چالش های معاصر بر اخلاق دینی
مقدمه
اخلاق فلسفی معاصر غرب در محیطی به وجود آمد که بسیاری از مفاهیم هستهای و اصلی که فراهمکننده چارچوب اندیشه اخلاقی در فرهنگهای گوناگون بود، اگر نگوییم کنار گذاشته شدند، میتوانیم بگوییم زیر سؤال رفتند.
بسیاری از آثار معاصر در این رشته، به طور قطعی و جدی، رویکرد سکولاریستی نسبت به اخلاق را در پیش گرفتند و انواع گوناگونی از طبیعتگرایی، پیوسته مشهور و رایج شدند.
این در حالی بود که در نقطه مقابل آن، دغدغه اندیشه اخلاقی در بسیاری از فرهنگهای باستانی، نحوه انطباق و هماهنگ ساختن خود با نظام کیهانی بود. در این فرهنگها اخلاق را پیرو قانون الاهی یا جهانی میدانستند. در نظامها فکری توحیدی، مسئله فراروی اخلاق، نحوه زندگی مطابق با اراده خدا بود. از نظر تائوئیستها، انسان باید میان «دین» و «یانگ» تعادل پیدا کند. در اندیشه ودانتایی نیز شیوهای جهانی هست که دربردارنده قوانین «کرمه» است و رفتار اخلاقی، ناشی از رعایت این شیوه است.
حتی در دیدگاه افلاطون نیز در اندیشه نظام سلسله مراتبی جهان – که در آن هر عنصری باید نقش مناسب خود را ایفا کند – مشاهده میشود. از نظر وی، برترین ارزشها «مثلی» هستند که در قله این شاکله قرار دارند؛ اما در محیطهای دانشگاهی غرب، باور دینی غالبا حضور ندارد و در صورت حضور نیز حضور پنهانی دارد. حتی بسیاری از الاهیدانان معاصر غرب معتقدند اراده و خواست خدا نقش اندکی در هدایت و راهنمایی اخلاقی عملی ایفا میکند. بسیاری هم نه تنها اندیشههای صریح دینی، حتی مفهوم برترین خیر (خوبی) را هم به اتهام امری انتزاعی بیفایده و پوچ کنار نهادهاند. در منظر این افراد، پایههای متافیزیکی ارزش، تصنعی و زائد تلقی شدهاند و از این رو، ارزش، نه معیار قیمت و اعتبار ذاتی اشیا، بلکه ساخته سرشت یا امیال نفسانی تلقی شده است. قصه چگونگی تحقق این رخداد، قصهای طولانی است؛ ولی با اشاره به برخی از نقاط بسیار برجسته این روند، ممکن است تا حدی بر مخمصه معاصر اخلاق فلسفی غرب و چالشهای اخلاق دینی معاصر واقف شویم.
اما نکتهای که نباید از نظر دور داشت، این است که فلسفه اخلاق معاصر غرب هرگز به طور کامل، الحادی و ضد متافیزیکی نیست. برای نمونه میتوان به دو حرکت برجسته بر ضد گرایش مدرنیستی اشاره کرد: یکی، واقعگرایان اخلاقی که از وجود پایههای متافیزیکی برای ارزشها و وظایف (الزامها) دفاع میکنند.
و دیگری، مدافعان فلسفه دین تحلیلی که در میان محصولات متعددی که در این حوزه ارائه کردهاند، آثار فراوانی درباره اخلاق دینی به چشم میخورد.
آنچه فراروی اخلاق دینی معاصر، چالشهای عمدهای را مطرح میکند، گرایشهای سکولار در اخلاق مدرن است. بنابراین آیا باید اخلاق دینی را محکوم به ارتجاعی بودن دانست؟
مطمئنا این واکنش، دامی است که علمای اخلاق دینی معاصر باید از آن بپرهیزند. اگر ما نمیخواهیم باعث پیدا شدن دوباره شرایطی شویم که منجر به طغیان مدرنیستی شد، در وهله نخست باید با برداشتن چند گام، کاستیهای دیدگاههایی را که طغیان مزبور در واکنش به آنها به وجود آمد، بشناسیم.
…