نقد کتاب «سرشت اخلاقی معرفت»
دکتر غلامحسین جوادپور:
هر فیلسوف در نظریه فلسفی در چند بعد اظهار نظر میکند که متافیزیک، معرفتشناسی و نظریهی ارزش مهمترین آنها هستند. معمولا هر فیلسوف یا مکتب فلسفی باید به این سه سوال پاسخ روشنی بدهد. همچنین معمولا یک فیلسوف در یکی از این سه بعد برجستهتر است؛ برای مثال یک فیلسوف اخلاقی در رابطه با نظریه ارزش نظر میدهد اما متافیزیک و معرفتشناسی خاص خود را دارد یا حکمت متعالیه متافیزیک خاصی دارد و بر اساس آن، اپیستمولوژی خاص و نظریه ارزش خاصی را مطرح میکند.
رهیافت برخی فیلسوفان در تاریخ فلسفه این است که نظریه معرفتشناسیشان با نظریه ارزششان پیوند میخورد. به عبارت دیگر این فیلسوفان میگویند: اگر میخواهید از نگاه ما به جهان بنگرید و جهان را درست بشناسید، باید بدانید که ارزشها و فضیلتهایی وجود دارند که نگرش شما به جهان را قلقلک میدهند. این ارزشها و فضیلتها ممکن است کاری کنند که شما واقع را درست بشناسید یا درست نشناسید. مثلا گناه یک رذیلت اخلاقی است. اگر شما به عنوان یک فاعل شناسا بخواهید به عالم نگاه کنید، گناه امری است که در حوزهی حکمت عملی در نگرش شما نسبت به جهان اثرگذار است و اثر مثبت یا منفی خود را به جا میگذارد.
اینکه فیلسوفان به این مرحله رسیدهاند، چند زمینه داشته است:
یکی از آنها تشابه ادبیات محتوایی بود. برای مثال در معرفتشناسی و اخلاق، کلمه وظیفه، مسئولیت، ارزش، باید، نباید و هنجار وجود دارد. فیلسوفان میگویند: ما این مفاهیم را هم در فلسفه اخلاق و هم در معرفتشناسی به کار میبریم. به عبارت دیگر این تشابه واژگانی یکی از پیشزمینههای پیدایش این رهیافت بود.
زمینهی دوم این بود که فیلسوفان گفتند: موضوع اخلاق، فعل است و در نتیجه به این بصیرت رسیدند که فرایند معرفت نیز به همین صورت است. در فرایند معرفت هم ما یک عمل ارادی انجام میدهیم، فعالیت معرفتی انجام میدهیم، با اراده خودمان چیزی را میپذیریم یا نمیپذیریم. البته فیلسوفان دقت داشتند که نتیجه معرفت، ارادی نیست. یعنی باور (آن چیزی که حاصل میشود) ارادی نیست ولی فرایند باور ارادی است.
زمینهی سوم اشتراک افعال گفتاری است. مثلا در حوزه اخلاق تحسین، تقبیح، سرزنش و ستایش را داریم که در حوزهی معرفتشناسی نیز وجود دارند. به عبارت دیگر ما کسانی را به خاطر باورها و فضیلتهایی که دارند تحسین یا تقبیح میکنیم. برای مثال ما جیببر را تقبیح میکنیم، چرا که این فرد یک سارق اخلاقی است. کسانی هم هستند که سارق علمیاند. ما همانطور که باید سارق اخلاقی را مذمت کنیم، باید با سارق علمی نیز مقابله کنیم. به عبارت دیگر آیهی «والسّارق و السّارقه فاقطعوا ایدیهما» باید هم شامل سارق بیرونی بشود، هم سارق علمی. اگر قرار است در رابطه با اخلاق سخن بگوییم، باید رابطه بین اخلاق و معرفت را در درسها بگنجانیم و آن را آموزش بدهیم. باید روزی بیاید که این تقبیحهایی که در حوزه اخلاق آورده میشوند، در حوزه معرفتی هم مطرح شوند.
