آیین رونمایی از کتاب «اخلاق؛ رویکردی کثرتگرایانه به نظریه اخلاق»
آقای دکتر لگنهاوزن:
ترجمهکردن چنین کتابی کار بزرگی است. من فقط دربارهی فصل دوم این کتاب بیست و پنج صفحه یادداشت نوشتهام و تنها میتوانم نصف آن را با توجه به وقت ارائه بدهم. پیش از بیان این مطالب ابتدا لازم میدانم به نکاتی کلی دربارهی این کتاب اشاره کنم:
۱٫ کتاب پیشرو که یک کتاب درسی است، برای دانشجویانی مناسب است که میخواهند برای بار اول با فلسفهی اخلاق آشنا شوند. در آمریکا نیز دانشگاهها از این کتاب برای آشناکردن دانشجویان مقطع لیسانس با فلسفهی اخلاق استفاده میکنند. نویسندهی این کتاب خواسته کتابی بنویسد که در آن هم به معرفی موضوعات مهم در این رشته بپردازد، هم افراد مهم در این زمینه را معرفی کند. و هم ذهن دانشجویان را تحریک کند تا دربارهی این مسائل بیشتر فکر کنند. لذا مطالب این کتاب باید بحث برانگیز باشند.
به نظرم نویسنده در این کتاب به شکلی عالی به همهی این اهداف رسیده است. بسیاری از کتابهای فلسفهی اخلاق به شکلی جداگانه به مباحث تاریخی، گرایشهای مهم و مسائل اخلاقی میپردازند، اما هینمن در این کتاب به اقتضای هدفی که دارد، همهی این مباحث را در هم آمیخته است. وقتی این مباحث به شکلی جداگانه مطرح میشوند، تا حدودی خستهکننده میشوند. به خصوص اگر قرار باشد، این مطالب تدریس شوند. این کتاب که دوازده فصل دارد، برای یک ترم آموزشی چهارده جلسهای نوشته شده است. معمولا در جلسهی اول به معرفی کلی مطالب و در جلسهی آخر به جمعبندی پرداخته میشود و در باقی جلسات فصول کتاب تدریس میشوند.
از نکات جالب این کتاب که در نمونههای دیگر کمتر دیده میشود، این است که خود نویسنده موضعگیری خاصی کرده و میخواهد از یک دیدگاه خاص در فلسفهی اخلاق دفاع کند. این دیدگاه پلورالیسم اخلاقی است.
پلورالیسم اخلاقی
۲٫ از نکات جالب این کتاب که در نمونههای دیگر کمتر دیده میشود، این است که خود نویسنده موضعگیری خاصی کرده. و میخواهد از یک دیدگاه خاص در فلسفهی اخلاق دفاع کند. این دیدگاه پلورالیسم اخلاقی است. علت این که من دربارهی فصل دوم بیست و پنج صفحه یادداشت نوشتهام این است که نویسنده در این فصل دیدگاه خود را معرفی کرده و آن را با نسبیگرایی و مطلقگرایی مقایسه میکند.
نقد دیدگاه نویسنده
من علاقهی خاصی به موضوع نسبیگرایی دارم و خیلی کنجکاو بودم که ببینم ایشان چه دیدگاهی راجع به این مساله دارند. از آنجایی که نسبیگرایی چندین سال است که در دانشگاهها محل بحث بوده، برای من اشکالگرفتن به دیدگاه ایشان در این باره کار راحتی است. به همین مناسبت میخواهم برخی از اشکالات دیدگاه ایشان را بیان کنم. امیدوارم که شما نیز در اینباره بیش از پیش تحقیق کنید. این اشکالات به این شرحند:
۱٫ یکی از مسائلی که در سالهای تدریس نسبیگرایی برای من خیلی جالب بوده است، تعریف نویسندگان مختلف از نسبیگرایی بوده است. کسانی که میخواهند از نسبیگرایی دفاع کنند، بر خلاف کسانی که میخواهند نسبیگرایی را رد کنند، به هنگام تعریف نسبیگرایی از چیزهای دیگری صحبت میکنند. به عنوان مثال گیلبرت هارمن تعریف پل بوقوسیان از نسبیگرایی را نمیپذیرد. هارمن در سال ۲۰۰۹ صریحا اعلام کرد که من دیگر به تعریفی که بوقوسیان از نسبیگرایی ارائه میدهد، اعتقادی ندارم. با اینحال بنده در یکی از کنفرانسهای اروپایی در سال ۲۰۱۵ دیدم که هنوز تعریف بوقوسیان از نسبیگرایی همان تعریفی است که هارمن در سالهای جوانیاش ارائه داده بود و بر اساس این تعریف میخواهد این دیدگاه را رد کند، حال آنکه سخن هارمن تغییر کرده است.
