از اخلاق مراقبت چه میدانیم؟
مقدمه
در این جلسه قصد ما بر این است که ضمن پرداختن به تاریخچهای از مفهوم اخلاق مراقبت و معنای متفاوت واژه care در طول تاریخ تفکر مغرب زمین، به ماهیت و اهمیت آن در عرصه فلسفه بپردازیم.
به طور خلاصه اخلاق مراقبت به عنوان یک فلسفه برای اولین بار توسط خانم کارول گلیگان روانشناس معرفی شد با کتاب In a different voice. او در کتاب خود میگوید:
«از آن جا که قرنها است به صدای مردان و ندایی که آنها پروراندهاند گوش دادهایم و به تازگی متوجه سکوت زنان در تمام این سالها شدهایم، پس عجیب نیست برای شنیدن صدایشان وقتی حرفی هم میزنند، مشکل داشته باشیم. با این حال در صدای زنان، حقیقت فلسفه اخلاقی مراقبت (پرواداری) نهفته است. ندیدن واقعیات زندگی متفاوت زنان و نشنیدن تن صدای متفاوت آنها در کنار این فرض که تنها یک روش برای تفسیر و تحلیل اجتماعی وجود دارد باعث چنین خطایی شده است. میتوان با پذیرفتن این که دو شیوه متفاوت از درک وجود دارد، فهم پیچیدهتری را از تجربه انسانی به دستآورد که حقیقت شباهت و تفاوت در زندگی زنان و مردان را میبیند و تصدیق میکند که این حقایق با شیوههای متفاوتی بیان میشود.» (این کتاب به فارسی ترجمه شده)
مراقبت و معانی متفاوت آن
اخلاق مراقبت معادل عبارت ethics of care است که از واژه کورا در لاتین گرفته شده است. کورا نام الههای است که روزی از کنار برکهای میگذشت و پشتهای از گِل دید و اندیشناک مشتی از آن برداشت و به شکل دادن آن پرداخت. در حالی که به چیزی که ساخته بود میاندیشید ژوپیتر از پشت سر رسید. ایزدبانو از او خواست تا در چیزی که ساخته بود روح بدمد. ژوپیتر با طیب خاطر پذیرفت. اما وقتی کورا خواست نام خود را بر آن گل شکل یافته ببخشد، ژوپیتر با او مخالفت کرد و خواست تا نام خودش بر او نهاده شود.
در این هنگام تلوس(زمین) پیدا شد و خواست آن مخلق به نام او خوانده شود، زیرا تکهای از پیکر خود را به او بخشیده بود. ستیزهگران، ساتورن را به داوری خواندن، ساتورن این حکم را که عادلانه مینمود جاری کرد. آن حکم این بود که زوپیتر از آنجا که به او روح عطا کرده به هنگام مرگ روح او را و تلوس چون به او جسم داده به هنگام مرگ جسم او را میگیرند، اما کورا از آن جا که به او شکل داده است میتواند تا وقتی او زنده است صاحب او باشد. اما چون بر سر نام او نزاع کردند، ساتورن گفت: بگذارید که نام او هومو باشد، چرا که از هوموس (خاک) ساخته شده است.
این داستان در تاریخ ادبیات و فلسفه بسیار ذکر میشود و عموما با این نگاه به آن اشاره شده که چیزی که انسان را از بین دو نیستی یعنی قبل از تولد و مرگ، هست کرده و به آن شکل داده است، کورا است. یعنی کورا است که وجود ما را مساوی با وجود خودش شکل داده است. کورا از ابتدای یونان باستان تا به الان دو معنا داشته که اولی آن دلمشغول موضوعی بودن است و هم موضوع دلمشغولی بودن، یا به یک بیان دیگر یعنی هم معنی اضطراب میدهد و هم معنی دلمشغولی به خود یا دلمشغولی به دیگری (پروا) میدهد و هم معنی رنج یا مراقبت.
