سودگرایی در بوته نقد
موضوع بحث ما در جلسهی گذشته «سودگرایی» و وجوه جاذبه و ضعف آن بود. در این جلسه میخواهیم چند مورد دیگر از نگرانیها دربارهی سودگرایی را شناسایی کنیم. توجه به این نکات حتی برای کسانی که میخواهند در حوزهی اخلاق اسلامی کار کنند نیز لازم است. برخی از این نگرانیها به شرح زیرند:
یکی از شعارهای مهم سودگرایان «بیطرفی» است. مضمون این شعار این است که ما به هنگام محاسبهی منافع یک شخص، باید هر کس را یک نفر به حساب آورده و برای هیچکس امتیاز خاصی قائل نباشیم. به عبارت دیگر در سود گرایی نژاد، رنگ پوست، جنسیت، خویشاوندی و … باعث نمیشود تا ما برای یک شخص بیش از دیگری امتیازی قائل شویم. مطابق این دیدگاه رفاه یک سلبریتی درست به اندازهی رفاه یک بیخانمان ارزش دارد. ممکن است ما به لحاظ روانی به تامین رفاه یک سلبریتی کشش بیشتری داشته باشیم، اما مطابق ادعای سودگرایی نباید برای هیچکدام حساب ویژهای باز کنیم. چرا که از نظرگاه اخلاقی هر دو یکسان هستند.
نویسنده میگوید: این ویژگی سبب پدیدآمدن وضعیتی طنزآمیز میشود. چرا که خود همین ویژگی مثبت میتواند یکی از نقاط ضعف این دیدگاه به حساب بیاید (به تعبیر مولوی: دشمن طاووس آمد پرّ او!). زیرا گاهی فهم و ارتکاز اخلاقی از ما میخواهد بیطرفی را کنار بگذاریم. به طور مثال فهم عرفی اخلاقی به ما میگوید: بین مادرمان و دیگری به مادرمان کمک کنیم، حتی اگر با کمکی که به مادرمان میکنیم بتوانیم به دو نفر کمک کنیم. یا مثلا اگر به کسی تعهد داده باشیم، فهم اخلاقی به ما میگوید: به هنگام کمک، بین او و دیگری، کسی را انتخاب کنیم که پیش از این به او تعهد دادهایم.
البته _ بر خلاف برخی از نظریههای اخلاقی – نمیخواهیم بگوییم همه باید الزاما این کار را انجام بدهند؛ بلکه میخواهیم بگوییم اگر کسی این کار را انجام بدهد، حداقل دیگر اشکال اخلاقی به او وارد نیست. ناگفته نماند که سودگرایان نیز گاهی میپذیرند که باید خویشاوندان خود را بر دیگران ترجیح بدهیم. اما نه از باب خویشاوندی؛ بلکه از باب تامین منافع بیشتر. مثلا ممکن است در کوتاه مدت با ترجیح دادن دیگران بر فرزندم، رنج بیشتری را تسکین بدهم. اما در طولانیمدت باعث شوم که فرزندم خیال کند من به او علقهی عاطفی ندارم و این برای من و او رنج بیشتری را به وجود بیاورد. با اینحال این دیدگاه نمیتواند همواره مشکل ما را حل کند. چون گاهی یک طرف قضیه مرگ است و ممکن است با کمکنکردن ما یک قحطیزده بمیرد.
عدالت با حقوق پیوند خورده و اصلا عدالت به معنای رعایت حقوق است. بنابراین به تعبیر هیوم اگر در جایی حقی وجود نداشته باشد، عدالت نیز دیگر معنایی نخواهد داشت. به همین دلیل ما باید پیش از شناسایی عدالت، حقوق را بازشناسی کنیم.
سودگرایان میگویند: باید همه را یکنفر حساب کنیم. اگر این سخن را بپذیریم، باید بگوییم لذت یک بردهدار با لذت یک برده برابر است و این خود مشکل دیگری به وجود میآورد. چرا که وقتی ما میخواهیم برای کسی کاری انجام بدهیم، همهی افراد در یک موقعیت قرار ندارند. آیا واقعا خوشحالکردن یک بردهدار که سالهای متمادی خورده و خوابیده است، با خوشحالکردن یک برده یکی است؟
اصل بیطرفی میگوید: خوشحالکردن هر دو یکسان است، حال آنکه اصل عدالت این دو را برابر نمیداند. چرا که بردهدار قبلا لذتهای فراوانی برده است. مطابق اصل عدالت توزیعی ما باید به هنگام توزیع سهمها به همه نگاهی برابر داشته باشیم. اما این برابری صرفا به معنای برابری کمّی نیست؛ بلکه به معنای در نظر گرفتن استحقاقها است.
جوهر اخلاق عدالت است و عدالت یعنی دیدن استحقاقها و فرقگذاشتن بین ظالم و مظلوم و غنی و فقیر. حال آنکه بیطرفی فرقی بین ظالم و مظلوم و غنی و فقیر نمیگذارد. به تعبیر فرانکنا : این نشان میدهد که اخلاق صرفا نمیتواند بر پایهی خیر رساندن و محبتکردن شکل بگیرد، چرا که عدالت نیز در این میان سهمی دارد. البته صرفا با عدالت نیز نمیتوان پیش میرفت، چون اگر کاری برای توسعهی خیر نکنیم، فایدهای ندارد. بنابراین ما باید در اخلاق، وظیفهگرایی و نتیجهگرایی را در هم بیامیزیم.
نویسنده در ادامه میگوید: عدالت با حقوق پیوند خورده و اصلا عدالت به معنای رعایت حقوق است. بنابراین به تعبیر هیوم اگر در جایی حقی وجود نداشته باشد، عدالت نیز دیگر معنایی نخواهد داشت. به همین دلیل ما باید پیش از شناسایی عدالت، حقوق را بازشناسی کنیم. حال مساله این است که اگر نقض حقِ کسی سود بیشتری داشته باشد، آیا ما مجازیم حق او را نقض کنیم؟ ظاهرا سودگرایی میگوید: این نقض حق مجاز و حتی واجب است و این خود یک مشکل جدی است.
در مجازاتهای نیابتی، به جای یک مجرم فراری، یکی از خویشاوندانش را دستگیر یا مجازات میکنند تا مجرم اصلی که ضرر بیشتری به جامعه وارد میکند، خودش را نشان بدهد. وظیفهگرایان در اینجا میگویند: ما حق نداریم حقوق خویشاوندانِ بیگناهِ یک مجرم را نقض کنیم. اما از نگاه سودگرایان این کار به لحاظ تامین خیرِ بیشتر، بهترین گزینه است. ممکن است برخی از سودگرایان بگویند: شاید این کار در کوتاه مدت بیشترین فایده را داشته باشد، اما در بلند مدت کنشهای شکنندهای ایجاد میکند. چرا که این افراد بیگناه پس از آزادی چالشهای جدیدی به وجود میآورند. اما پاسخ این است که این جواب هم مشکل را حل نمیکند، چون گاهی طرف دیگر قضیه به قدری مهم است که تندادن به چنین ریسکی ارزش دارد.
…