اخلاق انتشار تصاویر جنگ | رسانه چگونه در جنگ افغانستان به نابرابری دامن زد؟
همزمان با سلطهٔ مجدد طالبان بر افغانستان و خروج نیروهای آمریکایی در اوت ۲۰۲۱ عکسها و فیلمهای ویرانگری از این کشور منتشر شد.
زکی انوری1 ۱۹ ساله و برخی دیگر به بدنۀ هواپیمای آمریکایی چسبیده بودند تا بتوانند بدینوسیله فرار کنند. متأسفانه ویدئویی از او و دیگران در اخبار و رسانهها منتشر شد که سقوط آنها از هواپیما را نشان میداد. یک هفته بعد، به فرودگاه کابل حمله کردند. نتیجهٔ این حمله؟ کشتهشدن دستکم ۱۶۹ افغان و ۱۳ نفر از کادر نظامی آمریکا. سپس تصاویر دیگری از انتقال افغانها به بیمارستان، اجساد در خیابان و جویهای پر از خون در رسانهها پخش شد.
درد و رنجی که افغانها میبردند، بهوضوح در این عکسها دیده میشد؛ علیرغم این مسئله، مشروح اخبار و تصاویر عمدتاً بر درد و رنج سربازان آمریکایی و تلفات جانی آنها متمرکز بود!
تحقیقات من بهعنوان یک محقق رسانه، متمرکز است بر پوشش اوضاع افغانها و گروههای اینچنینی. و بهعنوان استاد مطالعات روزنامهنگاری که کارش اخلاق و روزنامهنگاری جهانی است، دانشجویانم را چنین راهنمایی میکنم: با بررسی نقّادانهٔ نقش روزنامهنگاری در جوامع و اینکه چگونه میتوان منصفانهتر درباره مردم و جوامع نوشت.
نحوهٔ پوشش اخیر اوضاع افغانستان نشان میدهد که چگونه اشتراکگذاری تصاویر درد و رنج مردم، مخصوصاً بدون زمینه مناسب، میتواند به نابرابری و آسیب تداوم ببخشد.
بررسی پوشش خبری
یک روز پس از حمله به فرودگاه، روزنامههای واشنگتن پست2 ، بوستون گلوب 3، شیکاگو تریبون 4و سایر رسانهها خبرهایشان را با چنین تیترهایی منتشر کردند: “۱۳ سرباز آمریکایی در حملات کابل کشته شدند” و “انفجارها در کابل، دستکم ۱۳ سرباز آمریکایی را کشت”.
جالب است بدانید که در کنار این تیترها تصاویری از زمان بعدِ حمله نیز قرار داشت، اما نه از سربازان آمریکایی!
در عوض همراه این تیترها، تصاویری بود از خانوادههای مجروح و گریان افغان که اطراف اجساد بیجان جمع شده بودند. هیچ تصویری از مجروحان آمریکایی وجود نداشت. در واقع بهجای تصاویر خودِ آمریکاییهایی که جان باختند، تصاویری غمانگیز از تابوتهایی بود پوشانیده با پرچمهای آمریکا.
تصاویر فوتیها یا مصیبتدیدههای آمریکایی، بهویژه در زمان جنگ، اغلب بسیار ناراحتکننده به نظر میآیند. در واقع تصویربرداری از تابوت سربازان آمریکایی تا سال ۲۰۰۹ ممنوع بود. این قانون ممنوعیت رسانهای پس از ۱۸ سال برقراری، در سال ۲۰۰۹ لغو گردید. ارتش در مخالفت با لغو این قانون اعلام کرد که این ممنوعیت، از حریم خصوصی کشتهشدگان، عزیزان و نزدیکان آنها محافظت میکند، اما مخالفان این قانون استدلال میکردند که چنین اقداماتی سعی در پنهانسازی اثرات واقعی جنگ در عراق و افغانستان دارد.