تمام این معانی در این واژه وجود داشته و هر کدم از متفکران به یک نحوی از این استفاده کردند. علت تاکید من بر این موضوع این است که گمان نکنیم مراقبت چیزی است که فمینیستها ایجاد کردند، بلکه یک مفهوم بسیار قدیمی و مهم در تاریخ تفکر غرب بوده که تنها فمینیستها به آن سر و شکل فلسفه اخلاقی دادند.
در فارسی این یگانگی لحاظ نشده و در متونی که به این بحث اشاره کرده است معادلهای متفاوتی برای آن قرار دادهاند. در معنای اول معادل نگرانی، دل مشغولی یا پروا استفاده شده است، که در هایدگر هم به همین معنا استفاده شده است. در ادبیات نگرانی ترجمه شده و در روانشناسی دیدهام که محبت معنا شده است. در معنای دوم آقای رشیدیان به تیمارداری و آقای ملکیان به غمخواری ترجمه کردند، اما این تفاوت ترجمه وجود دارد بسته به آن بافتاری که استفاده شده است، اگر روانشناسی باشد به اضطراب، اگر فلسفه باشد چیز دیگری گذاشته میشود.
تاریخچه واژه مراقبت
اولین جاهایی که واژه care استفاده شده است در نوشتههای تسلیبخش1 بوده که در تاریخ غرب به ویژه قرون وسطی به عنوان یک ژانر ادبی زیاد بوده است. این نوع نوشتهها نوشتههایی بود که به سراغ آرامش روح میرفتند و باعث میشدند تا انسان از زندگی پر رنج و سختی که دارد نجات پیدا کند.
از جمله نوشتههای پیش از قرون وسطی میتوان به نوشتههای رواقیون و در قرون وسطی کتاب تسلیبخشهای فلسفی بئتیوس که در زندان به جرم خیانت و با حکم مرگ آن را نوشته است که در آن لحظات بانوی فلسفه بر او ظاهر میشود و به او آرامش میدهد. از دیگر کتابها میتوان به کتاب شهر بانوان کریستین دو پیزان و یا در آثار سلامی به کتاب لیلته الدفع الاحزان از کندی اشاره کرد که سبک رواقی دارد و راهکارهایی برای دفع غم مطرح میکند. این کتاب به فارسی هم ترجمه نشده، ولی متن انگلیسی آن موجود است.
بعد از قرون وسطی، هردر شاعر آلمانی زبان را داریم که شعری دارد به نام فرزندِcare که در آن همین قصهای که نقل شد را به شعر میگوید. در آن شعر بیان میکند که ما زاده اضطراب هستیم. بعد از گوته است که به این بحث اشاره میکند و در اواخر داشتنش چهار زن هستند که میخواهند به فردی ثروتمند و پر قدرت آسیب بزنند، اما فقط یکی از آنها می تواند و آن زن همان نگرانی یا اضطراب است.
این مسئله در آلمان دوباره اوج میگیرد و در مکتب رومانتیسم بسیار از آن استفاده میشود بعد از آن در اندیشههای کرکگور هم دیده میشود که در این جا او بحث ایمان را پیش میکشد. و این که ما باید دلمشغول ایمان باشیم. این مفهوم بعد از آن در هایدگر میدرخشد. و در هستی و زمان ما میبینیم که دوباره این افسانه را مطرح میکند و از آن استفاده میکند.
هایدگر هم به دگر پروایی اشاره میکند و هم به پروا. اگر به هستی و زمان رجوع کنید میبینید بعد از شرح داستان اشاره میکند که پروا دو بخش دارد، خود پروایی و دیگر پروایی. منتها به هیچ وجه چیزی اخلاقی به آن نمیدهد بلکه میگوید هر یک از اینها اقسامی دارد و به خوب و بد تقسیم میشوند. هایدگر در عرصه فکر دوران خود یعنی بعد از جنگ جهانی و با وجود اضطرابها و نگرانیها تاثیر بسیاری داشته است و این کلا یک مفهوم غربی است که رفته رفته وارد روانشناسی میشود.
…