نقش رسانه در جنگ: از شایعه تا واقعیت
اولینباری که جنگ را تجربه کردم کلاس ششم بودم.
ما بهتازگی برای خانه خود که در منطقه روستایی ایندیانا بود، تلویزیون کابْلی گرفته بودیم. من و برادرم بعد از مدرسه به تماشای CNN1 مینشستیم تا آسمان بغداد را با لنز دوربینهای دید در شب که با رنگ سبز نئونی خود یادآور نورهای باتومی درخشانی بود که دوست داشتیم در پیستهای اسکیت تکان دهیم، ببینیم.
خیلی زود مکالمات ما هنگام صرف شام درمورد موشکهای اسکاد2 و ژنرال نورمن شوارتسکف3 (بهعنوان آمریکایی-آلمانی خیلی زود نام او را یاد گرفتیم) بود. صحنههای مهیج و پرتحرکی را که در غیاب والدینمان میدیدیم، برایشان تعریف میکردیم.
پدرم علاقهٔ چندانی به گزارشهای ما نداشت. او که یک کهنهسرباز ویتنام بود، در اولین جنگ ایالات متحده که در تلویزیون هم پخش میشد، بهعنوان یک جنگجو حضور داشت و آن را تجربه کرده بود. و اکنون در سال ۱۹۹۱ دیگر تمایلی به تماشای بمباران در بغداد را نداشت.
اما تجربه پدرم تجربهای عادی نبود. برای اکثر آمریکاییها جنگ یک رویداد تماشاگر4 است که در سالنهای شلوغ و اتاقهای نشیمن آرام تماشایش میکنند. حمله به اوکراین از این قاعده مستثنی نیست. اگرچه رسانهها تغییر کردهاند – جنگ کنونی نهتنها در اخبار کابْلی بلکه در فید (صفحه اصلی) برنامههای تیکتاک و توییتر نیز در حال نمایش است – اما عمل یکسان است: بیشتر ما جنگها را تماشا میکنیم تا تجربه.
بیشتر ما جنگها را تماشا میکنیم تا تجربه
تماشای جنگ روی صفحهنمایش پیچیده و بغرنج است. مشاهده جنگ میتواند همدلی را در ما عمیقتر کند، به کمک و بشردوستی بیشتر منجر شود و طلحطلبی را افزایش دهد. اما همچنین میتواند منبع فریب و سوءاستفاده، اطلاعات نادرست و حتی سکون و بیتحرکی (اینرسی) باشد. به همین دلیل است که وقتی شاهد شروع جنگ دیگری هستیم، باید بهدقت درمورد نحوه دریافت اخبار پیرامون آن فکر کنیم.
مفهوم جنگ بهعنوان یک رویداد تماشاگر با تلویزیون یا حتی فیلم آغاز نشد. نبردهای بهشدت کنترل و تنظیمشده و در تاریخهای مشخص، افراد را به تماشای آن جذب میکرد. این درمورد اولین نبرد زمینی مربوط به جنگ داخلی در بول ران5 بود. غیرنظامیان از جمله چند تن از اعضای کنگره، بار ناهار و قهقمههای خود را میبستند تا شاهد اولین نبردی باشند که انتظار میرفت یک جنگ کوتاه باشد. اما در عوض شاهد درگیری مرگبار و پرهرجومرجی بودند که درنهایت باعث فرار تماشاگران شد.
فناوریهای جدید امکان تماشای جنگ را از فاصلهای امنتر فراهم میکند. میلیونها آمریکایی در طول هر دو جنگ جهانی برای تماشای اخبار جاری روز به سینماها هجوم آوردند. اینها رویدادهای اجتماعی بودند که جنگ را بهعنوان یک عمل اجتماعی تماشا میکردند؛ اما زمانی که ایالات متحده وارد جنگ شد، اینها دیگر همبستگی و حمایت بود. اما فیلمهای خبری نیز اغلب تلاشهای تبلیغاتی بودند که اولینبار در طول جنگ جهانی اول توسط بخش فیلم کمیته اطلاعات عمومی جدید تهیه شد. آن فیلمها که با دقت ویرایش شده بودند قسمتهایی از جنگ را نشان میداد که میتوانستند از آن برای افزایش حمایت عمومی استفاده کنند.
جانشین آن در طول جنگ یعنی اداره اطلاعات جنگی همین کار را کرد و استودیوهای فیلمسازی هالیوود را به خدمت گرفت تا تبلیغات خود را ظریفتر و پیچیدهتر کند.
این تغییر به نمایش جنگ در تلویزیون، پویایی را تغییر داد. با تشدید جنگ در ویتنام در دهه ۱۹۶۰ صحنههایی از آن در خانههای مردم پخش میشد. این کار، پوششِ دیواربهدیوارِ اخبارِ کابْلیِ مدرن نبود – اغلب صحنههایی از جنگ بهعنوان بخشی از اخبار هر شب دستهبندی و آماده میشد – اما جلوههای بصری جنگ بخشی از ریتم خصوصی زندگیها شد، چیزی که میبایست بین وعده شام و تماشای سریال «جزیره گیلیگان» دیده میشد.
