برشهایی اخلاقی به قرآن و حدیث شیعی
تاثیر زیست اخلاقی بر فهم اخلاقی
عنوان انتخابی بنده، برای بحثم، «تاثیر زیست اخلاقی بر فهم اخلاقی» است. بحث من دربارهی نوعی فریب و خودفریبی است که معمولا در فضای علمی و خصوصا فضای علمیِ اخلاقیات و مطالب دینی رخ میدهد. این خودفریبی برخاسته از این است که گاهی فکر میکنیم، خواندنِ درس دین یا اخلاق سبب می شود تا ما در واقعیت هم اینگونه زندگی کنیم یا به فهمی واقعی از این مقولات برسیم.
امروز میخواهیم به یکدیگر کمک کنیم تا این خودفریبی برطرف شود و بدانیم که ورود به حوزهی اخلاق و دین، روی آوردن به یک حوزهی تازهی مطالعاتی نیست، بلکه روی آوردن به یک حوزهی تازهی زندگی است. در نتیجه کسانی در فهم دین و فهمِ امور اخلاقی، جلوتر خواهند بود که زیستشان اخلاقیتر و دینیتر باشد. بگذارید دوباره تکرار کنم که گفت و گوی امروزمان، دربارهی «تاثیر زیست اخلاقی بر فهم اخلاقی» است. منظور من از «زیست اخلاقی» معنایی اعم از «زیست اخلاقیِ دینی» است؛ هرچند بخشی از گفتوگوی امروز را به همین موضوع یعنی «تاثیر زیست اخلاقی بر فهم گزاره های دینی» اختصاص خواهمداد. اولین نکتهای که باید به آن پرداخته و تکلیفش را روشن کنیم، این است که منظور ما از فهم اخلاقی چیست؟
معنای فهم اخلاقی
ما فهم اخلاقی را با یک سلسله امور خلط میکنیم. گاه دیدهاید که مطالعاتی را هم در این زمینه شروع میکنیم. از غرب و شرق می خوانیم، مطالب دینی را مطالعه میکنیم و اطلاعات زیادی در حوزهی اخلاق، گردآوری میکنیم. از کدهایی که در گفتوگوهایمان میدهیم، مشهود است که کتابها و نوشتههای متعددی را در این زمینه خواندهایم اما باید بدانیم که گردآوری اطلاعات و ضبطشان در ذهن و حتی تدریسشان به معنای فهم اخلاقی نیست. حتی گاهی اوقات جلوتر رفته و اطلاعاتمان را از حالت پراکندگی خارج کردهایم و جریانهای اخلاقی را در فضای امروز شناخته و با نحلههای متعدد فکری ارتباط ذهنی برقرار کرده و مسائل اخلاقی جامعهمان را هم شناسایی کردهایم. گاهی حتی پاسخهایی که در این زمینه داده شده را نیز شنیده و بعضا در سطحی بالاتر، خودمان هم در این زمینه به خاطر اطلاعاتی که داریم، توانایی اظهار نظر پیدا کردهایم اما باید دانست که هیچ کدام از اینها، به معنای فهم اخلاقی نیست. فهم اخلاقی یعنی حس کردن این فضا و قرار گرفتن در آن. در واقع تا وقتی که این حالت رخ نداده باشد، شناخت واقعی هم رخ نخواهد داد.
یکی از روانشناسان مشهور فرانسه، در این باره چنین تعبیر کرده است که «پیش از هر شناختی، باید عاطفه بجوشد و انسان با موضوعی که در آن تامل میکند، ارتباط عاطفی برقرارکند وگرنه ضرورت و دغدغهی حل مساله، برای انسان پدید نیامده و در نتیجه، به شناخت مناسبی هم نخواهد رسید.» این سخنِ دقیقی است. تا زمانی که مسائل و سوالات اخلاقی در درون ما – و در فضای زیست و زندگیِ ذهنی، قلبی و رفتاری ما – حضوری ندارند، ما صرفا یک گردآورندهی اطلاعات خواهیم بود که مسالهی ما، مسالهی اخلاق نیست. پس فهم اخلاقی در بحث ما، به معنای حضور ذهنی و قلبی در فضای ارزشها است به گونهای که این مسائل، دغدغه و پرسشهای واقعی زندگیمان شده باشند. به این معنا که اگر این پرسشها، پاسخی متفاوت گرفتند، زندگی من نیز، دچار تغییر شود وگرنه تا به این جا نرسیم – حتی اگر استاد این رشته هم شده باشیم و صاحب کلام و سخن در خصوص مسائل اخلاقی باشیم – اینها سوالاتی خواهند بود که در بیرون از ما زندگی کرده و با ما ارتباطی برقرار نمیکنند.
معنای زیست اخلاقی
اما زیست اخلاقی به چه معناست؟ باید گفت زیست اخلاقی نیز، به معنای شناخت مسائل اخلاقی نیست. با این توضیح که حتی اگر اطلاعات خوبی دربارهی قواعدی که باید بر زندگی حاکم باشد، داشته باشیم، هنوز ممکن است از زیست اخلاقی بیبهره باشیم. کم نیستند کسانی که در یکی از علوم صاحبنظرند اما زندگیشان در همان زمینه به شدت با مشکل مواجه است. برای من بسیار پیش آمده که نزد روانپزشکی رفته و مشاهده کردهام که خود این شخص، دچار اختلالهای روانی و ذهنی است. یا مشاورینی را دیدهام که در زندگی شخصی با همسر و فرزندانشان، دچار تنش هستند یا به فیلسوفانی برخوردهام (منظورم از فیلسوف کسی است که اهل تفکر عقلانی است؛ نه فیلسوف واقعی) که هنوز مشکلات عقلانی زندگی و چالشهای مربوط به باورها و اعتقادات خودشان را حل وفصل نکردهاند. پس شناخت در زمینهای، به معنای داشتنِ زیست مناسب در آن مقوله نیست. باید این را باور کنیم وگرنه خود ما نیز، یکی از مبتلایان به این قضیه خواهیم بود. بالاتر از آن، حتی پذیرش هم به معنای اخلاقی زیستن نیست. گاهی ما ارزشی را شناخته و پذیرفتهایم که باید بر اساس آن، زندگی کنیم اما باید بدانیم که از شناخت و پذیرش این قواعد تا تحققشان در زندگی، فاصلهی زیادی وجود دارد. حتی علاقه هم کافی نیست. طبیعتا هر کس وقتی دربارهی عدل، چیزی میشنود، به آن علاقهمند میشود. به عنوان مثال وقتی خبر شهادت امیرالمونین (علیه السلام) را برای معاویه آوردند، گریست و از حضرت بسیار تعریف کرد. عظمتها و ارزشهای اخلاقی که علی(علیه اسلام) مظهرشان است، چیزهایی نیستند که کسی دوستشان نداشته باشد؛ منتها گاهی افراد چیزهای دیگری را بیشتر دوست دارند و اولویتهای دیگری را در زندگیشان پذیرفتهاند. به همین خاطر، شناخت، پذیرش و حتی علاقهی به ارزشهای اخلاقی، به معنای این نیست که زیست اخلاقی داریم.
…