پنهانسازی رنج و مرگِ بعضیها از دید عموم و درعینحال بهنمایشگذاشتن رنج و مرگ دیگران، یک نظام ارزشی ایجاد میکند که در آن جان افراد خاصی، ارزشمندتر و شایستهٔ احترام و شناسایی تلقی میشود.
عادیسازی درد و رنج افغانها
طی تحقیقات خود یافتم که در طول ۲۰ سالِ گذشته از جنگ در افغانستان، از خود افغانها بهعنوان ابزاری بلاغی و بصری استفاده کردهاند برای توجیهِ جنگهای جاری در این کشور. به عبارتی، بهجای تصاویر مناسب و حقیقی از افغانها بهعنوان افرادی مستقل، آنها را اغلب به استعاره، افرادی درمانده، عقبمانده و یا نیازمند نجات به تصویر میکشند.
اغلب بههنگام جنگ، با تکیه بر همین “تصویر” که از اوضاع افغانستان ارائه میدهند، از اقدامات نظامی خود در این کشور دفاع کرده و آن را توجیه میکنند.
برخی رسانهها به این نوع کلیشهها درمورد افغانستان و مناطق آن دامن میزنند و با تکیه بر این تصاویر غیرانسانی به آن قوت میبخشند. مثلاً پوششهای رسانهای زنان افغان را تنها یک قربانی معرفی میکنند و مردان این کشور را مانند دشمنانی وحشی و ستیزهجو به تصویر میکشند. تداوم این نوع پوششها، خلاصی و رهایی افغانها از درد و رنج را امری اجتنابناپذیر جلوه میدهد.
اخلاقِ انتشار تصاویر گرافیکی
عکسها و فیلمها، هر قدر ناراحتکننده، احساساتی را ثبت میکنند که کلمات قادر به ادای آنها نیستند. اما مهم است که به نحوهٔ اشتراکگذاری این تصاویر نیز توجه کنیم؛ مثلاً اینکه آیا با رضایت اعضای خانواده پخش میشوند یا بارهاوبارها آنهم بدون اطلاع قبلی. همچنین فکر به اینکه درد و رنج چه کسی را در این تصاویر به نمایش میگذارند، سؤالات مهمی را درمورد مرزهای انتشار تصاویر و نوع تعامل مخاطب با آنها ایجاد میکند.
پنهانسازی رنج و مرگِ بعضیها از دید عموم و درعینحال بهنمایشگذاشتن رنج و مرگ دیگران، یک نظام ارزشی ایجاد میکند که در آن جان افراد خاصی، ارزشمندتر و شایستهٔ احترام و شناسایی تلقی میشود.
برخی از این تصاویر را بهسختی میتوان نگاه کرد چرا که اغلب بسیار ناراحتکنندهاند. پل والدمن5 ستوننویس واشنگتن پست، درباره عکسی که از اجساد بیجان یک پدر و دختر اهل سالوادور در رودخانه ریو گرانده6 گرفته شده است، بهطعنه گفت که ما میتوانیم به این نوع تصاویر نگاه کنیم؛ “چرا که آنها آمریکایی نبودند و بنابراین بهقدری از ما دور هستند که با نگاه به آنها حالمان بد نشود و برایمان عذابآور نباشند.”
تعامل مسئولانه با محتوای گرافیکی
افراد برای پردازش احساس ناامیدی و همچنین سهیمشدن در آن، ظرفیت محدودی دارند؛ پدیدهای که به خستگی از دلسوزی یا همدلی شناخته میشود. مشاهدهٔ تصاویر میتواند به خلق و جریان این احساس کمک کند؛ زیرا امکان دارد که افراد، غرق در آنها شوند و از تعامل و تأمل در خودِ موضوع موردنظر خودداری کنند.
بیست سال جنگ، تصاویر بسیار زیادی از درد و رنج افغانها در اختیار مردم گذاشته. خروج نیروهای آمریکا از این کشور، فرصتی است برای تغییر این وضع؛ اما نه با نادیدهگرفتن و سَرسَری ردشدن، بلکه با نگاهی دقیق به دنبال موقعیتها بودن و جلوگیری از عادیشدن درد و رنج افغانها.