اخلاق بیكاربرد
مقاله نخست هِر (به تعبیر مترجم هِیر) در کتاب موردبحث1، با عنوان «آیا میتوان مرا برای پیروی از فرامین ملامت کرد؟» (با برگردان مترجم موردبحث: «آیا من میتوانم به دلیل اطاعت از دستورات، مورد سرزنش واقع شوم؟» که آدمی آرزو میکند کاش ویراستاری دستکم اینهمه «من»های اضافی را از متن میزدود)، از این بحث میکند که آیا فرمانبردن از مافوق همواره امری اخلاقی است یا نه؟ هِر در این مقاله کوتاه که آدمی را میبرد به بحث ژرفاندیشانه هانا آرنت در کتاب مشهور آیشمن در اورشلیم و بدفهمیهای آیشمن از اخلاق کانت2 با تدقیق سویههای زبانی- منطقی بحث، به این نتیجه میرسد که وقتی پای کاری در میان باشد که اخلاقا ناپسند است، هم آمر و هم مامور اخلاقا مسوولند و خلاصه اینکه مامور اخلاقا معذور نیست. بگذارید نگاهی بیندازیم به ترجمه این فصل. در همان اوایل کتاب چنین میخوانیم:
“None of the things I shall say will be original; indeed, it is part of the point of these talks that they are not original: I am merely translating into a new, and I think clearer, idiom things which have been said by great philosophers of the past, and thereby showing that the new idiom is a vehicle for philosophy as it has always been understood. ” (p 2)
مترجم این سطور را اینطور ترجمه کرده است:
«هیچیک از چیزهایی که من میگویم بدیع نیستند. درواقع، یکی از نکات مهم مربوط به بحث حاضر این است که آنها بدیع نیستند. من تنها اصطلاحات بیانشده توسط فلاسفه قدیمی را بهصورت واضحتر معنا میکنم و همچنین نشان میدهم که اصطلاحات جدید بهدلیل قابلیت درک همیشگی خود، یک ابزار مهم برای فلسفه هستند.» (ص ۱۲).
چنانکه پیداست مترجم در برگردان این بند عبارت «it has always been understood» را نفهمیده است. درواقع ضمیر it برخلاف آنچه مترجم گمان برده است «اصطلاحات جدید» نیست.
ترجمه پیشنهادی:
«هیچیک از چیزهایی که خواهم گفت بدیع نیست؛ درواقع، یک نکته در بحث حاضر همین است که آنچه میگویم بدیع نیست: صرفا اصطلاحاتی را که فلاسفه بزرگ گذشته گفتهاند به زبانی تازه و به گمانم روشنتر ترجمه میکنم و از این رهگذر نشان میدهم این اصطلاحات تازه ابزار فلسفهاند، همانطورکه این امر همواره شایع بوده است.»
در جای دیگر از فصل اول کتاب اینطور میخوانیم:
“Can I without further consideration conclude that I ought to do it? Kant argued (rightly) that I cannot – not without further consideration. For it does not follow automatically, as it were, from the fact that God wills me to do something, that I ought to do it. ” (p. 2)
مترجم سطور بالا را چنین ترجمه کرده است:
«حال آیا من میتوانم با درنظرگرفتن استدلال فوق، به این نتیجه برسم که مجبور به انجام آن کار و ماموریت هستم؟ کانت، بهدرستی استدلال میکند که من نمیتوانم؛ چراکه از این حقیقت پیروی نمیکند که خداوند از من میخواهد کاری را انجام دهم و من مجبور به انجام آن هستم.» (ص ۱۳). بستر این بند از این قرار است که نویسنده میخواهد سخن کانت را شرح کند، کانت معتقد است داوری اخلاقی برعهده خود شخص است و هیچکس نمیتواند به جای کسی حکم اخلاقی صادر کند. حتی اگر معتقد باشیم خداوند فرمان داده است که فلان کار را باید کرد، باز بدون تفکر اخلاقی و سنجیدن آن کار نمیتوان کورکورانه از فرمان خداوند پیروی کرد. این همان دیدگاهی است که در ادبیات کانتی به خودآیینی اخلاقی شهره است. اما مترجم متن، عباراتی مشوش و مغشوش را در فارسی بازتولید کرده که معنای محصلی از آنها مراد نمیشود. چهچیز «از این حقیقت پیروی نمیکند که خداوند از من میخواهد کاری را انجام دهم»؟ معلوم نیست. چرا «من مجبور به انجام آن هستم»؟ باز معلوم نیست. «استدلال فوق» کدام استدلال است و چرا در متن اصلی نیست؟
ترجمه پیشنهادی این بند:
«آیا بدون بررسی بیشتر میتوانم به این نتیجه برسم که باید چنین کنم؟ کانت (بهدرستی) استدلال میکرد که بدون بررسی بیشتر نمیتوانم چنین کنم. چراکه از این واقعیت که خداوند میخواهد من فلان کار را انجام دهم، بهخودیخود نتیجه نمیشود که باید آن کار را انجام دهم.»
