فراز و فرود نظریههای اخلاقی
طبیعتا حجم بحثهای مربوط به نظریههای اخلاقی از لحاظ تعداد نظریهها و مباحث و مسائلی که در آن مطرح میشود، خیلی زیاد است. به طوری که حتی در یک ترم هم نمیشود به همه آنها پرداخت. بنابراین سعی میکنم صرفا مروری بر آنها داشته باشم.
نظریهی اخلاقی در معنای عام و خاص
اصطلاح «نظریهی اخلاقی» یک معنای موسع دارد و یک معنای خاص. در معنای خاص خیلی محدودتر است ولی در معنای عام قاعدتا باید به چهار یا پنج مسئله جواب بدهد:
۱٫ مسئلهی اول این است که چه کارها و چه تیپ کارهایی خوب هستند و چه کارها و چه تیپ کارهایی بد هستند؛ یعنی در واقع چه نوع اعمالی درست هستند و چه نوع اعمالی نادرست؟ چه اعمالی بایستهاند و چه اعمالی نبایسته؟
۲٫ مسالهی دوم این است که مجموعهای که از لحاظ اخلاقی در قبالشان مسئولیت داریم چه کسانی هستند؟ مثلا اگر من یک سودگرا هستم، باید دنبال سود برای چه کسانی باشم؟ یا اگر وظیفهگرا هستم، وظایف من در قبال چه کسانی است؟
۳٫ سوال اصلی در معنای واقعی نظریهی اخلاقی که دقیقتر هم است، این است که: چه چیزی کاری را خوب و کار دیگر را بد میکند؟ چه چیزی کاری را باید میکند و کار دیگر را نباید؟ چه چیزی کاری را درست میکند و کار دیگر را نادرست؟ این سوال در معنای عام نظریههای اخلاقی هم میگنجد اما وقتی صحبت از نظریهی اخلاقی در معنای خاص میشود، معمولا منظورشان پاسخ به همین سوال است. چیزی که در اصطلاح به آن، «جهت یا وجه اخلاقی» میگوییم.
۴٫ یکی دیگر از سوالاتی که نظریههای اخلاقی باید به آن پاسخ بدهند این است که: چهطور میتوانیم بفهمیم چه کاری خوب است و چه کاری بد؟ این بحثها در معنای خاصش متعلق به حیطهی فرااخلاق است. از معنای عام نظریه اخلاقی حتی پاسخ به این سوال را نیز تا حدودی میتوان انتظار داشت.
۵٫ سوال دیگری که نظریههای اخلاقی باید به آن پاسخ بدهند این است که چه طور میتوانیم در یک نظریهی اخلاقی، انگیزش اخلاقی ایجاد کنیم؟ چون وقتی یک نظریه اخلاقی میگوید: فلان چیز کاری را اخلاقی میکند یا فلان کار بد است یا خوب، اگر اینها را روشن کند اما نگوید که چه باید بکنیم که به سمت اخلاقی شدن برویم گویا هنوز مقصد اصلی آن نظریهی اخلاقی حاصل نشده است؛ چون باید دانشی در ما پیدا شود تا بفهمیم چگونه میتوانیم انگیزش اخلاقی را در خودمان ایجاد کنیم. البته این مطلب محقق نشده است.
در معتزله بحثی به اسم «وجوه اخلاقی» وجود داشته که منظور از آن همین بحث نظریههای اخلاقی بوده است؛ یعنی چه چیزی است که کاری را اخلاقی میکند و کار دیگر را غیر اخلاقی؟
مجموعهی این سوالات را در بحثهای نظریهی اخلاقی میبینید. میتوانیم بحث تیپولوژی و تیپشناسی اعمال را در بحث applied ethics هم مطرح کنیم؛ اما وقتی به معنای خاص نظریهی اخلاقی – که دقیقا به یک مساله میپردازد – جدای از مسائل دیگر نگاه کنیم، باید گفت که همان مسالهی سوم است: این که چه چیزی کاری را خوب و کار دیگر را بد میکند؟ میتوانیم به سوالهای دیگر در شاخههای دیگر اخلاق هم جواب بدهیم؛ مثل: applied ethics یا فرااخلاق. البته فرااخلاق هر چند مرتبط است اما از لحاظ هنجاری نقش راهنمایی زیادی ندارد. مثلا وقتی در فرااخلاق نظریهای داشته باشید مثل این که بگویید: اصلا شناخت اخلاقی ممکن نیست، این نظریه طبیعتا در راهنمایی اخلاق هم تاثیرگذار خواهد بود اما مستقیما راهنمایی نمیکند و از یک زمینهی دیگری به کمک میآید.
نظریهی اخلاق در جهان اسلام
سابقا در جهان اسلام بحث خوبی مطرح بود که متاسفانه در کلام ما پیگیری نشد. در بعضی از کتابهای کلامی قدیم، این بحث با نام «وجوه و اعتبارات اخلاقی» شناخته میشد. در معتزله بحثی به اسم «وجوه اخلاقی» وجود داشته که منظور از آن همین بحث نظریههای اخلاقی بوده است؛ یعنی چه چیزی است که کاری را اخلاقی میکند و کار دیگر را غیر اخلاقی؟ البته ایشان به این سوالات جوابهایی هم میدادند: مثل این که «قصد» میتواند کاری را اخلاقی یا غیراخلاقی کند. یا بعضا میگفتند «فایده» میتواند این کار را بکند ولی از آن جایی که خیلی روی این مطالب تامل نشده، این بحث ها در سنت ما پراکنده هستند.
سه نظریهی اخلاقی مشهور
اگر کسی بخواهد در یکی دو ساعت راجع به نظریههای اخلاقی صحبت کند، مجبور است از میان نظریههای اخلاقی متعدد، صرفا به دو یا سه نظریه بپردازد. کتاب خوبی به نام «هشت نظریه اخلاقی» نوشته شده است که در آن راجع به هشت نظریهی اخلاقی بحث شده است ولی نمیتوان انتظار داشت این جا به همهی نظریههای اخلاقی بپردازیم. سعی من بر این است که در این جلسه، صرفا به سه نظریه اخلاقی معروف بپردازم. این سه نظریهی مشهور عبارتند از:
۱٫ utilitarianism (اخلاق سود گرایی)
۲٫ deontological ethics (اخلاق وظیفهگرایی)
۳٫ virtue ethics (اخلاق فضیلت)
اینها سه نظریهی اصلی هستند که به مساله یا سوال سوم ما سه پاسخ متفاوت می دهند. اگر یادتان باشد سوال سوم آن بود که چه چیزی امری را اخلاقی میکند و امر دیگر را غیر اخلاقی؟
اخلاق نتیجهگرایی
میدانید که مجموعهای از نظریهها وجود دارند که به آنها نظریههای «غایتگرایانه»، «نتیجهگرایانه» یا «پیامدگرایانه» میگویند. سودگرایی جزء نظریههای نتیجهگراست. حرف اصلی نتیجهگراها این است که: آن چیزی که وجه اخلاقی را درست می کند، یعنی امری را اخلاقی میکند، خود فعل و عمل نیست بلکه نتیجهای است که از یک عمل به دست میآید. بنابراین خود عمل ارزش اخلاقی مستقلی نداشته و صرفا ارزشی تبعی دارد. به این معنا که بسته به این که یک عمل چه نتیجهای را به بار میآورد، آن را ارزشگذاری میکنیم.
…