«کثرتگرایی ارزشی» در نقد اخلاقی هنر
مسألهیِ معیارِ داوری در نقدِ اخلاقیِ هنر از سرنوشتسازترین مسائل در این وادی است، یعنی این مسأله که کدام دسته از ارزشها معیارِ داوری در بابِ آثارِ هنریاند و ارزشِ نهاییِ آنها را تعیین میکنند. در این میان، یکی از متأخّرترین رویکردها «کثرتگراییِ ارزشی» است، که در عرضِ سه رویکردِ عمدهیِ دیگر، یعنی «اصالتِ اخلاق»، «اصالتِ زیباییشناسی»، و «خودآیینیگرایی»، پیشنهادی متفاوت عرضه میدارد، و آن این که ترکیبی از ارزشها (از جمله ارزشهایِ اخلاقی و زیباییشناختی) معیارِ داوریِ نهایی در بابِ هنر اند.
یکی از شاخصترین نمایندگانِ «کثرتگراییِ ارزشی» در نقدِ اخلاقیِ هنر بریس گات است. او، در دفاع از رهیافتِ خاصِّ خود نسبت به نقدِ اخلاقیِ هنر، «کثرتگراییِ ارزشی» پیشه میکند. امّا به نظر میرسد که «کثرتگراییِ ارزشی»، دستکم بر طبقِ روایتِ او، با مسائلی مواجه است که پذیرشِ آن را ناموجّه میسازند. «کثرتگرا» یا باید بپذیرد که تصمیمگیریِ نهایی در بابِ ارزشِ هنر به شمّ و ذوقِ داور احاله میشود، یا باید تصدیق کند که رویکردش بالمآل به یکی از سه رویکردِ عمدهیِ دیگر فروکاسته میشود، و یا این که معیارِ تازهای در کار بیاورد که هر دو دسته ارزشِ زیباییشناختی و اخلاقی بالمآل قابلِتبدیل به آن باشند. روشن است که، در حالتِ اوّل، نقد به معنایِ عملی نظاممند منتفی خواهد بود و، در حالتِ دوم و سوم، «کثرتگراییِ ارزشی» معنایِ محصّلی نخواهد داشت.
مقدمه
نقد اخلاقی هنر، به تصریح بسیاری، دیرپاترین و فراخدامنهترین مبحث در تاریخ فلسفه هنر بوده است. در دل این مبحث بزرگ اما یکی از جدیترین و عمیقترین مسائل همانا مسئله معیار داوری در باب هنر است. و اگر گامی به عقب برداریم و قدری از معرکه فاصله بگیریم، خواهیم دید که خود این مسئله نیز در ذیل مسئله نسبت میان ارزشهای اخلاقی و ارزشهای زیباییشناختی با کل حیات آدمی، از جمله قلمرو اخلاق و هنر، قرار دارد. به تعبیر دیگر، مسئله اصلی این است که این دو دسته ارزش چگونه و به چه میزان در مقام داوری در خصوص قلمرو اخلاقی و زیباییشناختی حیات آدمی نقش بازی میکنند.
به نظر میرسد که در این باب نه رویکرد متصور است؛ رویکردهایی که هرکدام دستکم اندک تفاوتی با دیگری دارد و پیشنهادی دیگرگونه عرضه میدارد. پس نخست به اجمال هرچه تمامتر، این نه رویکرد را برمیشماریم:
- ارزشهای زیباییشناختی حاکم بر قلمرو هنر و اخلاق، هر دو، اند.
- ارزشهای اخلاقی حاکم بر قلمرو هنر و اخلاق، هر دو، اند.
- ارزشهای زیباییشناختی حاکم بر قلمرو هنرند و ارزشهای اخلاقی حاکم بر قلمرو اخلاق.
- ترکیبی از ارزشهای زیباییشناختی و اخلاقی حاکم بر قلمرو هنرند و ارزشهای اخلاقی حاکم بر قلمرو اخلاق.
- ترکیبی از ارزشهای زیباییشناختی و اخلاقی حاکم بر قلمرو اخلاقاند و ارزشهای زیباییشناختی حاکم بر قلمرو هنر.
- ترکیبی از ارزشهای زیباییشناختی و اخلاقی حاکم بر قلمرو هنرند و ارزشهای زیباییشناختی حاکم بر قلمرو اخلاق.
- ترکیبی از ارزشهای زیباییشناختی و اخلاقی حاکم بر قلمرو اخلاقاند و ارزشهای اخلاقی حاکم بر قلمرو هنر.
- ترکیبی از ارزشهای زیباییشناختی و اخلاقی حاکم بر قلمرو هنر و اخلاق، هر دو، اند.
- ارزشهای زیباییشناختی حاکم بر قلمرو اخلاقاند و ارزشهای اخلاقی حاکم بر قلمرو هنر.
رویکردهای نهگانه برشمرده، در واقع، همه امکانات منطقی نسبت این دو دسته ارزش با آن دو قلمروند؛ اما طرح کردن آنها به این معنا نیست که به غریب بودن برخی از رویکردهای ممکن بیتوجه بودهایم، بل بدان معناست که گمان داریم طرحشان خالی از فایده نیست. کمترین سود آن این است که میفهمیم رویکردهای پرطرفدار رایج تنها گزینههای ممکن نیستند، هرچند تنها گزینههای عقلایی و معقولنما باشند. وانگهی، نباید از نظر دور داشت که برخی از رویکردهای پرطرفدار امروز ای بسا که برای کسانی در روزگاران گذشته به همین اندازه غریب مینمودند، و به واقع هم وضع از همین قرار بوده است.
…