اخلاق کاربردی
نگاه اخلاقی زمانی آغاز میشود که به مسائل از منظر درست یا نادرست و خوب یا بد بیاندیشیم. تاجری را فرض کنید که به جزیرهی کیش میرود و با خودش میگوید: اگر اینجا یک برج بیست طبقه بسازم خوب و مفید است. این یک نگاه تجاری است. یا فرض کنید کسی با خودش بگوید: اگر من به جنگل بروم و تعدادی از درختها را قطع کنم و چند مجتمع مسکونی بسازم، خوب است. این هم یک نگاه تجاری است. شخص دیگری ممکن است نگاه فقهی داشته باشد و بگوید: فلان کار حلال، حرام، مستحب، مکروه یا مباح است. اما ما نگاهی به نام نگاه اخلاقی هم داریم. متاسفانه خیلی از ما و حتی بسیاری از دانشگاهیان ما تا میخواهند بحث اخلاقی کنند یا در دامن فقه می غلتند یا در دامن حقوق، اما نگاه اخلاقی، نگاه متفاوتی است. وقتی شما وارد این نگاه میشوید، باید به مسائل از منظر درست یا نادرست نگاه کنید. این که بگویید خداوند این حیوانات را برای ما مسخّر کرده است، نگاهی اخلاقی نیست. این صرفا قدرت شما را میرساند. فرض کنید برادری دارید که معلول است و زیر دست شما است. آیا با وجود معلولیت برادرم، حق دارم که هر کاری را نسبت به او روا بدارم و حقش را ضایع کنم؟ این غیر از بحث تسخیر است. حتی اگر بپذیریم که تسخیری در کار باشد و خداوند حیوانات خانگی را مسخّر من کرده باشد، آیا حتی با وجود مالکیت، میتوانم بیست جوجه بخرم و آنها را به دیوار بکوبم؟ آیا میتوانی استدلال کنی که «الناس مسلطون علی اموالهم»؟
بگذارید ماجرای بسیار معروفی را برایتان نقل کنم: در سال ۱۹۸۵ یک زن و شوهر در آمریکا که بچهدار نمیشدند، با خانمی قراردادی بستند تا رحم او را اجاره کرده و در رحم او، اسپرم خودشان را گذاشته و هنگامی که جنین به دنیا آمد، بچه را از او پس بگیرند. قرار داد بسته شد و قرارشد تمام مخارج این خانم در طی دوران بارداری پرداخت شده و در آخر کار ده هزار دلار به او داده شود. این خانم نیز مفاد این قرارداد را پذیرفت. وقتی بچه به دنیا آمد، این خانم از تحویل بچه خودداری کرده و فرار کرد. پس از این اتفاق، زن و شوهر آمریکایی از این خانم در یکی از دادگاههای نیوجرسی شکایت کردند و حکم پس گرفتن بچه را مطابق قرارداد از دادگاه گرفتند. این خانواده وکیل گرفتند و این ماجرا تا سه سال بعد یعنی سال ۱۹۸۸ ادامه پیدا کرد و در نهایت به نفع پدر و مادر قراردادی حکم شد. با این همه، این حکم بعدا به دادگاه عالی رفت و در آنجا نقض شد. دادگاه عالی حکم کرد که هیچ قراردادی نمیتواند مقدم بر حق مادری باشد. به نظر شما حکم دادگاه اول درست یود یا دوم؟
من این مثالها را زدم و همچنان مثالهای زیادی را نیز در طول بحث خواهم زد، تا یک مطلب را به شما بگویم: هنگامی که شما به مسائل پیرامونتان از این منظر که این درست است یا غلط نگاه میکنید – و نه از این منظر که منافع شما چه اقتضایی دارد یا حلال است یا حرام – وارد عرصهی اخلاق میشویم.
