ابوالقاسم فنایی: مقلّدان حق ندارند به فتاوای غیراخلاقی عمل کنند
«… دنیای جدید ضروریات و مقوماتی دارد که هرکس بخواهد در این دنیا زندگی کند، گریزی از پذیرش آنها ندارد. انسانها مجبورند بین دنیای جدید و دنیای قدیم دست به انتخاب بزنند و هر دنیایی را که انتخاب کنند، قرائت خاصی از دین با آن سازگار و هماهنگ و در آن دنیا قابل اجرا و پیروی خواهد بود. اگر کسی بکوشد احکام دین تطبیقشده بر دنیای قدیم را به دنیای جدید (و بالعکس) تعمیم دهد، تلاش او محکوم به شکست است و جز بحران و عقبماندگی و خرابی دین و دنیا نتیجهای در بر نخواهد داشت…»
آنچه خواندید بخشی از کتاب اخلاق دینشناسی نوشته ابوالقاسم فنایی بود. ابوالقاسم فنایی، بیستسال در حوزه علمیه قم از درس خارج بزرگان فقه و اصول بهره برده است. او مدرک دکتری و پستدکتری خود را در رشته فلسفهاخلاق از دانشگاه شفیلد انگلستان اخذ کرده و پس از آن در موسسه مطالعات اسلامی بیرمنگام به تدریس علوم عقلی و نقلی اسلامی پرداخته است. پروژهی او در همه این سالها بررسی رابطه دین و اخلاق بوده است. محصول این پروژه در دو کتاب دین در ترازوی اخلاق و اخلاق دینشناسی قابل مشاهده است.
نویسنده در کتاب دین در ترازوی اخلاق به بررسی رابطه دین و اخلاق در مقام ثبوت و در کتاب اخلاق دینشناسی به بررسی رابطه میان این دو در مقام اثبات پرداخته است. به عبارت دیگر موضوع کتاب دین در ترازوی اخلاق بررسی رابطه دین و اخلاق است، اما موضوع کتاب اخلاق دینشناسی، اخلاقشناسی و دینشناسی است. ابوالقاسم فنایی در کتاب دین در ترازوی اخلاق در نهایت به این نتیجه میرسد که اخلاق به لحاظ زبانشناسی، متافیزیکی، عقلانی و روانشناختی مستقل بوده و بر دیانت تقدم دارد. اما در این کتاب در پی اثبات این نکته است که اخلاق به لحاظ معرفتشناختی و منطقی در مقام اثبات بر دین مقدم است. ما در این دو کتاب با پروژهی نواندیشانهای مواجه هستیم که میتواند تحولی جدی در عرصه دینشناسی بهوجود بیاورد.
این کتاب مشتمل بر چند فصل است:
- فصل اول راجعبه وابستگی منطقی-معرفتشناختیای است که بین دین و اخلاق وجود دارد. نویسنده از این وابستگی دو تقریر ارائه میدهد: تقریر کلامی: در تقریر کلامی گفته میشود که ما برای کشف و توجیه گزارههای اخلاقی، باید پیش و بیش از هر چیز، به کشف و توجیه باورهای کلامی-الهیاتی بپردازیم. تقریر فقهی: در تقریر فقهی گفته میشود که ما برای کشف و توجیه احکام و گزارههای اخلاقی، باید پارهای از احکام و گزارههای فقهی را کشف و توجیه کنیم. مطابق این تقریر از آنجایی که عقل شارع کامل است و تحت تأثیر هوی و هوس نیست، حکم او بر حکم ما مقدم است. دکتر فنایی با نگاهی موشکافانه و دقیق به نقد و رد این مدعا میپردازد. نویسنده معتقد است که ترکیب وجودشناسی اعتزالی و معرفتشناسی اشعری منتج به اشعریگرایی مدرن شده است. در بخش دوم این فصل راجع به وابستگی دین به اخلاق بحث میشود و نویسنده به دنبال اثبات این وابستگی است.
- فصل دوم راجع به فقه و چالشهای عصر جدید است. نویسنده در این فصل سعی دارد تا تفاوتهای دنیای جدید با دنیای سنتی را مشخص کند. برخی از ویژگیهای دنیای جدید از دیدگاه نویسنده عبارتند از: عقلانیت و اخلاق، پارادایمها و گفتمانهای جدید ، نشستن اراده به جای حق ، سکولاریزم و … . نویسنده پس از بیان این تفاوتها قصد دارد تا خواننده را به برونرفتهایی که از سوی متفکران اسلامی در اینباره ابراز شده، ارجاع بدهد. یکی از این روایتها مربوط به بحث «اسلام و مقتضیات زمان» است که توسط شهید مطهری بیان شده است. مطابق این رویت عناوینی ثانویه همچون عسر و حرج میتوانند ما را از تنگنای مقتضیات روز رهایی ببخشند. روایت دیگری که نویسنده از صاحب آن نامی نبرده است، اما گویا متعلق به شهید صدر است عبارت است از نظریه منطقهالفراغ. مطابق این روایت اسلام یکسری احکام ثابت و یکسری احکام متغیر دارد. منطقهالفراغ، یک منطقه آزاد در دین است که خداوند در آن سکوت کرده است. ما میتوانیم در این منطقه ما میتوانیم براساس احکام حکومتی، قاعده و قانون وضع کنیم. روایت دیگری که گویا متعلق به امام است به این شرح است: ما باید با توسل به مصلحت نظام و با توجه به دو عنصر زمان و مکان، از تنگناهایی که مانع دینداری است، عبور کنیم. مطابق این روایت مصلحت نظام حتی میتواند بر احکام اولیه نیز مقدم شود. روایت دیگر که گویا متعلق به آقای کدیور است، به این شرح است: ما باید اسلام را در پرتو مقاصد شریعت بفهمیم. مطابق این روایت شأن احکام فقهی ما، یک شأن ابزاری است و به خودی خود موضوعیتی ندارد. نویسنده معتقد است که تمام این روایتها در پارادیم سنتی طرح شدهاند و صرفا کارهایی بنایی هستند، نه مبنایی. او معتقد است که ما باید برای کار مبنایی و هنجارهای معرفتشناختی حاکم بر اصول استنباطی، به سراغ عقلانیت برویم؛ هنجارهایی که بروندینی بوده و به این معنای خاص، سکولار هستند.