در ادامه میخوانیم:
“…and at the same time that a reason should be given ,for what seems altogether inconceivable, how this new relation can be a deduction from others, which are entirely different from it. ” (p. 4)
برگردان مترجم از سطر فوق:
«زمانی که یک دلیل یا استدلال باید برای مورد غیرقابل تصور ارایه گردد، نشان میدهند که چگونه این رابطه جدید میتواند یک قیاس از موارد دیگر کاملا متفاوت با آن باشد.» (ص ۱۵). بهراستی این سطر چه معنایی دارد؟ این بحث بخشی از بندی از فیلسوف مهم اخلاق در عصر روشنگری دیوید هیوم است که دارد از استنتاج «باستنیها» از «استنیها» میگوید و آن را «تصورناپذیر» میداند. مترجم باز جملاتی نادرست و بیربط به متن را آورده است. البته ترجمه این بخش ایراد دیگری هم دارد که برمیگردد به ترجمه اصطلاح deduction به «قیاس» که جلوتر به آن خواهم پرداخت.
ترجمه پیشنهادی:
«در همان حال باید برای آنچه در مجموع تصورناپذیر به نظر میرسد، دلیلی ارایه شود که چطور این رابطه تازه، استنتاج از روابط دیگری است که یکسره با آن فرق دارد.»
مترجم حتی در برگردان سطور ساده دقت کافی را ندارد و به مخاطب احترام نمیگذارد. به ترجمه او از این سطر بنگرید:
“This programme has an obvious and immediate appeal. ” (p. 5)
ترجمه مترجم:
«این برنامه، بلافاصله و بهوضوح مورد تجدیدنظر قرار گرفت.» (ص ۱۶) .
شاید مترجم واژه appeal را که اسم است با واژه appraise که فعل است اشتباه گرفته باشد. در این سطر بحثی از «تجدیدنظر» نیامده است.
ترجمه پیشنهادی:
«این برنامه جاذبهای آشکار و آنی دارد.» نمونه دیگری از بدفهمی در برگردان جملات ساده و ابتدایی:
“Can we be sure that he is the genuine article? ” (p. 5)
ترجمه مترجم:
«آیا میتوانیم اطمینان حاصل کنیم که آن حکم خالص است؟» (ص ۱۷). چنانکه پیداست ضمیر جمله (he) خبر از این میدهد که اشاره جمله به یک شخص است. به چهکسی؟ کسی که در سطور قبل از او بحث شده است: کسی که بنا به ادعا شاه- فیلسوفِ موردنظر افلاطون است. پس جمله درباره «آن حکم» نیست. حکمی در کار نبوده است که «خالص» باشد یا «ناخالصی» داشته باشد و اصلا «حکم خالص» چگونه حکمی است؟ حرف این است که آیا کسی که ادعای شاه- فیلسوفبودن دارد، ادعای او واقعی است یا نه. اما عبارت genuine article نیز به معنای «حکم خالص» نیست، بلکه به معنای «کسی یا چیزی است که آن را مصداق درخوری برای مقولهاش میپندارند.»
ترجمه پیشنهادی:
«آیا میتوانیم مطمئن باشیم که او نمونه شایسته یک شاه- فیلسوف است؟»باز در ادامه متن هِر با انتقاد به نظریه «شاهفیلسوفِ» افلاطون آن را نظریهای دوری میداند و مینویسد:
“For this would be to argue in a circle. ” (p. 5)
مترجم این سطر را چنین برگردانده است:
«بحث و استدلال این موضوع باید در یک چرخه انجام شود.» (ص ۱۷). مترجم اما این نکته را درنیافته که مولف توصیه به این نمیکند که کسی «در یک چرخه» باید «بحث و استدلال» کند و اصلا معلوم نیست بحث و استدلال در یک چرخه چگونه کاری است که باید چنین کرد؟ تا بوده فیلسوفان مردم را از استدلالهای دوری پرهیز میدادهاند و شواهدی نیز به سود این نداریم که هِر هنگام نوشتن این اثر دچار اختلال مشاعیر شده باشد. جمله او یک جمله توصیفی (و نه توصیهای) است و در مقام نقد نظریه افلاطون نوشته شده است. ترجمه پیشنهادی، خیلی ساده و راحت از این قرار است: «چراکه این استدلال گرفتار دور است.»