این تنها یک مصداق بود و مصداقهای فراوان دیگری نیز در اینباره موجود است. معمولا کسانی که میخواهند از نسبیگرایی دفاع کنند، میگویند: نسبیگرایی انواع مختلفی داشته و نوع افراطی آن (یعنی نسبیبودن همه چیز) مورد قبول ما نیست. اکثر نسبیگرایان معتقدند برخی از امور اخلاقی مطلق هستند. بنده یک روز به یکی از دوستانم که در آلمان استاد است نیز همین مطلب را گفتم، اما ایشان از حرف من ناراحت شد و گفت: آنچه که شما آن را نسبیگرایی مینامید، نسبیگرایی نیست.
اگر مهمترین افراد در فلسفهی اخلاق امروز که میخواهند نوعی از نسبیگرایی اخلاق را بپذیرند، کتاب هینمن را بخوانند، خواهند گفت: ما نیز این نسبیگرایی افراطی را که در این کتاب مطرح میشود، رد کرده و نوعی از پلورالیسم اخلاقی را میپذیریم.
۲٫ یکی دیگر از نکات جالب مربوط به مباحث نسبیگرایی هیجانآور بودن آن است. دوست من با این که رابطهی دوستانهای با من دارد، از حرف من دربارهی نسبیگرایی ناراحت میشود، چون این مطلب باعث میشود فکر کند تمام کارهایی که دربارهی رد نسبیگرایی انجام داده است، بیفایده بوده. بههرحال ما نمیتوانیم به جز پروتاگوراس در داستانهای افلاطون کسی را پیدا کنیم که بگوید همه چیز نسبی است.
نویسنده نیز مانند بوقوسیان و بسیاری دیگر نسبیگرایی را به عنوان شیطانی وحشتناک معرفی میکند که باید از آن پرهیز کنیم. تفاوت دیدگاهی که نویسنده آن را مطرح میکند (پلورالیسم اخلاقی) با نسبیگرایی در این است که نویسنده دیدگاه خود را به شکلی متعادل و نسبیگرایی را به شکلی افراطی مطرح میکند. نوع پلورالیسم اخلاقی که مورد پذیرش نویسنده است، همان نوع نسبیگرایی اخلاقی است که توسط گیلبرت هارمن و دیگران پذیرفته شده است. به این معنا که اگر مهمترین افراد در فلسفهی اخلاق امروز که میخواهند نوعی از نسبیگرایی اخلاق را بپذیرند، کتاب هینمن را بخوانند، خواهند گفت: ما نیز این نسبیگرایی افراطی را که در این کتاب مطرح میشود، رد کرده و نوعی از پلورالیسم اخلاقی را میپذیریم.
…
فهرست و مقدمه کتاب «اخلاق؛ رویکردی کثرتگرایانه به نظریه اخلاق» را از اینجا ببینید.
گزارش تصویری این جلسه را در خبرگزاری رسمی حوزه از اینجا ببینید.
گزارش این جلسه را در خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران (ایرنا) از اینجا بخوانید.
گزارش این جلسه را در خبرگزاری بین المللی قرآن (ایکنا) از اینجا بخوانید.