تحلیل معیار ارزش بر مبنای اندیشه اخلاقی شهیدصدر
مقدمه
تعیین کار درست، در شرایط و موقعیتهای گوناگون، همیشه آسان نیست و گاهی کاری در نزد عدهای صواب و همان فعل نزد دیگران رفتاری نادرست محسوب میشود. فیلسوفان اخلاق، از این اختلاف به آسانی عبور نمیکنند و سعی در کشف ریشههای آن و تعیین «رفتار اخلاقی» دارند. اما از کجا باید فهمید «رفتار اخلاقی» کدام است و کار خوب و بد چیست؟ پاسخ به این سؤال، بخش مهمی از حوزه اخلاق هنجاری به نام معیارشناسی اخلاق را تشکیل میدهد.
معیار سنجش ارزشهای اخلاقی از این سخن میگوید که مفاهیمی ارزشی مانند خوب، بد، صواب خطا یا مفاهیمی الزامی مانند باید و نباید، به چه معیاری به افعال مختلف نسبت داده میشوند. به عبارت دیگر ملاک سنجشِ احکام ناظر به فریضه یعنی احکامی که درباره درست، نادرست، الزامی و یا وظیفه بودن فعل یا افعال خاصی از حیث اخلاقی سخن میگویند، چیست و اگر فعلی مطابق این احکام، ارزشگذاری اخلاقی شده است، بر اساس چه معیاری بوده است؟
در پاسخ به این مسئله، دیدگاههای متعددی شکل گرفته، هر مکتبی راهی جداگانه رفته است؛ لکن در یک نگاه کلان، مهمترین رویکردها را میتوان «غایتگرایی»، «وظیفهگرایی» و «فضیلتگرایی» دانست. هرچند در مورد فضیلتگرایی، برخی معتقدند نظریهای کامل در معیارشناسی نبوده و به عنوان مکمل نظریههای مبتنی بر کردار مطرح میگردد.
سؤال از معیار سنجش ارزشهای اخلاقی را میتوان در اندیشه اسلامی نیز پیگیری و از درون مباحثی که حول حسن و قبح شکل گرفته، پاسخهایی برای آن استخراج کرد. لکن چون غالب متفکران مسلمان، هیچگاه مستقیما به این مسئله ورود پیدا نکردند، لازم است با نگاهی درجه دو به بازبینی آثار آنان در خصوص حسن و قبح پرداخته و معیار مطلوب بر اساس این اندیشهها تعیین گردد.
شهید آیت الله سید محمدباقر صدر، یکی از اندیشمندان و نظریهپردازان معاصر است که میتوان با بازبینی دیدگاههای اخلاقی او، معیار مطلوبی برای سنجش ارزشها استخراج کرد. شهید صدر در بررسی حسن و قبح افعال، ضمن تعرض به اقوال و آرایی که در اندیشه اسلامی مطرح بوده و همچنین با در نظر گرفتن احتمالات ممکن دیگر در باب معیار خوبی و بدی، انواع ممکن نظریههای غایتگرایانه و همچنین معیار امر الهی را نقد نموده و دیدگاه مختار را به طور مبسوط توضیح میدهد.
مسئله اصلی پژوهش حاضر آن است که معین کنیم موضع شهید صدر در مورد معیار ارزش چیست و آیا میتوان او را وظیفهگرای مطلق، غایتگرای مطلق یا وظیفهگرای مطلق تلقی کرد؟ یا آنکه باید در مورد او طرحی نو در اندازیم و دیدگاه او را در قالبی متفاوت تبیین کنیم؟
…