شواهد بسیاری نشان میدهند که نویسنده آشنایی لازم با زبان انگلیسی را برای برگردان این کتاب ندارد، تا بخواهید سطوری را جا میاندازد (در همان پاراگراف اول از مقاله نخست سطوری را بهدلخواه نادیده گرفته است) و هر جا به واژهای برمیخورد که اندکی کاوش میطلبد آن را از قلم میاندازد و جمله را ابتر میکند، از میان نمونههای بسیار، حذف واژه as such (ص ۶ متن اصلی و ص ۱۷متن ترجمه) است و حذف واژه ex hypothesi (ص ۵ متن اصلی و ص ۱۷ متن ترجمه). این فقدان حساسیت به واژههای تخصصی آدمی را بدگمان میکند که نکند مترجم آشنایی کافی برای ترجمه متن فلسفه اخلاق در اندازه این کتاب را نداشته باشد و از همین فصل اول میتوان شواهدی به سود این ناآشنایی یافت. معادلهای که مترجم برگزیده است گاه خبر از این میدهد که مترجم کتاب یا کتابهای دیگری را درزمینه موردبحث نخوانده است. به چند نمونه در این فصل اشاره میکنم:
معادل «بدیهی» در برابر trivial. (ص یک متن اصلی و ص ۱۱ ترجمه) چنانکه میدانیم این واژه در این بستر به معنای «پیش پاافتاده» و «کماهمیت» است و بحث «بداهت» در فلسفه بحث دیگری است.
مترجم در برابر واژه formal در بحثهای ناظر به منطق از معادل «رسمی» استفاده میکند و عبارات بیمعنا خلق میکند. حال آنکه واضح است که این واژه به معنای «صوری» است و منطق صوری و صوریبودن منطق برای مبتدیان این فن نیز آشناست. (ر. ک: ص. ۲ متن اصلی و ص ۱۲ و ۱۳ متن ترجمه) و در کنار این ناآشنایی با منطق برگردان premiss (مقدمه) به «توضیح» را نیز باید افزود که بارها در متن آمده است (ازجمله ر.ک: ص ۳ متن اصلی و ص ۱۳ متن ترجمه). همچنین مترجم واژه deduction را به «قیاس» برگردانده و این البته خطاست (ازجمله ر.ک: ص ۴ متن اصلی و ص. ۱۵ متن ترجمه)، ولی این مشکل وقتی برجستهتر میشود که مترجم واژه analogy را نیز به «قیاس» ترجمه میکند. البته عدهای قیاس را برای یکی از این دو اصطلاح به کار بردهاند (که آنهم نادرست است) ولی نه برای هر دو. این حساسیت واژگانی اندک و معادلگزینی بیدقت برای ترجمه یک متن فلسفی کافی نیست. بهترین معادل برای deduction «استنتاج» و برای analogy «تمثیل» است و «قیاس» را باید برای syllogism نگه داشت.
از همه عجیبتر ترجمه philosopher-king در دیدگاه افلاطون به «حکیم- فیلسوف» است. اگر یک بار این خطا رخ داده بود، آدمی به این فکر میافتاد که لغزش است و خطای سهوی. ولی بارها، هر بار که این عبارت در متن آمده، معادل آن «حکیم-فیلسوف» ثبت شده است (ازجمله ر.ک: ص ۱۶ و ص ۱۷ ترجمه فارسی). آدمی ظن بد میبرد که نکند مترجم اصلا با افلاطون و فلسفه سیاسی او و مفهوم بلندآوازه «شاه- فیلسوف» آشنا نباشد و نیز نداند که «حکیم» در ادبیات فلسفی به چه معناست.
