ مورد نیاز ندارند تا آموزشی رضایتبخش به دانشآموزان بدهند؛ به همین علت است که باید دورۀ تربیت معلم را اصلاح کنیم. آنها باید این توانایی را داشته باشند که برنامۀ ملیِ آموزش را درس بدهند و کلاس درس را اداره کنند، اما باید این توانایی را هم داشته باشند که ابعاد معنوی، اخلاقی و فرهنگی را در نظر بگیرند.
مصاحبهکننده: یعنی شما میگویید باید در شیوۀ دورههای تربیت معلم اصلاحاتی صورت بگیرد؟
دیوید پاسکال: بله، قطعاً همینطور است. دولت باید قبل از اینکه شورای ملیِ برنامهریزی درسی دست به اصلاح بزند، خودش وارد عمل میشد؛ یکی از معضلات ما در حال حاضر همین است. سرفصلهای درس زبان انگلیسی را هفتۀ قبل منتشر کردهایم. بسیاری از معلمانِ زبان انگلیسی نخواهند توانست این سرفصلها را تدریس کنند. این عدم توانایی دلیل نمیشود که این سرفصل را ضعیف تدریس کنند، چون کودکان ما حق دارند از آموزشی باکیفیت برخوردار شوند. ولی آن معلمان هم باید آموزش ببینند و دوباره همین معضل پیشِ روی ماست؛ بسیاری از معلمان دستهایشان را به نشانۀ تسلیم بلند خواهند کرد و هراسان خواهند گفت: «ابعاد معنوی و اخلاقی؟ فلسفه؟ اینها دیگر چه هستند؟»
مصاحبهکننده: آیا میتوانم نکتهای را دربارۀ سرفصلهای جدید ادبیات انگلیسی بگویم؟ شما تصریح کردهاید که مدارس باید کتابهایی مشخص را آموزش دهند، اما در همین سند مکتوب نوشتهاید که رشد اخلاقی باید بهواسطۀ آموزش در همۀ زمینههای موجود در برنامۀ آموزشی ــ ازجمله ادبیات انگلیسی ــ تقویت شود. آیا میتوانیم چنین بگوییم که صلاحدیدِ حکومت در انتخاب کتاب برای رشد معنوی و اخلاقی دخیل بوده است؟ شورای ملیِ برنامهریزی درسی چه نوع متون ادبیای را از لحاظ اخلاقی تأیید نمیکند؟ مثلاً رومئو و ژولیت به رابطۀ جنسی پیش از سنّ قانونی مربوط است… .
دیوید پاسکال: اینگونه که شما موضوع را مطرح میکنید خطرناک است. متن ادبیای که برای مدارس ابتدایی در نظر گرفتهایم، برای رشد اخلاقی و معنوی مناسباند. کتابهایی که مورد تأیید ما نیستند یکی از این ویژگیها را دارند: ادبیات زبانیشان غنی نیست، کلمات رکیک به کار بردهاند، دستور زبان را رعایت نکردهاند و تلویحاً میگویند مباحث اخلاقی که مطرح کردیم قطعی نیستند، مثلاً معتقدند باید از رفتار غیراخلاقی و غیرمسئولانه چشمپوشی کرد. این متون ادبی را با چنین معیارهایی داوری کردهایم. البته وقتی دانشآموزان به دبیرستان میرسند، کمکم نظام ارزشی خود را شکل میدهند و در آن زمان است که باید با متون کهن ادبی آشنا شوند؛ نهفقط با میراث فرهنگی خودشان بلکه با دیگر فرهنگها و سنتها نیز باید آشنا شوند. در این دوران، آنها باید رفتهرفته در نظریاتشان مستقل شوند. مردم به من خواهند گفت: «آیا متوجه نیستی بخشی از متون کهن ادبیمان ویرانکننده است؟ آیا نمیدانی که در زمان خودِ شکسپیر بعضی از نمایشنامههای او را بسیار افراطی میدانستند؟» البته که متوجهم. ولی سؤالمان باید این باشد که چرا این متون دوام آوردهاند؟ چرا این متون به جامعه بینش میافزایند و بارقههایی از حقیقت را در اختیار ما قرار میدهند که انسانیتمان را میپرورند؟ شما به رومئو و ژولیت اشاره کردید؛ خوب، من روز جمعه نمایش مکبث را تماشا کردم. در همان مکبث هم نکاتی وجود دارد که نباید به گوش کودکان برسد. اما وقتی به دبیرستان میرسند، قطعاً مایلیم که دانشآموزانْ این موضوعات را بکاوند و قوای انتقادیشان را بپرورند. آنچه در برنامه قرار میدهیم متونی است که هم نگارششان عالی است هم محتوایشان. محتوای این متون بحثهای اخلاقی را، بهشکلی ملموس، تشدید میکند؛ نگارشش بد نیست و نمیکوشد جامعه را در مقابل برخی از هنجارهایی که آنها را مهم دانستیم شرطی کند.