این زمینهها باعث شدند تا برخی از فیلسوفان بگویند: نظریهی معرفت ما مبتنی بر نظریه ارزش ما است. بنده از زمانی که احساس کردم این زمینه جذابیت داشته و موضوعاتش گستردگی دارد، پژوهشهایم را در این عرصه آغاز کردهام. و نام این کتاب را «سنجش نگرشها و چشمانداز نگارشها» گذاشتهام. آنطور که من احصاء کردهام، چهار نظریه معروف در این باره وجود دارند که نامهایشان چنین است: اخلاق علم، اخلاق باور، معرفتشناسی فضیلتمحور و رویکرد فضایل و رذایل اخلاقی به معرفت.
اخلاق باور به نوعی قرینهگرایی با چاشنی اخلاق است. منظور کلیفورد از اصطلاح ethics همان بایستهها و نبایستهها است. او این مفهوم را با خودفریبی، زودباوری و خرافهستیزی پیوند میزند. از نظر او چتر اخلاق در معرفتشناسی نیز سایه میاندازد.
اخلاق علم
اخلاق علم، رشته جدیدی است که به فرایند علم میپردازد. اخلاق علم، در چارچوب اخلاق حرفهای و اخلاق کاربردی قابل تعریف است. این اخلاق دغدغه صدق ندارد؛ بلکه میگوید: امور اخلاقی باید در ساحتهای معرفتی نیز باشند. البته اخلاق علم در بعضی از موارد دغدغه معرفتی نیز دارد. برای مثال یکی از غایتهای اخلاق علم این است که اگر فاعلان و بزرگان معرفتی در برابر هم مرتکب تخلف اخلاقی نشوند، اعتماد بیشتری به اصول اخلاقی شکل میگیرد. با اینحال عموما غایت مورد نظر اخلاق علم، مربوط به صدق و معرفت نبوده و اخلاقی است. برای مثال این اخلاق میگوید: اگر قرار است به کمک علم و آزمایشگاه توانایی ساخت موشک اتمی پیدا کنید، از علم استفاده نکنید.
اخلاق باور
در کنار اخلاق علم، عرصهی دیگری را به نام «اخلاق باور» داریم. کلیفورد اولین کسی بود که این اصطلاح را در ادبیات معرفتشناسی و اخلاقی علم وارد کرد. این اخلاق دغدغه صدق دارد و میگوید: شما در فرایند معرفت، با اخلاقیاتی مواجه هستید که باید آنها را رعایت کنید. منظور از این اخلاقیات همان بایستههای معرفتی است. اخلاق باور به نوعی قرینهگرایی با چاشنی اخلاق است. منظور کلیفورد از اصطلاح ethics همان بایستهها و نبایستهها است. او این مفهوم را با خودفریبی، زودباوری و خرافهستیزی پیوند میزند. از نظر او چتر اخلاق در معرفتشناسی نیز سایه میاندازد.
کیلفورد میگوید: اگر با شواهد و قرائن ناکافی به چیزی باور پیدا کنید، غیر اخلاقی است. زگزبسکی با تایید این مسئله اساسا این سوال را مطرح میکند که چرا کلیفورد فقط در حوزه بایستههای معرفتی بحث میکند؟ او معتقد است که اخلاق باور میتواند دربارهی همهی بایستههایی که طی فرآیند معرفت وجود دارند نظر بدهد. در اخلاق باور بحثهایی دربارهی رابطهی باور و اراده وجود دارد. البته برخی ادعا دارند که باور فرایندی ارادی نبوده و در نتیجه چیزی به نام اخلاق باور نداریم.
در اینجا است که بحثهای ارادهگرایی به میان میآیند: ارادهگرایی کلی، جزئی، توصیفی، هنجاری، مستقیم و غیرمستقیم. برای این که بخواهم گزارش جزئیتری از اخلاق باور بدهم باید بگویم: این کتاب در ابتدا رساله ارشد بنده بود. من ده صفحه از جدیدترین کارهایی را که در زمینه اخلاق باور نوشته شده بودند، در این کتاب ذکر کرده و گزارشی از آنها ارائه دادهام؛ مثلا کتاب معروف «اخلاقیات خاص باور» یکی از همین کتابهایی است که به آن پرداختهام. میدانید که افراد زیادی دربارهی اخلاق باور نظریات مختلفی را ارائه کردهاند.
…