البته خطاها و سهلانگاریها در برگردان فصل اول بسی بیش از اینهاست اما سری به فصل دوم بزنیم تا ببینیم کورسویی از امید به مترجم پیدا خواهیم کرد. از نابختیاری اینطور نیست. باز در برگردان این فصل، خطاها و سهلانگاریهای بسیار هست که صرفا به برخی از آنها نگاهی خواهم انداخت. پیش از آن اشاره کنم که در این فصل، با عنوان «عقل دولت»3 (با برگردان مترجم موردبحث «استدلالهای دولت» که گاه در متن به «استدلالهای دولتی» نیز ترجمه شده است)، مولف از این میپرسد که آیا سپهر اخلاق از سپهر سیاست یکسره جداست؟ آیا نمیشود در باب کنشهای سیاسی حکم اخلاقی داد؟
بحثی دیرپا که شاید بشود آن را پاسخی دانست به مدافع سرسخت realpolitik / سیاست واقعی یا سیاست قدرت در رنسانس یعنی ماکیاولی که به شهریار اندرز میداد سپهر سیاست، جولانگاه اخلاق نیست و مصلحتِ ملک بر فضیلت و اخلاق ارجح است. هِر اما میخواهد نشان دهد اخلاقزدایی از سیاست نه مطلوب است و نه ممکن و البته تصمیمگیریهای اخلاقی در سیاست پیچیدگیهای بسیار دارد که سیاستمدار کارکشته باید با آنها دستوپنجه نرم کند. برویم سراغ متن! هِر در جایی از این فصل (ص. ۱۰ متن اصلی) از این میگوید که وقتی کسی در زندگی خصوصیاش بر پایه اصول اخلاقی تصمیم میگیرد، اغلب پیامدهای تصمیمگیری او به خودش مربوط است؛ البته بهشرط اینکه تصمیم او تاثیری بر وابستگانش (مثلا پدر یا فرزند یا همسرش) نداشته باشد. در ادامه از خواننده میخواهد این مورد را با تصمیمگیریهای سیاسی مقایسه کند و اینطور مینویسد:
“But the contrast with political decisions still has some force ” (p. 10)
حرف او این است که بهرغم اینکه تصمیمگیری اخلاقی در زندگی خصوصی میتواند بر وابستگان فرد تاثیر بگذارد، باز مقایسه آن با تصمیمگیریهای سیاسی قدری روشنگر است. مترجم این سطر را اینطور ترجمه کرده است:
«حالت متضاد برای تصمیمات سیاسی هنوز قدرتمند است» (ص ۲۳). آدمی میماند که «حالت متضاد» با چه؟ انتخاب اولین معادلی که قاموس یا برگردانندههای ماشینی در اختیار ما میگذارند همیشه درست نیست.
ترجمه پیشنهادی:
«اما مقایسه [تصمیمگیریهای اخلاقی در زندگی خصوصی] با تصمیمگیریهای سیاسی هنوز قدری موثر است.» همین روندِ برگزیدن معادلهای دمِدستی موجب میشود مترجم گاه در برگردان عبارتهای ساده خطا کند. مثلا:
“if some condition is attached to any moral principle ” (p. 12)
ترجمه مترجم:
«اگر شروطی از اصول اخلاقی وجود داشته باشد.»
معنای some که مولف بر آن تاکید کرده در اینجا «برخی» نیست. از مفردبودن اسم condition این را میتوان دریافت. Some در اینجا نه تخصیصگر کمیتنما، بلکه حرف تعریف است و تازه «شروطی از اصول اخلاقی» دیگر یعنی چه؟ نمیدانم چرا مترجم بسیاری از واژههای متن را نالازم میداند.
ترجمه پیشنهادی:
«اگر یک شرط به اصل اخلاقی اضافه شود.»
