چه اخلاقی به چه سیاستی مربوط است؟
در ماههای اخیر شماری از اندیشمندان، روشنفکران و روزنامهنگاران ایرانی آراء خود در باب نسبت اخلاق و سیاست را با انتشار یادداشتها و مقالاتی در عرصهی عمومی در معرض نقد و بررسی قرار دادهاند. این مقاله میکوشد نشان دهد، بر خلاف اکثر این موضعگیریها، نمیتوان حکمی کلی دربارهی نسبت اخلاق و سیاست صادر کرد. انواعی از اخلاق به سیاست به معنای خاصی از کلمه مربوطند و باید مبنای تصمیمگیری و کنش سیاسی قرار گیرند و انواع دیگری از اخلاق نباید در قلمرو سیاست نقش بازی کنند.
این مقاله پس از تعیین سرشت و جایگاه مسئله مورد بحث به بررسی سه پرسش مقدماتی درباب معنای سه واژه کلیدی در این بحث، یعنی واژه های «رابطه»، «سیاست» و «اخلاق» می پردازد و در پرتو پاسخ این پرسش ها می کوشد نشان دهد که اخلاقی که به سیاست مربوط است هفت ویژگی دارد. این اخلاق عبارت است از «اخلاق هنجاری اجتماعی فرادینی حداقلی زمینه گرای وظیفه گرایی که پیامد ها قابل پیش بینی کنش سیاسی را نادیده نمی گیرد».
از سوی دیگر، اخلاق هایی که یا کلا به سیاست مربوط نیستند و یا صرفا در چارچوب اخلاق یاد شده به سیاست مربوط هستن عبارتند از: «اخلاق توصیفی»، « اخلاق فردی»، «اخلاق دینی»، «اخلاق حداکثری»، «اخلاق مطلق گرا» و «اخلاق وظیفه گروانه ای که پیامد های قبال پیش بینی کنش سیاسی را نادیده می گیرد» و نیز « اخلاق پیامد گرایی که وجود وظایف اخلاق مستقل از پیام های عمل در قلمرو اخلاق را انکار می کند». به نظر می رسد که اکثر روشنفکران و روزنامه نگارانی که منکر اربتباط اخلاق و سیاست هستند، در واقع به این چند تفکیک ساده ولی کلیدی توجه نداشته اند، و به جای اینکه منکر ارتباط انواع یا معنای خاصی با سیاست شوند، ربط اخلاق به سیاست را به کلی انکار کرده اند.