پرسشهایی اخلاقی پیرامون مهاجرت و مسائل دیگر
دختر بالغ من با مرد جوان و محترمی ملاقات کرد. آنها به پیادهروی رفتند. این جوان، مرد دیگری را از کشوری در اروپای شرقی با ویزای کار به اینجا آورده بود. بین دخترم و این مرد علاقه ایجاد شد و با هم وقت میگذراندند. آن مرد جوان خودش را خیلی سریع کنار کشید.
خلاصه اینکه بعد از یک پیادهروی و شام عالی، این مرد اهل اروپای شرقی به دخترم گفت که خوب است به یک سفر کولهگردی بروند. به نظر میرسید که در جاده عشق قدم میزنند و دخترم از این ماجرا خیلی خوشحال بود. روز بعد، از دخترم تقاضای ازدواج کرد تا بتواند گرین کارت بگیرد. دخترم بهتزده و ناراحت شد. او در مواجهه با دخترم ناشیانه عمل کرد و سرانجام رهایش کرد. دخترم دارد با خودش کنار میآید و بابت فریبی که خورده، شرمنده است.
من معمولاً مادری نیستم که در مسائل دخالت کنم، اما این اتفاق خیلی ظالمانه بود. این مرد صرفاً به خاطر دلایل مالی در ایالات متحده است. از کشوری میآید که گرچه فقیر است، ولی در جنگ هم نیست. او را میتوان جزء فرار مغزها دانست. کسانی که با مهاجرت، اقتصاد کشورشان را نابود میکنند. میخواهم او را به اداره مهاجرت تحویل بدهم، چونکه ما خودمان خیلی آدم عوضی داریم و نیاز نداریم که تعداد بیشتری وارد کنیم. علاوه بر اینکه کار او، یک شغل یقهآبی پردرآمد است که احتمالاً نیازی نیست برای انجامش کارگر بیاوریم. رهایش کنم یا گزارش کنم؟ -بدون نام
آنطور که شما شرح دادید، او تلاش کرده در کشور ثروتمند ما موفقیتهایی کسب کند که برایش در کشور خودش در دسترس نیست. او در دخترتان شانسی برای تضمین اقامت دائمی و پیش بردن اهدافش دیده است. اگر او را به دست قانون بسپارید و دولت بفهمد که (به زبان قانونی) «تلاش یا توطئه کرده تا با ازدواج کردن از زیر قوانین مهاجرت در برود»، شاید از کشور بیرون انداخته شود و برای همیشه اجازه ورود به کشور از او سلب شود (کسانی که به عنوان کسبوکار دست به ازدواجهای ساختگی میزنند، ممکن است به زندان بیفتند). شاید فکر میکنید وضع این قوانین دلایل درستی دارد، اما حتی اگر خودتان میخواهید بار و هزینه قانونی آن را برای این جوان کاهش دهید، باز هم دارید به شکلی کینهتوزانه و از بیخ و بن آتیه او را خراب میکنید. دولت اهداف خودش را از وضع جریمههای قانونی دارد، اما هدف شما به روشنی تنبیه آن مرد به خاطر آسیب رساندن به دخترتان است.
شما دلایل همهپسندتری برای به دست قانون سپردن او ذکر کردید. گفتید عوضی است. اما باید بگویم دلایل خیلی محدودی برای قضاوت همهجانبه دربارة شخصیت او دارید. شاید از برخی جهات عوضی باشد، اما نباید واقعاً فکر کنید که کاهش تعدادی از عوضیهای ایالات متحده، به رفاه ملیمان کمک میکند. علاوه بر این، هرچند به دوری از وطن او به عنوان یک کمبود برای کشورش یاد کردید (فرار مغزها)، اما نگفتید که کشورِ مورد بحث برای کارگران یقهآبی با مهارتهای خاص او مناسب نیست (قطعاً چنین کشورهایی از نجات یک عوضی هم سود میبرند).
این مشاهده شما که او شغلی دارد که یک آمریکایی هم میتواند از پس آن برآید، چه؟ اولاً، تأثیر نیروی کار مهاجر نمیتواند به چنین اثر دوسویهای فروکاسته شود: افزایش انعطاف نیروی کار میتواند به رشد شرکتها و اشتغالزایی برای دیگر کارگران کمک کند. البته بحثهایی میان اقتصاددانان درباره چگونگی تأثیر مهاجران بر رفاه کارگران آمریکایی با سطوح مختلف مهارتی وجود دارد. فکر میکنم اکثر آنها موافقند که مهاجرت مجموع ثروت آمریکا را افزایش داده است، گرچه آن ثروت به طور غیر منصفانه توزیع شود و در این میان، برندهها و بازندههایی وجود داشته باشند. با این وجود، سیاستهای کلان این حوزه به ما نمیگویند که یک فرد هنگامی که قدرت این را داشته باشد که باعث اخراج یک مهاجر شود، باید چه کار کند. هدف شما این است که دقیقاً تلافی کنید، نه اینکه موجب ارتقای سیاستگذاریها شوید.