اخبار کابْلی پوشش شبانهروزی جنگ و اطلاعات مربوط به آن را ممکن کرد. بعداً معلوم شد که آن دقیقاً همان چیزی بود که مخاطبان آمریکایی میخواستند. اگرچه آن زمان که بعد از مدرسه اخبار جنگ را از رادیو گوش میدادم متوجه این موضوع نشدم، اما میلیونها آمریکایی دیگر نیز همین کار را انجام میدادند و درنهایت CNN را به یک نام آشنا تبدیل، اخبار ۲۴ ساعته را متحول کردند.
و این میزان بازدید و تماشا جنگ را نیز تغییر داد: در اواسط دهه ۱۹۹۰، محققان رسانه مرتباً از «اثر CNN» بهعنوان عاملی در سیاست خارجی یاد میکردند: تصاویر منتشرشده در اخبار کابْلی، افکار عمومی را درمورد مداخله خارجی شکل داد و بر گستره گزینههایی که سیاستمداران میتوانستند هنگام جنگ (یا به دنبال صلح) از آنها استفاده کنند تأثیر گذاشت.
تماشای جنگ، قدرت واقعی دارد. بنابراین توانایی کنترل نحوه پوشش آن نیز قدرت واقعی دارد – چه از طریق فیلمهای خبری ویرایششده، بستههای خبری شبانهٔ سانسورشده یا سیاستهای دولتی، مانند فرمان نظامی سال ۱۹۹۱ که مطابق آن رسانههای خبری نمیتوانستند از تابوت سربازان عکس بگیرند.
ظهور رسانههای اجتماعی نهتنها نحوه تماشای جنگ، که نحوه کنترل آن پوشش را نیز تغییر داده است. با گشتی در توییتر میتوانید ویدئوهایی را که توسط غیرنظامیان در اوکراین فیلمبرداری شده ببینید؛ ویدئوهایی از یک کودک که بهخاطر انفجاری در آن نزدیکی یا آتشسوزی در آسمان شب از روی وحشت فریاد میزند یا زنی اوکراینی که بر سر سرباز روسی فریاد میکشد. اما این تصاویر خام با سیل محتوای ویدئویی نادرست، بهویژه در برنامه تیکتاک که در آن ویدئوهایی از زمان و مکانهای دیگر تحت عنوان «پوشش زنده از اوکراین» برچسبگذاری میشوند، قاطی شدهاند.
البته این نوع پخش اطلاعات نادرست، کار جدیدی نیست. تبلیغات گمراهکننده جزء اصلی جنگ مدرن است که با فناوریهای جدید سازگار شده. مثلاً در جریان جنگ سوریه در سال ۲۰۱۱ خوانندگان (کتاب) در ایالات متحده مجذوب وبلاگ «یک دختر همجنسگرا در دمشق» شدند که بر سرکوبگریهای وحشیانه رژیم متمرکز بود. اما در عرض چند ماه، مشخص شد که نویسنده وبلاگ، یک مرد آمریکایی است.
ظهور رسانههای اجتماعی نهتنها نحوه تماشای جنگ، که نحوه کنترل آن پوشش را نیز تغییر داده است
همانطور که تهاجم به اوکراین علنی میشود، این تجربیات باید نشان دهد که چگونه این جنگ وحشتناک را دریافت میکنیم. قبل از هر چیز ما باید بهشدت مراقب منابع خبری خود باشیم؛ هر چه صحنهای را که میبینیم تکاندهندهتر باشد، بیشتر باید از دقیق و واقعیبودن آن مطمئن شویم. همچنین ما باید به آن بُعدی که نمیبینیم یعنی افراد، تجربیات و وقایعی که از دید عموم پنهان ماندهاند بیندیشیم.
فراتر از آن، ما باید مراقب واکنش عاطفی خود نسبت به به آن صحنهها باشیم و حواسمان به داستانهایی که میخوانیم و میشنویم باشد که از ما چه میخواهند. پیمایش در میان سیل تصاویر دلخراش میتواند برای ما الهامبخش باشد یا مات و مبهوتکننده؛ میتواند ما را به قدرتطلب یا صلحطلب تبدیل کند. یا میتواند به سادگی، احساس درام و کاتارسیس6 را در ما پدید آورد، خطر آمیختن با سایر رسانههایی را که استفاده میکنیم به همراه آورد و جنگ را مانند داستانهای تخیلی جلوه دهد.
همانطور که این درگیریها را روی صفحهنمایش تماشا میکنیم، باید متعهد شویم به توسعه اخلاقیات درمورد جنگ و پرورش دانشی عمیقتر درمورد سیاست جغرافیایی منطقهمان و رابطه آن با خودمان. در غیر این صورت، احساسات ناشی از تماشای این تصاویر، زمینهای برای دستکاری و فریب خواهند بود. و به همین دلیل است که وقتی با صحنههای جنگی روبرو میشویم باید مطمئن شویم که جنگ را فقط تماشا نمیکنیم، بلکه عمیقاً به معنای آن نیز میاندیشیم.