یا مثلا مترجم معنای عبارت «to be the case» را نمیداند و در پی یافتن معنای آن برنمیآید و چند بار آن را نادرست ترجمه میکند؛ یعنی به تعداد دفعاتی که این عبارت در متن آمده است. ازجمله ص. ۱۲ متن اصلی؛ ص ۲۶ متن ترجمه و نیز ص. ۱۵ متن اصلی؛ ص ۲۹ متن ترجمه. در مورد اول این عبارت را به «چنین شرایطی وجود دارد» برگردانده است و در مورد دوم خیلی عجیبتر به «برای این کار!» غلطها و سردرگمیها و البته ازقلمانداختنها در این کتاب از آنچه میتوان برشمرد، بسیار بیشتر است و برشمردن یکیک آنها تفصیل بسیار میطلبد. حتی دستچینکردن از میان این انبوهه خطا دشوار است. به این نمونه بنگرید:
مولف در جایی دارد از مشروطکردن اصول اخلاقی میگوید و اینکه چطور اصول اخلاقی کلی نیز بهنوعی مشروطند. او میگوید حتی اگر یک اصل اخلاقی را با چند گزاره شرطی مشروط کنیم، باز این اصل میتواند کاملا کلی و عام باشد، چراکه آن اصل برای همه کسانی که در آن شرایط بگنجند روا خواهد بود. او در ادامه اینطور میگوید:
“for if principles are allowed to have as complicated conditions attached to them as you please, without ceasing to be ‘absolutely general’,… ” (p. 18)
مترجم سطر بالا را اینطور برگردانده است: «اگر قیود پیچیده اصول اخلاقی به اندازهای باشد که شما میخواهید و بهصورت بیوقفه «کاملا کلی» در نظر گرفته شوند…»
(ص ۳۳). اما «بهصورت بیوقفه» کاملا کلی «درنظر گرفته» شدن یعنی چه؟ مترجم عبارت
without ceasing to be ‘absolutely general’ را بد فهمیده است؛ یعنی احتمالا در قاموس به صفت ceaseless (بهمعنای بیوقفه) برخورده و همان را آورده است. مراد مولف این است که این اصول اخلاقی با افزودن شرایط از کلیبودن نمیافتند.
ترجمه پیشنهادی:
«زیرا اگر مجال دهیم، شرایطی که به اصول پیوست میشوند، هرقدر که دوست دارید پیچیده باشند، بیآنکه از «کاملا کلی»بودن بیفتند …»
در ادامه باز به این سطر بنگرید:
“But what we feel inclined to say about it applies with even greater force to the more complex decisions of political life. ” (p. 19)
مترجم سطر بالا را اینطور برگردانده است:
«اما آنچه ما را ترغیب میکند دروغ بگوییم با نیروی بیشتری در تصمیمگیریهای پیچیده زندگی سیاسی صدق میکند.» (ص ۳۴). چنانکه پیداست «دروغ بگوییم» در متن اصلی وجود ندارد. البته مولف در سطر قبل مثال دروغگفتن در سیاست را میزند و همین مترجم را به این گمان انداخته است که «to say about it» به معنای «دروغ بگوییم» است. او اولا مرجع ضمیر را یکسره نادرست فهمیده و حتی اگر مرجع ضمیر درست بود که نیست، باز ترجمه نادرست بود. چون باید مثلا اینطور ترجمه میکرد که «درباره دروغگفتن بگوید.» ولی ماجرا از این قرار است که مولف در سطر قبل از این میگوید که دروغ کموبیش در همه موارد کار ناپسندی است، ولی در فلان شرایط خاص سیاسی شاید کار درستی باشد. ضمیر موردبحث به همین بحث مولف برمیگردد.
ترجمه پیشنهادی:
«اما هرچه مایل باشیم در باب این بحث بگوییم، در باب تصمیمگیریهای پیچیده زندگی سیاسی، با شدت بیشتری صدق میکند.» در ادامه مولف میگوید شاید گاه لازم شود سیاستمدار دروغ بگوید یا خلفوعده کند، ولی این موارد بسیار نادرند و در این باب مینویسد:
“that these cases are very rare indeed, and certainly far rarer than opportunist politicians deceive themselves into thinking. ” (p. 20)
مترجم این سطر را چنین برگردانده است:
«البته، این موارد بسیار نادر هستند، و قطعا بسیار نادرتر از سیاستمداران فرصتطلبی است که فریب تامل را خوردهاند.» (ص ۳۵). یعنی این موارد از خود سیاستمداران فرصتطلب نادرترند؟! عجبا! اما «فریب تامل را» خوردن دیگر چه صیغهای است؟ یعنی سیاستمدار نباید تامل کند؟ یا تامل سیاستمدار را فریب میدهد؟ مترجم عبارت «deceive sb into thinking» را نفهمیده که به معنای این است که کسی را بفریبند تا چیزی را باور کند.