نباید واقعاً فکر کنید که کاهش تعدادی از عوضیهای ایالات متحده، به رفاه ملیمان کمک میکند.
هرکس به خاطر محاسبات منفعتطلبانه با احساسات دخترتان بازی کند، قطعاً کار شرمآوری کرده است. اما توجه کنید که این فرد دستکم صادقانه با دخترتان مواجه شده: قبل از اینکه به شکل دائمیتری رابطه را ادامه دهد، نیتش را با دخترتان در میان گذاشته. گرچه با اطمینان میتوان حدس زد که عواطف دخترتان متقابلاً پاسخ داده نشده، اما معلوم نیست که عواطف او هم تماماً ساختگی بوده. یک چیز دیگر: هر کاری که بکنید، آیا نباید قبل از اینکه تصمیمی بگیرید، از دخترتان بپرسید درباره این مسائل چه فکری میکند؟ نتایج پاسخ نادرستی که به مسئله بدهید، نه به خودتان که به دخترتان برمیگردد.
دوستم و همسرش به همراه دوستِ قدیمیاش و همسر او به تعطیلات رفتند. چهار نفری در یک رستورانِ کنار ساحل مشغول گپ زدن با دو مرد شدند. بعداً دوستم سرِ کار همسرِ دوست قدیمیاش را در حال عشقبازی با یکی از آن دو مردِ کنار ساحل دیده بود. دوستم و همسرش با این خانم دوست صمیمی نیستند، اما دوستی این دو آقا خیلی با هم عمیق است. دوستم نمیدانست که دوست قدیمیاش مشکلات جدی زناشویی دارد. سرانجام، دربارة آنچه دیده بود، ساکت ماند. آیا کار درستی انجام داد؟ -کوین، نیوجرسی
بیا تصور کنیم که دوستِ دوستتان از او توقع داشته که آنچه دیده را به او اطلاع دهد. با این حال، ما میتوانیم از دوستانمان در مقابل اطلاعاتی که فکر میکنیم بدون هیچ فایدهای به آنها آسیب میرساند یا باعث رفتارهای تأسفآوری از جانب آنها میشود، محافظت کنیم. اینکه دوستتان شوهر را از فرصتِ داوری و پاسخ مناسب به آنچه رخ داده محروم کرده است، دور از احترام بوده. اما شاید ما بدون هیچ نگرانی به نمایندگی از دوستانمان کارهایی کنیم که خودآیینی آنها را کاملاً محترم نشماریم. هم مراقبت مهم است، هم احترام. گرچه برخی مواقع در تضاد با هم باشند.
ما ۱۵ سال باغبانهای ثابتی داشتیم. تا زمانیکه رئیسمان کار و کاسبیاش را به داماد تازهکارش داد، از آنها رضایت داشتیم. رابطه کاریمان را بدون حس وفاداری خاصی ادامه دادیم. به تازگی به خاطر ابتلاء به کووید سر کار نیامدند. به آنها گفتیم به هر صورت حقوق را پرداخت میکنیم، ولی در این بین باغبان دیگری استخدام کردیم که کارش خیلی بهتر بود. میخواهم با باغبان قدیمی قطع همکاری کنم، اما همسرم تمایل ندارد. مایه بداقبالی است که باغبان اصلی و تیمش کووید گرفتند، اما من فردی که کارش خوب است را ترجیح میدهم. در این مسئله چه کاری اخلاقی است؟ -جفری کراویتس
طبیعی است با افرادی که طولانیمدت برایتان کار میکنند، رابطه شخصی داشته باشید. اتفاقاً در چنین شرایطی، رابطه نداشتن است که از نظر اخلاقی مسئلهساز است. گرچه کارمندانتان دوستان واقعیتان میشوند، اما عنصر اصلی رابطهتان هنوز همان شغل است. وفاداری اقتضا میکند حواستان به قطع نشدن درآمدشان باشد نه اینکه به طور نامحدود و درحالیکه کارشان رضایتبخش نیست، با آنها ادامه همکاری دهید. منظورم این است که به آنها شانس پیشرفت بدهید، یا اگر فکر میکنید واقعبینانه نیست، تذکر منطقی بدهید یا دوره پرداخت حقوقشان را کوتاه کنید.