چرا باید اخلاقی زیست؟ تبیین اسلامی
جامعه برای بقای خود به نهاد اخلاق نیازمند است، اما چرا باید «من» اخلاقی باشم؟ چه اشکالی دارد که همه اخلاقی رفتار کنند و من تظاهر به اخلاقی بودن کنم، بیآنکه به واقع پایبند به اخلاق باشم. این پرسش از سوی گلاوکن فراروی سقراط نهاده شد و تا امروز کسانی کوشیدهاند به آن پاسخی درخور دهند. افزون بر پاسخ سقراطی به این مسئله، ما شاهد پاسخ اگزیستانسیالیستی و پاسخ دوراندیشانه که نوعی خودگروی پیچیده است، هستیم. در کنار این پاسخها که هر یک قوت و ضعفی دارد، میتوان پاسخی دینی به این مسئله داد. پاسخ دینی به چرایی اخلاقی زیستن در معرض برخی نقدها و اشکالات قرار گرفته است که زاده تقریرهای خاص آن است. در این مقاله، نگارنده با مرور تاریخی این مسئله و تفکیک دو پرسش اساسی از هم، چهار پاسخ را طرح و بررسی میکند و سرانجام از پاسخ اسلامی به دلیل قوت تبیینی بالای آن دفاع میکند و تقریری از مسئله پاداش و کیفر به دست میدهد که پاسخگوی انتقادات رایج باشد.
طرح مسئله
الف) دشواره اخلاقی زیستن
به نظر میرسد مهمترین – و در عین حال چه بسا کهنترین – پرسش در عرصه اخلاق این است که آیا اخلاقی زیستن در مجموع معقول و بهصرفه است یا خیر. همانطور که افلاطون بهدرستی تأکید کرده است، کشمکش بین اخلاقی زیستن و تن زدن از آن برای انسان، سنگین و بزرگتر از آن است که مردم میپندارند. پویمن داستان خیالی دو برادر را به تفصیل برای ما بازگو میگوید: جک و جیم. جک، برادر بزرگتر، هیچ اصل اخلاقی پایبند نیست، همه را میفریبد، از همه سوءاستفاده میکند، همه را بازیچه خود میداند و به همه نگاهی ابزاری دارد. در عین حال زندگی بسیار موفقی دارد و حتی به عنوان شهروند نمونه و سیاستمدار محبوب شناخته میشود؛ اما برادرش جیم عمیقاً به اصول اخلاقی پایبند است و همواره میکوشد بر اساس معیارهای اخلاقی تصمیم بگیرد و عمل کند، با این همه، در سراسر زندگی به مشکلات متعددی برمیخورد و حتی برادرش جک به نام او چکهایی صادر کرده و پولهایی گرفته و حیفومیل کرده است و اینک جیم، یعنی این برادر بسیار اخلاقی باید تاوان گناه نکرده را بپردازد و به همین سبب در زندان به سر برد.
بدین ترتیب، در اینجا با دو نماد از دو سبک زندگی روبهرو هستیم. زندگی غیراخلاقی اما سرشار از کامرانی و دیگری زندگی اخلاقی مملو از شوربختی. حال شما اگر قرار بر انتخاب داشتید، ترجیح میدادید جای کدامیک باشید؟ جک یا جیم؟ این همان است که مرتون از آن بهمثابه «کابوس اخلاقگرا» یاد میکند: «نیک بودن شاید ابلهانه باشد».
شاید این شکل اغراقشده زندگی اخلاقی باشد؛ با این حال، دیدن برخی کسان که پایبندی اخلاقی ندارند و در عین حال زندگیشان خوب و خوش است، این پرسش دردناک را پیش میکشد: «چرا باید اخلاقی بود؟» و «آیا اخلاقی زیستن عاقلانه است، یا نوعی سادهلوحی؟»
…