مصاحبهکننده: پس کتابهایی که دولت قبول دارد خوب نوشته شدهاند، جزو ادبیات کهن و مناسب این فهرست است؛ کتابهایی هم که ارزشهایی را رواج میدهد مخالف با ارزشهای دیگر سرفصلهای درسی نباید در این فهرست قرار گیرند. درست است؟
دیوید پاسکال: نه. اولاً دولت قرار نیست این کار را انجام دهد؛ شورای ملیِ برنامهریزی درسی مسئول است و این شورا مجموعهای دولتی نیست. ثانیاً دغدغۀ ما بلوغ فکری کودکان است، چون مهم است که کودکان به این رشدیافتگی برسند که بین درست و غلط تفاوت وجود دارد. اما اگر دربارۀ متون کهن ادبی یا آثار کهن هنری در دبیرستان صحبت میکنید، قطعاً پاسخم منفی است و قرار نیست برنامۀ آموزشیِ بیخطری را در دبیرستان پیش بگیریم. ما میخواهیم بچهها مشارکت کنند، بفهمند و گفتگو کنند، چون برخی از آن کتابها در زمان نگاشته شدنشان افراطی محسوب میشدهاند. البته بسیاری از آنها همچنان هم، وقتی خوانده شوند و به فهم درآیند، افراطی محسوب خواهند شد، ولی طبیعت جامعۀ سالم همین است.
مصاحبهکننده: پس رومئو و ژولیت بیاشکال است؟ نوشتههای دی. اچ. لارنس7 بیاشکال است؟
دیوید پاسکال: بله. خواندن لارنس برای کودکانی با بلوغ فکریِ درست ایرادی ندارد.
مصاحبهکننده: در بخش پایانیِ نوشتۀ مورد بحث، اشاره کردهاید که بازرسان بهصورت دورهای از مدارس بازدید میکنند تا وضعیت رشد معنوی و اخلاقیِ دانشآموزان را بسنجند. این بازرسان چگونه انتخاب خواهند شد؟ آیا این خطر وجود ندارد که مردم به اخلاقْ تظاهر کنند؟
دیوید پاسکال: مایۀ تأسف است که تمام بحث آموزشی، تحتالشعاع موضوع ارزیابی قرار میگیرد. یک حسی وجود دارد که اگر چیزی شما را جلو ببرد، باید آن را بسنجید. قرار هم نیست ارزیابی سفتوسختی انجام دهیم. چارچوب بازرسیِ تازهای خواهیم داشت و هر چهار سال، بازرسانْ عملکرد هر مدرسه را ارزیابی میکنند. یکی از چیزهایی که بازرسان در نظر خواهند گرفت، بُعد معنوی و اخلاقی در آن مدرسه خواهد بود. ولی از بازرسان میخواهیم این کار را با دقت وابتکارِ تمام انجام دهند، چون دوست ندارم مردم احساس کنند پلیس مراقب آنهاست تا بررسی کند که این برنامه در حال اجراست یا نه.