وضعِ قواعد و اصول اخلاقی، عامل بازدارندۀ رشد اخلاقی است!
تابهحال فکر کردهاید چرا نمیتوانیم همواره درست عمل کنیم؟ چرا یک تروریست مردم بیگناه را میکشد؟ آیا تفاوتهای جنسیتی در رشد اخلاق تأثیرگذار است؟ چرا گاهی اواقات تصمیمهای غیرمنصفانه میگیریم؟ چرا در برخی مواقع مردم بهظاهر به رنج دیگران بیتفاوت هستند؟ بهنظر شما عمل اخلاقی چگونه رخ میدهد؟ پاسخ این سؤالات را با کنکاش در روانشناسی اخلاق میتوان یافت.
مبحثی که از دیربازدر دین، فرهنگ و ادبیات ما نمود پیدا کرده است. شاید ندانیم کلام معروف امیرالمؤنین علی علیه اسلام که بارها شنیدهایم با محوریت همین موضوع است. ای فرزندم خود را در آنچه میان تو و دیگران است، ترازویی پندار! پس برای دیگران دوست بدار آنچه برای خود دوست میداری و برای دیگران مخواه آنچه برای خود نمیخواهی و به کس ستم مکن همانگونه که نخواهی بر تو ستم نکنند. رفتاری که پیاژه هم از آن به عنوان «عدالت ایدهآلیست» تعبیر میکند. در گریز به ادبیات کهنمان هم پربیراه نیست بگوییم یکی از دغدغههای فکری مولانا که هشت قرن پیش میزیست، همین موضوع است؛ برای مثال او فقدان عشق را علت اصلی برزخِ معرفت اخلاقی و عمل اخلاقی میداند و انگار میخواهد به تنازعات مفصل ارسطو و سقراط در این باب خاتمه دهد. دیو اگر عاشق شود هم گوی برد/ جبرئیلی گر شود دیوی بمرد. اگر شیطان هم عاشق میشد، جبرئیل میشد.
پیاژه کار خود را در زمینۀ فهم چگونگی رشدِ تفکر اخلاقی در سال ۱۳۹۲ با انجام دادن مصاحبه ها و مشاهداتی بر روی کودکان انجام داد و به این نتیجه رسید، آنچه که در فرایند رشد اخلاقی مشهود است تأثیر رشدِ قابلیتهای شناختی و کیفیت تعاملات فردی است. او معتقد است والدین در رشد اخلاقی کودکشان نقش ویژهای ندارند و یا به عبارتی نقشی حداقلی ایفا مینمایند و حتی وضع قواعد و اصول اخلاقی را اساساً عامل بازدارندۀ رشد اخلاقی میداند؛ چراکه بر حسب رویکرد شناختی-رشدی، اخلاق فراتر از آموزههایی در مورد «خوب» و «بد» «درست» و «نادرست» است . اگر اخلاق به این سطح تقلیل یابد و به اکتساب برخی مفاهیم و مضامین محدود گردد، فرد بهطور منفعل به تقلید از الگوها و رفتارهای اخلاقی میپردازد و در این فرایند از آنچه که به او آموخته میشود فراتر نمیرود.
او معتقد است والدین در رشد اخلاقی کودکشان نقش ویژهای ندارند و یا به عبارتی نقشی حداقلی ایفا مینمایند و حتی وضع قواعد و اصول اخلاقی را اساساً عامل بازدارندۀ رشد اخلاقی میداند
کلبرگ و راه حل رسیدن به اخلاق جهانی
تئوری کلبرگ بر اساس سقراط است که گفت: «عدالت غایت استدلال اخلاقی است» و معتقد است: اخلاقِ عدالت بالاترین سطح استدلالِ اخلاقی است که از رهگذر ارزشیابی، بازسازی و توجیه اصول اخلاقی شکل گرفتۀ در سطوح پایینتر، حاصل میشود. او فرایند دستیابی به اخلاقِ جهانی عدالت را مستلزم تحولی میداند که در آن فرد از اخلاق پیشقراردادی که صرفا مبتنی بر منافع فردی و حفظ موقعیت کنونی است به سمت در نظر گرفتن منافع جمعی و درونی کردن ارزشهای اخلاقی، یا به عبارتی زیستِ اخلاقی پیش ببرد.
