آیا روش نقلی در بررسیهای اخلاق اسلامی به سرانجامی خواهد رسید؟
نکتهای قبل از شروع بگویم، بنا نیست در این جلسه روش به سرانجام رساندن استفاده از منابع اسلامی در اخلاق را بیان کنیم یا به سرانجام برسانیم، بیشتر در مقدمهاش هستیم. ما به تبع اینکه تلقیمان از اسلام یا هر دینی این است که یکی از اضلاع اصلی هر دینی و به ویژه اسلام جنبه اخلاقی آن است، همیشه در طول تاریخ به منابع دینی مراجعه شده و ما هم مراجعه می کنیم برای اینکه آموزههای اخلاقی را از کتاب و سنت دریافت کنیم.
امکان اخلاق دینی
اما قبل از این هم بحثهایی هست، و آن بحث این است که اساسا همانطور که در مباحث علم دینی این روزها مطرح است که آیا می شود انتظار داشت درباره آموزههایی که علی الاصول موضوع و محمولشان، موضوع و محمول یکی از شاخههای دانش بشری است، از متن دینی پاسخی گرفت؟ خیلی راحت میشود از کرانههای دوردست شروع کرد و اهمیت مسئله را به صورت بزرگنماییشده نشان داد. فرض بفرمایید که در علم فیزیک، راجع به ماده، حرکت و انرژی صحبتهایی میشود و تحقیقاتی شده است و اصطلاحاتی وجود دارد و مکاتب مختلفی که در دانش فیزیک پدید آمدهاند، آموزههایی را در اختیار بشر قرار دادهاند. حال آیا میشود از متن دینی انتظار داشت که درباره همان موضوعات به ما تعالیمی بدهد؟ چرا چنین سوالی به ذهن ما خطور میکند؟ علت اینکه این پرسش به ذهن ما میآید این است که حداقل در ابتدا انتظار و مطالبهای نداریم که دین درباره طبیعت به این مفهومی که در علم فیزیک بحث میکنند، برای ما سخنی بگوید. ممکن است کسی بگوید این در اثر یک تربیت خاص است، یک امر منطقی فلسفی محتومی نیست، ممکن است کسی در یک فضای دیگری تربیت بشود و از دین چنین توقعی هم داشته باشد.
این مسئله را چگونه حل کنیم؟ باید بررسی کنیم ببینیم در متن درباره طبیعت به همین مفهوم، با استفاده از همان مفاهیمی که در مکاتب فیزیکی هست یا مفاهیمی نظیر و بدیل آنها درباره طبیعت به ما چیزی میگوید یا خیر؟ نزدیکترین راه این است که به خود متن مراجعه کنیم ببینیم چیزی دارد؟ چه بسا که اگر کسی ذهنش آکنده از دانش فیزیک باشد، چه فیزیک دوره باستان چه در دوره جدید، چه مکاتب مختلفی که در دوره جدید مطرح است، خیلی زود به این نتیجه میرسد که درباره این موضوع در کتاب و سنت چیزی نیست. به این شیوه که من میگویم به کتاب و سنت مراجعه کنند، آیات و روایت را بخوانند و ببینند در باره انرژی، ماده، مولکول و امثالهم چیزی ندارد.
ولی اگر همین کار را درباره یک علم دیگری مثل علم اخلاق انجام بدهیم و همان پرسش را مطرح بکنیم، اینکه آیا دین درباره اخلاق، در باب موضوعاتی که در علم اخلاق مطرح است با ما سخنی دارد یا خیر؟ کسی که با اخلاق آشناست وقتی که به کتاب و سنت مراجعه میکند، نمیتواند بگوید سخنی اخلاقی در دین نیست. خیلی از موضوعات اخلاقی در قرآن و در روایات ما مطرح شده است، خیلی از موضوعات تحلیل و تشریح شده است و خیلی احکام درباره این موضوعات بیان شده است. بنابراین انتظار میرود که اگر ما یک اخلاق سکولار و نامقید به روشهای استنباط از متون دینی داریم، یک اخلاق استنباطی هم داشته باشیم. یعنی از ذهن کسی که با علم اخلاق فارغ از هر دینی آشناست، بعید نیست که وقتی با کتاب و سنت آشنا می شود بگوید این هم برای خودش یک مکتب اخلاقی است و آموزههای اخلاقی را به ما میدهد.
…
گزارش کتاب استنباط حکم اخلاقی از متون دینی و ادله لفظی را از اینجا بخوانید.