استدلال اخلاقی
مقدمه
نویسنده در این فصل دربارهی moral reasoning صحبت میکند اما صحبتهایش صرفا اخلاقی نیست؛ بلکه به طور کلی دربارهی reasoning و جنس استدلال بحث میکند. در واقع میتوان گفت این فصل مروری بر استدلالهای منطقی لازم در اخلاق است. میدانید که هر استدلال طبیعتا دو بخش دارد:
۱٫ مقدمات
۲٫ نتیجه
استدلالهایی که ما از آنها صحبت میکنیم، استدلالهای مربوط به جملات خبری هستند. اما استدلال فقط در میان جملات خبری نیست و در اعتباریات و انشائیات نیز استدلال وجود دارد. اما موضوع بحث ما استدلالهایی است که در جملات خبری وجود دارد. مقدمات جملاتی هستند که نتیجه را تایید میکنند. به مجموعهی مقدمات و نتیجه argument، برهان یا استدلال میگویند.
اعتبار و درستی استدلال
نکتهی بعدی این است که ممکن است دو استدلال قالب مشترکی داشته باشند اما یکی استدلال خوبی باشد و دیگری نه. این اتفاق به خصوص در جایی رخ میدهد که استدلالی حالت قیاسی نداشته و حالت استقرائی داشته باشد. بنابراین ممکن است استدلالهای ما چه در بحثهای اخلاقی و چه در ریاضیات و … خوب یا بد باشند.
گاهی خطایی را که در استدلال اخلاقی به وجود میآید، بلافاصله میتوانید احساس کنید؛ مثلا فرض کنید محتوای استدلالی این است که «اشکالی ندارد کودکان را آزار بدهیم»، معلوم است که چنین استدلالی خطا است. خطای چنین استدلالهایی یا ناشی از صورت است یا ناشی از ماده.
هدف استدلال این است که نتیجهی درست را با دلایل درست پشتیبانی کنیم. به عبارت دیگر استدلال خوب به دو مولفه نیاز دارد:
۱٫ نتیجهی درست.
۲٫ مقدماتی که به درستی نتیجه را support کنند. گاهی ممکن است نتیجهی درستی بگیرید اما نتیجهی شما ربطی به مقدمات نداشته باشد. چنین استدلالی درست نیست.
ممکن است استدلال شما validity داشته باشد اما sound نداشته باشد؛ به این معنا که ممکن است استدلال شما صورت درستی داشته باشد اما استدلال درستی نباشد. اتفاقا مهمترین مسالهی منطق نیز همین است: این که از کجا متوجه شویم مقدمات استدلالی صادق هستند. منطق صورت اندیشیدن – و نه محتوای آن را – به ما ارائه میدهد، به تعبیر دیگر منطق عهدهدار بیان صدق مقدمات و نتیجه نیست؛ بلکه صرفا صدق نتیجه با فرض صدق مقدمات را بیان میکند. بنابراین منطق به جای دانش نمینشیند و به همین دلیل است که ارسطو منطق را از episteme جدا میکند.
اگر میخواهیم استدلال اخلاقی داشته باشیم، باید معرفتهای اخلاقی پیدا کنیم و منطق عهدهدار بیان این معرفت نیست؛ بلکه باید آن را در شهود، حکمت و … جستوجو کنیم.
بنابراین آزمون بی چون و چرایی برای سنجش صدق باورها وجود ندارد. در نتیجه اگر میخواهیم استدلال اخلاقی داشته باشیم، باید معرفتهای اخلاقی پیدا کنیم و منطق عهدهدار بیان این معرفت نیست؛ بلکه باید آن را در شهود، حکمت و … جستوجو کنیم. منظور شکاکیت و کنار گذاشتن روند knowledge نیست؛ بلکه منظورمان این است که ما به صورت اجمالی متوجه خطاهایی که در باورهایمان وجود دارد، هستیم. بنابراین این مساله با اعتماد کردن به باورهایمان منافاتی ندارد؛ چون میدانیم بخش زیادی از باورهای ما درست هستند.
نویسنده در ادامه میگوید: گاهی علی رغم صدق مقدمات، استدلال اخلاقی درست نیست. در واقع این طور نیست که هر جا مقدمات صادق باشند، نتیجه نیز درست باشد. در تعریف منطقی قیاس آمده است که اگر مقدمات آن صادق باشند، امکان کذب نتیجه وجود ندارد. بنابراین مسالهی اصلی در استدلال اخلاقی این است که بتوانیم مقدمات صادق را پیدا کنیم. در واقع بدون داشتن مقدمات صادق هیچ منطقی به دردمان نمیخورد. منطق به درد کسی میخورد که ماده و مایهای داشته باشد. منطق جایگزین معرفت اخلاقی، متافیزیک، فیزیک و … نیست اما وجودش لازم است؛ چون ما نمیتوانیم به همهی باورها و معرفتهایمان بدون استدلال دست پیدا کنیم.
…