- در فصل سوم نویسنده میکوشد تا میان عقلانیت سنتی و عقلانیت مدرن در مقام تحقق تفکیک قائل شود. او ویژگیهای عقلانیت را از منظر وجودشناختی و معرفتشناختی برشمرده و تعریف عقلانیت و انواع آن را بیان میکند. او همچنین نقد عقل را از منظر نقلگرایان و عرفا به چالش کشیده و تنها راه موجود را رجوع به عقلانیت انتقادی میداند.
- در فصل چهارم به عقلانیت فقهی و عرفی پرداخته میشود. مطابق دیدگاه نویسنده مبنای اصول فقه ما سیره عقلا است؛ سیرهای که یک امر فرا دینی است. منتها تعریف رایجی که از بنای عقلا در حوزههای ما وجود دارد، با آنچه که در بیرون از حوزه میگذرد، نسبت چندانی ندارد. به عنوان مثال بنای عقلا واقعا این نیست که بتوان توسط یک خبر واحد، موضوع بسیار سنگینی را اثبات کرد. به عبارت دیگر مطابق سیره عقلا باید میان حکم و سند تناسب وجود داشته باشد. نویسنده سه ریشهی خردستیزی در فتاوا را «عدم تناسب بین حکم و موضوع»، «عدم تناسب بین حکم و سند» و «تناسب متن و سیاق» میداند. مورد اخیر همان نظریه مختار نویسنده است که به ترجمه فرهنگی متون دینی اعتقاد دارد. به دیدگاه نویسنده احکام شرعی به دو قسم تأسیسی و امضائی، و هرکدام مجددا به دو قسم دائمی و غیردائمی تقسیم میشوند.
- فصل پنجم درباره قبض و بسط تئوریک فقه است. اگر کسی به مطالب این کتاب، و خصوصا مطالب این فصل توجه کند، متوجه میشود که روح اندیشههای دکتر سروش و توان تحلیلی آقای ملکیان بر تمام مباحث این کتاب حاکم است. با اینحال آرای نویسنده با آرای این دو متفکر تفاوتهایی جدی دارد. نویسنده در این فصل میکوشد تا نقدی همدلانه نسبت به نظریه قبض و بسط دکتر سروش داشته باشد؛ به این معنا که نویسنده با اصل ادعای دکتر سروش موافق است، اما با برخی از دلایلی که او آورده، مخالف است.
- فصل ششم درباره بسط فقهی تجربه نبوی است. نویسنده در این فصل با الهام از ایده دکتر سروش، میکوشد تا این نظریه را بازسازی کند. نویسنده در این بخش برخلاف بخش قبلی که نقدی همدلانه داشت، نقدهای جدیتری را به آرای دکتر سروش وارد میکند.
- فصل هفتم راجع به نظریه ترجمه فرهنگی متون دینی است. به اعتقاد نویسنده دین از ذاتیات و عرضیات تشکیل شده است. او سعی دارد مِتُد هرمونیتکیای را معرفی کند که به ما در تشخیص ذاتیات از عرضیات کمک میکنند. یازده معیاری که در این بحث معرفی میشوند عبارتند از: ناسازگاری با عقل و عقلانیت مدرن، ناسازگاری با فطرت، ناسازگاری با خداوندی خدا، ناسازگاری با هویت انسانی، ناسازگاری با ارزشها و الزامات اخلاقی، ناسازگاری با ضروریات و مقومات دنیای جدید، ناسازگاری با واقعیات تجربی، ناسازگاری با اصول دین، ناسازگاری با اهداف و مقاصد شریعت، ناسازگاری با انتظار بشر از دین و ناسازگاری با عرف و زمانه. جالب آن است که به اعتقاد نویسنده، تشخیص عرضیات از ذاتیات به عهده عرف عقلا است و فقیه به این معنا مقلد سیره خردمندان است.
اطلاعات کتاب:
عنوان کتاب: اخلاق دینشناسی
نویسنده: ابوالقاسم فنایی
ناشر: نگاه معاصر
تعداد صفحات: ۵۶۶