نظریۀ حیطۀ اجتماعی
این نظریه زمینهساز مطالعاتی شده است که درک فزاینده و روبهرشد کودکان از حوزههای گوناگون زندگی اجتماعی را به نمایش میگذارد. این چارچوب نظری با مفهومسازیهای متعدد در حیطههای درهمتنیدۀ اجتماعی و اخلاقی، مانند عدالت، مساوات، استحقاق، توزیع عادلانه، قراردادها، انتخاب شخصی، نظم اجتماعی آسیب اخلاقی، رفاه و مراجع قدرت، تصویر جامعی را از کلیت و تمایز آن با حیطههای غیراخلاقی اما در عین حال ضروری زندگی اجتماعی ارائه میدهد.
تفاوتهای جنسیتی در رشد اخلاق
در یکی دیگر از فصلهای کتاب به مقولۀ جنسیت و اخلاق پرداخته و به این سؤال پاسخ داده میشود که آیا مردان و زنان در استدلال اخلاقی با هم تفاوت دارند. نویسندۀ کتاب مقدمۀ بحث را با این ادعا آغاز میکند که رشد اخلاقی مانند سایر ویژگیهای روانشناختی از تفاوتهای جنسیتی تأثیر میپذیرد. از اینرو، نادیده گرفتن تفاوتهای جنسیتی در رتبهبندی قضاوتهای اخلاقی زنان و مردان را یکی از نقدهایی میداند که بهنظریۀ کلبرگ وارد است. اگرچه در بخشی از کتاب عنوان شده است که پژوهشگران در بررسی تفاوتهای جنسیتی در جهتگیریهای اخلاقی و معماهای زندگی واقعی و استاندارد و فرضی، مطالعات گوناگونی را انجام دادند که برخی از آنها به تفاوتهای جنسیتی دست نیافتند.
آموزش اخلاق
در بخش پایانی کتاب هم به تحلیل و نقد فضای مدرسه به عنوان یکی از بسترهای اصلی برای آموزش اخلاق پرداخته شده است. در مطالعهای روی محتوای کتابهای درسی و روش تدریس معلمان (مصطفوی، هاشمی و ایزدی، ۱۳۹۴) مشاهده گردیده که پیامها و ارزشهای اخلاقی مطرح شده در کتابهای درسی دورۀ راهنمایی، عمدتاً در قالب پندواندرز بوده است. علاوه بر جنبۀ اندرزگونۀ پیامها، آموزههای اخلاقی غالبأ در سطحی ارائه شدهاند که بیشتر در جهت اجتناب از تنبیه و کسب پاداش میباشد. پیامدهای چنین روند آموزشی، سلب اختیار از دانشآموزان در شکلدهی نظام خوداخلاقی مستقل است.
درباره نویسنده
دکتر سهیلا منصوریان، عضو هیئت علمیِ دانشگاه مازندران، پیشتر با تألیف و ترجمۀ کتاب و مقالات مرتبطِ با اخلاق و روانشناسی و البته دغدغۀ فکریاش در حیطۀ زنان نامی شناخته شده است. او کتابِ روانشناسیِ اخلاق را به عنوان یک منبع درسی در دورۀ کارشناسی، رشتۀ روانشناسی ارائه داده است. از اینرو، تلاشش بر این بوده است با مرور بخشی از روانشناسیِ اخلاق، مهمترین مباحثِ مورد نیاز برای تکوین دانشجویان این رشته را فراهم بیاورد. البته باید در نظر داشت کتاب حاضر با سیر تکاملی کاملی که از فصل اول تا خاتمه دارد نه فقط برای دانشجویان این رشته بلکه منبع بسیار مناسبی برای افرادی است که علاقهمند به مطالعه در این حوزه هستند.
اطلاعات کتاب:
عنوان کتاب: روانشناسی اخلاق
نویسنده: سهیلا هاشمی
ناشر: انتشارات سیاهرود
سال نشر: ۱۳۹۸
قیمت: ۳۸۰۰۰