پول بهتر است یا اخلاق؟
در این سالها، نگرانیهای درستی درباره تاثیر پول بر تمام حوزههای زندگی اجتماعی، و به طور خاص نهادهای دموکراتیک ایجاد شده است. مثلاً ادعاهای مطرحشده درباره خانواده ترامپ را در نظر بگیرید. بسیاری از مردم باور دارند که خانواده ترامپ از جایگاهشان برای کسب ثروت سوءاستفاده میکنند. این کار را برخی نوعی فساد میدانند.
چنین نگرانیهایی درباره فساد مالی اصلاً جدید نیست. رهبران مذهبی، مشاهیر ادبی و چهرههای سیاسی همیشه پول را به عنوان منبع اساسیِ فساد اخلاقی محکوم کردهاند. آنها میگفتند فریبندگی این چرکِ کفِ دست، خیلی قوی و وسوسهکننده است، به نحوی که آدمهای خوبِ معمولی را به انجام کارهای شیطانی سوق میدهد.
آنچه گفتیم مضمونِ رایج رمانها، فیلمها و بیانیههای سیاسی است. آیا این محکوم کردنها صرفاً یک نوع گرایش یا عرف اجتماعی نیست؟ آیا به دنبال پول رفتن واقعاً و به صورت عینی، غیراخلاقی است؟ به نظرم گرچه به دنبال پول رفتن ذاتاً نادرست نیست، اما ما را با مخاطرات اخلاقیِ واقعیای روبرو میکند که واقعاً ربطی به عرف و عادات اجتماعی ندارد. هر جامعهای که در آن پول وجود دارد، چنین مخاطراتی را هم دارد. زیرا پول خصوصیاتی دارد که در همه جای جهان مضر است و نباید با پدیدههای فرهنگی و نسبی (که جهانی نیست) اشتباه شود.
در جوامعی که پول وجود دارد، همیشه نگرانیهایی درباره خرید و فروش چیزهای مقدس، و تاثیر پول بر انگیزههای مردم، وجود داشته است.
نادرست بودنِ فروش چیزهای مقدس عمیقاً در دیانای فرهنگی ما ریشه دوانده است. در جوامع عمیقاً مذهبی، ممنوعیت ورود اشیاء مقدس به بازار برای خرید و فروش، خیلی رایج است. اگر چیزهای مقدس و مذهبی وارد بازار شوند و افراد آنها را خرید و فروش کنند، جوامع مذهبی این اتفاق را محکوم خواهند کرد.
لوتر هم فروش آمرزشنامه1 توسط کلیسای قرون وسطی را محکوم میکرد. در آن دوره، کلیسا در ازای پول، مدت زمان توقف در برزخ2 را کم میکرد.
اما این نگرشِ ضدِ تجارت و پول مختص به تفکر دینی و مذهبی نیست. در دنیای سکولارِ ما هم این نگرش وجود دارد که تجارت و خرید و فروش برخی چیزها بیاحترامی و نادیده گرفتن کرامتِ آن چیزها است. مشهور است که فیلسوف آلمانی، ایمانوئل کانت3 میگفت هر چیزی یا قیمت دارد یا کرامت. در واقع، اگر چیزی قیمت دارد، پس دیگر کرامت ندارد. بحثهای پیرامون بردهداری، فاحشگی یا فروش کلیه انسان را در نظر بگیرید. برخی افراد رابطه جنسی، کلیه و حتی خود آدمها را خرید و فروش میکنند. گفته میشود که چنین افرادی با انسانها آنچنان که باید رفتار نمیکنند و به انسانیت احترام نمیگذارند. آنها با انسانها به مثابه ابزارِ صرف، و هدف مالی و تجاری رفتار میکنند.
باید پول را مخاطرهای اخلاقی بدانیم که ما را با شدت و حدت به انجام رفتارهای غیراخلاقی وسوسه میکند.
