نقش شهودات در حکم اخلاقی از نظر جاناتان هایت
در روانشناسی اخلاق، تحقیق دربارۀ حکم اخلاقی برای دههها تحت تاثیر عقلگرایی بوده است. از نظر عقلگرایان، حکم اخلاقی از طریق عقل/ استدلال به دست میآید؛ هیجانات و شهودها هیچ نقشی در حکم اخلاقی ایفا نمیکنند.
از نظر جاناتان هایت، حکم اخلاقی عمدتا از طریق شهود بوجود میآید؛ و نقش عقل، نوعا پسینیست؛ بدین معنا که پس از آنکه حکم اخلاقی توسط شهودات بدست آمد، عقل در پیِ موجه کردنِ حکمِ پیشینِ شهودی برمیآید. در مُدل شهودگرایِ اجتماعیِ هایت، حکم اخلاقی برآمده از سیستمِ سریع و خودکار (شهودی) ماست. شهودات به نحو تکاملی، فطری هستند و از طریق فرهنگ و جامعه قابل ویرایش و تصحیح اند. هایت با توجه به آزمایشهای تجربی مُدل شهودگرای اجتماعی خود را تایید میکند. علیرغم نقدهایِ وارد شده بر دیدگاه هایت، به نظر میرسد که اگر همۀ جوانب دیدگاه هایت در کنار هم مدنظر قرارگیرند، بسیاری از اشکالات قابل رفعاند و در مجموع دیدگاه موجّهی به نظر میرسد.
مقدمه
درباره سهم هریک از عقل و احساسات در حکم اخلاقی از دیرباز اختلافنظر وجود داشته است. در بین نظریههای متعددی که در خصوص نقش هریک از عقل و احساسات در حکم اخلاقی وجود دارد، دو دیدگاه عقلگرایی افلاطونی و احساسگرایی هیومی دیدگاهی بنیادی و مهم به حساب میآیند.
عقلگرایان بر این باورند که حکم اخلاقی از طریق فرآیند عقل/ استدلال به دست میآید و هیجانات هیچ نقشی در اصل حکم اخلاقی ندارند. هیجانات اگر هم نقشی داشته باشند، نقشی انگیزیشی در عمل مطابق با حکم عقل دارند.
افلاطون در تبیین دیدگاه خود از تشبیه اسب و ارابهران بهره میگیرد و مهار امیال را به عقل میسپرد. هیوم از تشبیه ارباب و برده استفاده میکند و عقل را خادم انفعالات میداند. جاناتان هایت با جانبداری از مدل هیوم تلاش میکند آن را تأیید، تصحیح و تکمیل کند. هایت برای تبیین دیدگاه شهودگرای اجتماعی خود از تشبیه فیل و سوارکار استفاده میکند.
در دهههای اخیر پژوهشهای تجربی و تبیینهای علمی در خصوص پارهای از موضوعات اخلاقی، افقهای گستردهای را پیش روی محققین فلسفه قرار داده است. به نظر میرسد که با توصیف و تحلیل ساختارهای زیستی، روانی، تکاملی و فرهنگی انسانها بهتر بتوان اخلاقهای هنجاری دقیقتر و سازگارتری را پیریزی کرد و با آگاهی از نتایج و دادههای تجربی، تحلیل دقیق و واقعبینانهتری از مفاهیم اخلاقی به دست داد.
یکی از این تبیینهای توصیفی بر پایه شواهد و آزمونهای تجربی، تبیین هایت از حکم اخلاقی است. برای نمونه، در پرتوی تحقیق تجربی هایت، آنچه را که هیوم و برخی از احساسگرایان در باب نقش هیجانات و احساسات در حکم اخلاقی باور داشتند و برای آن استدلال عقلی و نظری میآوردند، با روش و شواهد تجربی نشان داده میشود.
در باب شهودات اخلاقی، هایت به طور کلی دو ادعای اصلی دارد:
- شهودات ابتدا میآیند و استدلال راهبردی پس از آن. به تعبیر دیگر، هایت مدعی است که حکم اخلاقی عمدتا از طریق شهود و به ندرت از طریق عقل به دست میآید. نقش عقل، نوعا پسینی و در جهت موجهسازی حکم پیشین شهود است
- از نظر هایت، شش بنیان شهودی اخلاقی داریم: صدمه/ مراقبت، انصاف/ تقلب، وفاداری/ خیانت، مرجع/ حجیت/ براندازی، تقدس/ تنزل و آزادی/ سرکوب. مبانی اخلاق، فطری هستند و ذهن در فرآیند تکاملی، پیش از تجربه به چنین ابزارهایی مجهز شده است.
به نظر هایت، همه انسانها بنیانهای شهودی مشترکی دارند و نظامهای اخلاقی در فرهنگها بر پایه این مبانی ساخته میشوند. اخلاقیات فرهنگها اگرچه در پارهای از موارد در روبنا متفاوت است، اما همه بر بنیانهای مشترکی بنا شدهاند. بنیانهای شهودی اخلاقی، به مانند سوئیچهایی بر روی مغز هستند که دریافت ورودیها و محرکهای بیرونی، آنها را ارزیابی میکنند و واکنش متناسب با آن را نشان میدهند.
برای نمونه، وقتی بنیان شهودی اخلاقی شما (مثلا بنیان صدمه/ مراقبت) رفتاری را مشاهده میکند (مثلا آزار و اذیت دیگران)، در برابر آن واکنش نشان داده و هیجان خاصی (مثلا خشم) را تحریک و راهاندازی میکند.
این مقاله به ادعای نخست هایت میپردازد و نه به ادعای دوم. اگرچه در این مقاله هم به خاطر ارتباط این دو ادعا، به ادعای دوم هم اجمالا اشاره شده است، اما به خاطر حجم مقاله نمیتوان به تفصیل به آن پرداخت. معمولا در بحث از مدل شهودگرای اجتماعی هایت، با تفصیل بیشتری به ادعای نخست پرداخته میشود؛ و در بحث از نظریه مبانی اخلاق هایت، با تفصیل بیشتری به ادعای دوم.
…