نقد نظریه تأمین امیال
برهان انگیزشی نظریه تأمین امیال
در جلسهی گذشته گفتیم: نظریهی تامین امیال یکی از جایگزینهای هدونیسم است. همچنین به برهان انگیزشی این استدلال اشاره کردیم. نظریهی تامین امیال میگوید: اگر چیزی ذاتا برای ما خیر است، امیال ما را تامین میکند و بین تامین امیال و خوببودن رابطهای مستقیم وجود دارد. به عبارت دیگر چیزی خوب است که امیال را تأمین میکند. این مقدمهی اول استدلالی است. از طرفی میل داشتن به چیزی به این معنا است که نسبت به آن چیز برانگیخته میشویم. البته این تلازم با شروطی همراه است؛ مثلا ممکن است میلی داشته باشیم اما از طرفی بدانیم که نمیتوانیم آن را تحصیل کنیم و در نتیجه برانگیخته نشویم. بنابراین صِرف میل داشتن به چیزی باعث برانگیختگی نمیشود. با این حال در حالت کلی اگر چیزی ذاتا خیر است، میل مرا تامین میکند. اگر چیزی میل مرا تامین میکند، دلیل و انگیزه برای انجام آن فعل دارم. در نتیجه اگر چیزی ذاتا خیر است، انگیزه را نیز ایجاد میکند. این استدلال که از صورت درستی برخوردار است، از امتیازات نظریههای عینیگرا بهشمار میآید، چرا که این نظریه به راحتی رابطهی بین اخلاق و برانگیختگی را توضیح میدهد. رابطهی بین اخلاق و امربرانگیزاننده همواره یکی از چالشهای حوزهی فلسفهی اخلاق بوده. ممکن است در سایر نظریات عینیگرا امر اخلاقی جدای از امیال ما باشد و سوال پیش بیاید که امر اخلاقی چه نسبتی با برانگیختگی دارد، اما در این نظریه برحسب تعریف مشکلی در اینباره وجود ندارد.
نقد نظریه تأمین امیال
در جلسهی گذشته به برخی از مزایای این دیدگاه نیز اشاره کردیم؛ از جمله اینکه این نظریه در حوزهی معرفت اخلاقی کار را راحت کرده، چرا که برای پیداکردن راه درست ما را به امیالمان ارجاع میدهد. این نظریه بر خلاف سایر نظریات، ما را گرفتار شهودگرایی و استدلال اخلاقی نکرده و به سادگی معرفت اخلاقی را توضیح میدهد.
نباید این نظریه را دست کم بگیریم. برخی از فیلسوفان جدید معتقدند نظریهی تامین امیال از پشتوانههای نظری قدرتمندی برخوردار است. در واقع نظریات روانکاوانی همچون ژاک لاکان و زیگموند فروید بستر پیدایش چنین دیدگاههایی هستند. باید به عمق این نظریه نیز توجه کنیم. با اینحال ما صرفا دربارهی لایهی اخلاقی این نظریه بحث میکنیم. کسانی که در حوزهی روانکاوی کار کردهاند، میگویند: متاسفانه میل در فلسفهی اخلاق چندان جدی گرفته نشده است. این در حالی است که میل از اهمیت بسیار زیادی در این حوزه برخوردار است.
شفرلاندو میگوید: پیش از پرداختن به اشکالات این نظریه باید به دو ادعای اصلی این نظریه توجه کنیم:
۱٫ خیر ذاتی تنها زمانی محقق میشود که امیال ما بر آورده شده باشند. به عبارت دیگر شرط لازم برای داشتن یک زندگی خوب برآورده شدن امیال است.
۲٫ علاوه بر این برآوردهشدن امیال شرط کافی برخورداری از یک زندگی خوب نیز است؛ به این معنا که با تامین شدن امیال دیگر لازم نیست دنبال چیز دیگری هم بگردیم.
کسانی که در حوزهی روانکاوی کار کردهاند، میگویند: متاسفانه میل در فلسفهی اخلاق چندان جدی گرفته نشده است. این در حالی است که میل از اهمیت بسیار زیادی در این حوزه برخوردار است.
برای نقضکردن این تئوری باید به این دو ادعا خدشه وارد کنیم. ادعای اول با پیداکردن زندگی خوبی که تامین امیال در آن لازم نیست نقض میشود. ادعای دوم نیز با یافتن زندگیای که در آن تامین امیال شده اما خوب نیست، به چالش کشیده میشود. شفرلاندو برای بیان این اشکالات به سراغ طرح چند مثال میرود. ممکن است کسی بگویید: آوردن مثال به چه درد اخلاق میخورد؟ در فلسفهی اخلاق معمولا یک مثال نقض آورده و آن را توسعه میدهند. این مثال راه را برای سایر مثالهای نقض نیز باز میکند. دوستانی که با کارهای جان سرل در حوزهی «باید و هست» آشنایی دارند، میدانند که او نیز از همین روش بهره برده است. هیوم میگفت:«باید از هست برنمیخیزد.». جان سرل برای نقض این ادعا مثالی را بیان میکند که در آن «باید» از «هست» برخاسته است. برخی به او اشکال کردند که شاید این مثال مطرح شده تحلیلی داشته باشد و نتواند ادعای هیوم را نقض کند. جان سرل در پاسخ گفت: میتوان این مثال را بسط داد، چون هر چیزی که در آن نوعی از توافق اجتماعی وجود دارد، مثل وعدهدادن است؛ مثلا ازدواج نیز یک نوع وعدهدادن است. او در ادامه این مثالها را تحلیل کرد تا به چرایی اتفاقی که رخ میدهد، پی ببرد.
شفرلاندو برای نقض این ادعا که تامین امیال شرط لازم زندگی خوب است، مثالهای متعددی میزند. یکی از این مثالها دربارهی «لذتهای سورپرایزکننده» است: فرض کنید کسی نسبت به غذایی آگاهی ندارد و طبیعتا میلی نیز به آن ندارد. دوستان این شخص او را سورپرایز میکنند و این غذا را به او میدهند و او از خوردن آن لذت زیادی میبرد. این اتفاق به معنای برآورده شدن امیال این شخص نیست، چرا که این شخص اصلا میلی به این غذا نداشته است اما این غذا زندگی او را خوب میکند. در این مثال زندگی شخص با چیزی خوب شدهاست که برآورندهی امیال او نبوده است و در نتیجه میتوان گفت تامین امیال شرط لازم داشتن یک زندگی خوب نیست.
…