نادرست دانستن انگیزههای مالی و سودگرایانه، مضمون دیگری است که در فرهنگ غرب رایج است. این مضمون تاریخی طولانی دارد. ارسطو فکر میکرد که تولید چیزها با هدفِ مشخصِ ثروتاندوزی، غیرطبیعی است. او میگفت افراد باید چیزها را صرفاً برای مصرف خودشان تولید کنند، و فقط اضافه و مازاد آن را بفروشند. بسیاری از متفکران مسیحیِ اولیه نیز کاملاً با تجارت مخالف بودند. البته برخی دیگر از آنها مانند آکوئیناس معتقد بودند پیِ ثروت بودن درصورتی اخلاقی و مشروع است که هدف از آن تامین نیازهای خانواده باشد.
نگرشهای کلیِ جامعه درباره انگیزه سود4، آشکارا از دوران باستان و قرون وسطی تا به حال، خیلی تغییر کرده است. برخی خوانندگان با مشاهده چنین تغییراتی به این نتیجه میرسند که انگیزه سود به هیچ وجه غیراخلاقی نیست. نتیجه دیگری که ممکن است بگیرند، این است که نگرشهای اخلاقی ما نسبت به پول و انگیزه سود، صرفاً محصول پیشینه تاریخی و فرهنگی ماست.
همچنین شاید فکر کنیم که دیدگاههای مختلف راجع به بایدها و نبایدهای خرید و فروش، فرهنگی و نسبی است. اگر چیزهایی که جوامع مختلف در دورههای مختلف غیرقابلمعامله میدانستند را بررسی کنیم، تنوع و تفاوت زیادی میبینیم. حتی در دنیای امروزی هم این تنوع و تفاوت وجود دارد. در برخی کشورها فروش اعضای بدن انسان ممنوع است، ولی در برخی دیگر کاملاً مجاز و شدنی است.
نگرش جوامع مختلف درباره چیزهایی که خرید و فروششان مشروع است، خیلی متنوع است. این تنوع را در خودِ اخلاقیات مربوط به انگیزه سود هم میتوان دید. بنابراین، آیا باید دستهایمان را بالا ببریم و بپذیریم که هیچ حقیقت عینیای درباره اخلاق پول وجود ندارد؟
چنین نتیجهگیریای اصلاً پذیرفتنی به نظر نمیرسد. با اطمینان میتوانیم بگوییم بردهداری به نحوی عینی نادرست است. با اینکه بردهداری در گذشته امری پذیرفتهشده بوده است، اما نمیتوان پذیرفت که نگرشهای منفی ما نسبت به فروش انسانها فقط و فقط به خاطر نحوه تربیت ما باشد. به همین ترتیب، نتیجهگیریهای نسبیگرایانِ فرهنگی درباره انگیزه سود هم قابل هضم نیست. آیا واقعاً حرص زدن و طرز فکرِ افرادی که به خاطر پول هر کاری میکنند، نادرست نیست؟
به نظر میرسد که پول واقعاً فسادآور است. آیا برای نقد بردهداری و فروشِ پورنوگرافیِ کودکان، باید به بنیانهای اخلاقی عینی استناد کنیم؟ از کجا میتوانیم چنین بنیانهای فراتاریخی و فرافرهنگی را بیابیم؟ اصلاً چنین بنیانهایی وجود دارند؟
به نظر میرسد میتوان درباره اخلاقِ پول حرفهایی اساسی زد، بدون اینکه لازم باشد به ادعاهای عجیب و غریب درباره جایگاه فرافرهنگی و عینیِ اخلاق قائل شویم. با این حال، حرفهایی که میتوانیم بزنیم، بر این فرض استوار است که به هر حال آدمها برخی ارزشهای اخلاقی را میپذیرند، نه اینکه هیچ ارزش اخلاقیای را نپذیرند. بر این اساس، چنین استدلالهایی در نظر کسانی که وجود هرگونه ارزش اخلاقی را انکار میکنند، اصلاً منطقی نخواهد آمد.