چند سال پیش در اسلامشهر، چهار جوان، یک دختر دوازده ساله را ربودند و به او تجاوز کردند. فرض کنید این دختر دوازده ساله باردار میشود و میخواهد سقط جنین کند. قانون میگوید: چنین حقی نداری. ممکن است شرع هم بگوید: حرام است. با وجود این، اگر از شما به عنوان یک انسان بپرسند سقط جنین این دختر امری اخلاقی است یا خیر، باید پاسخ بدهید. پاسخی که شما به این مساله میدهید، بیانگر نگاه اخلاقی شماست. ما از صبح تا شب با این مسائل مواجه هستیم. یک نفر از همکاران دانشگاهی به من زنگ زده و میگوید: ارتقای من به مشکل برخورده است. آیا شما مقالهای نیمهکاره دارید تا من کاملش کرده و به نام خودم منتشرش کنم؟ خیلی برایم جالب بود که دانشجویی دارم که برای دیگران رسالهی دکتری مینویسد. وقتی از او میپرسم: چرا سر کلاس من میآیی؟ میگوید: دوست دارم. بعد به او میگویم: میدانی این کاری که شما میکنی، چه معنایی دارد؟ این که برای دیگران رسالهی دکتری بنویسی؟ به هر حال من از شما میپرسم آیا این عمل درست است یا غلط؟
سه پرسش اساسی در مواجهه با مسائل اخلاقی
هنگامی که با مسائل گوناگونی از نگاه اخلاقی مواجه میشویم، سه پرسش درهم تنیده و مرتبط با هم و مترتب بر هم پدیدار میشوند.
۱٫ اولین پرسش این است که آیا عمل x درست است یا غلط؟ ما از صبح تا شب با این پرسش مواجهیم به تعبیر سعدی:
ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند/ بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست؟
ما به اینها «مسائل اخلاقی» میگوییم.
۲٫ هنگامی که با این مسائل به شکلی جدی درگیر میشویم و با صبر و حوصله به آنها اندیشیده و در آنها تأمل میکنیم و میخواهیم به نتیجه برسیم، به نظر میرسد ، برای حل مسائل اخلاقیمان به یک معیار نیاز داشته باشیم. در جوابهایی که شما به من دادید، ناخواسته این نکته وجود داشت؛ مثلا شما گفتید: خدا این حیوانات را مسخّر ما کرده است. یا گفتید: باید ببینیم کدام اخلاق منظورمان است؟ اخلاق قراردادی یا غیر قراردادی؟ یا گفتید: در حیوانات درد و رنج وجود دارد یا گفتید: ما حق نداریم این کار را بکنیم. اینجاست که ما پس از آن که پرسیدیم آیا عملX درست است یا غلط، این سوال را باید جواب بدهیم که معیار درستی عملX یا هر عمل دیگری، چیست؟ باید به این سوال جواب بدهیم.
۳٫ وقتی به اینجا میرسیم ممکن است قضیه مقداری جدیتر شود و اگر ذهن فلسفی خوبی داشته باشیم و حوصله کنیم، ممکن است به این سوال استخوانسوز برسیم که اصلا درستی و نادرستی یعنی چه؟ آیا درستی و نادرستی اموری واقعی هستند؟ به این معنا که واقعا چیزی به اسم درستی یا نادرستی مانند رنگها وجود دارند؟ آیا واقعیتی به نام درستی و نادرستی وجود دارد یا نه؟ درستی و نادرستی اموری نسبی بوده و جوامع با هم توافق کردهاند تا عملی درست یا نادرست باشد یا نه؟ عقلای قوم، از طریق یک فرایندِ عقلانیِ نیرومند به تدریج به برساختی میرسند ؛ به این معنا که از قبل، امری «ما تَقدّم» وجود ندارد تا بگوییم چیزی خوب یا بد است؛ بلکه این عقلا هستند که مینشینند و با هم بحث میکنند و به تدریج به برساختهای میرسند که خوب و بد را معین میکند.
…