ترجمه پیشنهادی:
«مواردی از این دست عملا بسیار نادرند و بیتردید بسیار نادرتر از آنچه سیاست مداران فرصتطلبی که خود را میفریبند، میپندارند.» در جایی هِر از این میگوید که سیاستمدار مجرب و کارکشته، تجربههای موقعیتهای سیاسی پیچیدهای را دارد که در آن موقعیتها تصمیمهای دشوار گرفته است و همین تجارب موجب میشود اصولی در اختیار داشته باشد که این اصول در مواقع دشوار به یاری او بیایند. اما درباره آن اصول چنین میگوید که این اصول «پیچیده و استعجالیاند» و شاید نتوان بهکمک زبان آنها را بیان کرد. او مینویسد:
“These principles will certainly be complicated and tentative ones – for one ought never to stop learning; and they will probably be impossible to do justice to by any formulation in language. ” (p. 21 )
ترجمه مترجم:
«این اصول قطعا برای افرادی که هرگز یادگیری را متوقف نمیکنند، پیچیده و تجربی است و احتمالا قضاوت آنها به هر شکل زبانی غیرممکن خواهد بود.» (ص ۳۷).
مترجم در برگردان این سطر مرتکب چند خطا شده است: یکی اینکه معادل tentative «تجربی» نیست؛ آنهم در متن دقیق فلسفی. این واژه در اینجا به معنای قاعدهای است که در صورت لزوم فسخ خواهد شد، یعنی نوعی سرِنخ یا به تعبیر فنی، هیوریستیک. دیگر اینکه واژه for در این سطور بهمعنای دمدستی «برای» نیست و نیز در متن بحثی درباره «قضاوت» نیامده است. همچنین مترجم با عبارت to do justice to sth (حق مطلب را درباره چیزی ادا کردن) آشنا نیست.
ترجمه پیشنهادی:
«این اصول بیتردید پیچیده و موقتی خواهند بود چراکه آدمی هرگز نباید دست از آموختن بردارد و احتمالا ممکن نیست بتوان طوری این اصول را در قالب زبان صورتبندی کرد که حق مطلب ادا شود.» هِر در این کتاب مکرر به دیدگاههای اخلاقی امانوئل کانت ارجاع میدهد. اما شواهد قوی وجود دارد که مترجم بههیچوجه با فلسفه کانت آشنا نیست. شاید باورکردنش دشوار باشد، ولی مترجم a priori را به «پیشاپیش»، a posterio را به «استدلال استنتاجی.»! (هر دو در ص. ۲۰ متن اصلی و ص. ۳۵ از متن ترجمه)
و hypothetical imperative را به «ضرورت فرضی»، بهجای «امر مشروط» (ص۲۸ متن اصلی و ص ۴۶ متن ترجمه) برگردانده است؛ این نشان میدهد که مترجم نه با مفهوم «ضرورت» در فلسفه آشناست، نه با مفهوم «امر مشروط» و نه با مفهوم «امر مطلق». این معادلگزینیها کافی است تا نشان دهد مترجم صلاحیت برگردان متون فلسفی را ندارد. چرا؟ به این دلیل که «پیشینی/ ماتقدم» و «پسینی/ ماتاخر» و «امر مشروط» از مفاهیم ابتدایی فلسفه و بهطور خاص فلسفه کانت هستند. کسی که
a posterio را «استدلال استنتاجی» ترجمه میکند (یعنی دقیقا برعکس آنچه باید، چون اعتبار استدلالهای استنتاجی امری غیرپسینی یا پیشینی است) و حتی توضیحی که مولف برای آن بهصورت معترضه میآورد
(«because of the way things are») نیز او را متوجه خطا نمیکند، با مفاهیم فلسفی آشنا نیست. بدیهی است که آدمی پیش از ترجمه متون تخصصی فلسفه باید علاوه بر دانش زبان مبدا و مقصد با ژارگونهای فلسفه آشنا باشد.
پی نوشت
- مشخصات ترجمه فارسي از اين قرار است:
آر.ام. هير، كاربردهاي فلسفه اخلاق، ترجمه كوروش الماسي، چاپ دوم، تهران: ماهريس، ۱۳۹۷٫ همه ارجاعات ترجمه به همين كتاب است و ارجاعات متن اصلي به نسخه انتشارات مكميلان (۱۹۷۲) است.
- اين كتاب بهتازگي به فارسي ترجمه شده است:
هانا آرنت، آيشمن در اورشليم، گزارشي در باب ابتذال شر، ترجمه زهرا شمس، چاپ دوم، تهران: برج، ۱۳۹۹٫
- Reason of state