ابتدا باید به برجستهترین ویژگیهای اخلاقی پول، توجه کنیم:
۱- جهانی بودنِ ارزشهای مالی و پولی، ۲- ابزار شدن5 چیزها پس از تجاری شدنشان.
تجاریسازی6 مستلزم یک نوع سیستمِ جهانی مقایسه7 است. وقتی چیزی به یک کالا تبدیل میشود و به تبع، داخل این سیستم جهانی مقایسه قرار میگیرد، در واقع با دیگر کالاها همسطح و همرتبه میشود. در نتیجه، آن کالا را میتوانیم با هر کالای دیگری مقایسه و مبادله کنیم.
همیشه بخشی از بحثهای اخلاقی پیرامون پول به اشکالات وارد بر مبادلهپذیری8 اختصاص داشته است. مثلاً مارکس در کتاب سرمایه9 به طور خاص بر خصلتِ همرتبهکنندگی و مبادلهپذیرکنندگی پول تمرکز میکند. او معتقد بود اگر پول «معیار جهانیِ ارزش» باشد، هر کالایی (مانند یک میز) از آن جهت که یک کالا است، با هر چیز دیگری قابل مقایسه میشود. به نظر او، پول همه کالاها را با هم مبادلهپذیر میکند. این خصلت پول را میتوان «دلالی جهانی»10 نامید. بر این اساس، همه چیز مبادلهپذیر میشود و میتوان هر کالایی را با هر کالای دیگر مبادله کرد.
احتمالاً همه آدمها چیزهایی دارند که گمان میکنند نباید در این سیستم جهانی مقایسه قرار گیرد. تمام نظامهای اخلاقیای که معتقدند برخی چیزها (فارغ از اینکه آن چیزها چه باشند) به معنای یادشده قابل مقایسه و مبادله نیستند، با این خصلتِ جهانی بودن پول به مشکل برمیخورند.
همین که برخی چیزها را ارزشمند بدانیم و حاضر نشویم به عنوان ابزارِ صرف با دیگر کالاها مقایسه و مبادله کنیم، آنگاه میتوان گفت مبنایی اساسی و اخلاقی درباره پول و فرآیندهای تجاریسازی اتخاذ کردهایم.
درباره رابطه ابزار شدن با تجاریسازی و پول میتوان به نکات مشابهی اشاره کرد. مثلاً خرید و فروش یک چیز به معنای استفاده از آن چیز به عنوان ابزاری برای تولید سود است، و فرهنگ حاکم بر شرکتهای خصوصی به این صورت است که آن چیز را ابزاریْ صرف برای کسب ثروت میداند. به نظر خیلی جسورانه نیست اگر بگوییم در تمام فرهنگها کارها و چیزهایی وجود دارند که به نوعی مقدس یا ذاتاً ارزشمند هستند.
بر این اساس، اصلاً مهم نیست که چه چیزهایی را ارزشمند میدانیم. همین که برخی چیزها را ارزشمند بدانیم و حاضر نشویم به عنوان ابزارِ صرف با دیگر کالاها مقایسه و مبادله کنیم، آنگاه میتوان گفت مبنایی اساسی و اخلاقی درباره پول و فرآیندهای تجاریسازی اتخاذ کردهایم. اینکه فرهنگهای مختلف بسته به ارزشهایشان با هم متفاوتند با این ادعای ما منافات ندارد.
میتوان بدون انکار کردنِ تنوع میان فرهنگها و جوامع، اقسام دیگرِ انگیزه سود را هم نقد کرد. با توجه دقیقتر به فعالیتهای تجاری، روشن میشود که پرداختن به یکی از انگیزههای سود گمراهکننده است. در عوض، باید میان انواع و اقسام انگیزههای سود تمایز قائل شویم و هر یک را بشناسیم. در این صورت است که میتوانیم حد و مرزهای اخلاقی را در موارد متفاوت مشخص کنیم. تفاوت میان شخصی که پیِ پول و ثروت است ولی خودش را به اصول اخلاقیاش محدود میداند، با شخصی که برای پول هر کاری میکند را در نظر بگیرید. میتوانیم کسی را که برای پول هر کاری میکند، «پولپرست»11 بنامیم. همچنان میتوانیم تنوع دیدگاههای موجود میان فرهنگهای مختلف را بپذیریم و در عین حال از انواع و اقسام انگیزههای سود انتقاد کنیم. این انتقادها تا زمانی معتبر است که هر یک این فرهنگهای متفاوت باور داشته باشند که برخی کارها هستند که نباید با هدف کسب سود پی آنها رفت.
نیت ما از بیان نکات یادشده، نفی و محکومیتِ کاملِ پول و هرگونه فعالیت تجاری نبود. لزوماً نمیخواستیم بگوییم که همه تجار، پولپرستند یا همه چیز را به چشم ابزاری برای کسب ثروت میبینند. به عکس، حرف من این است که ما باید به پول، به چشم یک مخاطره اخلاقی نگاه کنیم که در ما وسوسههای شدیدی برای انجام رفتارهای غیراخلاقی ایجاد میکند (گرچه تعریف فرهنگهای مختلف از رفتار غیراخلاقی میتواند متفاوت باشد). در عین حال، گرچه نباید در مورد پول از ادبیات قرون وسطایی استفاده کنیم و آن را چرک کف دست بنامیم، اما فارغ از اینکه به چه نوع اخلاقیاتی پایبندیم، باید در مورد تاثیراتی که بر ما دارد، محتاطانه عمل کنیم.
این یادداشت در سال ۲۰۱۷ در وبسایت iai News منتشر شده است. ادرین والش، نویسنده یادداشت، استاد فلسفه اقتصاد در دانشگاه نیو انگلند استرالیا است. کارهای او عمدتا در زمینه فلسفه سیاسی، فلسفه اقتصاد و اخلاق کاربردی است. او نویسنده کتاب اخلاق پول12 است.
پی نوشت
- indulgence در کلیسای کاتولیک، راهی است برای کاستن از عذاب گناهکاران.
- purgatory اکثر مسیحیان معتقدند که برزخ مرحلهای است بیابینی (بین این دنیا و بهشت) که فرد پس از مرگ در این دنیا، برای مدتی جهت کفاره گناهانش در آن جا میماند.
- Immanuel Kant
- profit motive در اقتصاد، به فعالیت بازیگران اقتصادی و شرکتها برای کسب بیشترین سود جهتِ تامین منافع خود و سهامداران گویند. این انگیزه و تلاش را انگیزه سود یا محرک سود گویند.
- instrumentality
- commercialisation
- universal system of comparison
- اینکه میتوان چیزهایی که کالا شدند را با هم مبادله کرد. بر این اساس، هرچه به کالا تبدیل شود، قابل خرید و فروش، و مبادلهپذیر با دیگر کالاها میشود.
- Capital
- universal pander
- lucrepath
- The Morality of Money
خوشبختانه ج.ا. اثبات کرد که در عمل پول از اخلاق مهم تر است. به صورت زبانی اخلاق و آخرت و کرامت انسانی و … را تبلیغ کن و در عمل تا می توانی از هر راهی بچاپ و بدزد. زعما با ثروت اندوزی، خودشان و هفت نسل بعدشان را تامین کرده اند و خانواده هایشان در غرب در رفاه فوق لاکچری زندگی می کنند و فرزندِ منِ اخلاق مدار با مدرک دکتری مهندسی در اسنپ و تپسی مشغول جان کندن است. تازه من خوشبخت بوده ام که پول خرید پراید برای فرزندم را داشته ام. فرزندان خانواده های بی پول با لیسانس و فوق لیسانس یا فروشنده اند یا گا رسون. همه مان حسرت خاوری های معمم و مکلا را می خوریم.