نسبتسنجي استدلالهای فقهی و استدلالهای اخلاقی
يكی از مباحث مرتبط با بحث اخلاق و فقه، پرسش از نسبت بين اين دو حوزه است. یکی از وجوه مشترک اخلاق و فقه آن است که هر دوی آنها با «احکام» سر و کار دارند و البته این احکام نیز مبتنی بر «استدلال» است. با توجه به شباهتهای ظاهری که بین استدلال در این دو حوزه وجود دارد طبیعتاً یکی از مهمترین پرسشهایی که رخ مینماید آن است که تفاوت احکام فقهی و احکام اخلاقی و در واقع استدلالهای فقهی با استدلالهای اخلاقی در چیست. مقاله حاضر واکاوی این موضوع را وجهه همت خویش ساخته است. پرسش بنیادین این مکتوب آن است که چه نسبتی بین این دو گونه استدلال وجود دارد و در چه مواردی با هم مرزبندی پیدا میکنند. فرضیه این پژوهش آن است که استدلالهای فقهی با استدلالهای اخلاقی از جهتهایی چون علت صدور، تفاوت از نظر حکم، از نظر توجیه، از نظر شمول، از نظر پیامدهای تخلف از اوامر ناشی از استدلال، و از جهت موضوع و محمول و صغری و کبرای استدلال با یکدیگر تفاوتهایی دارند.
طرح مسئله
فقه و اخلاق دو علم از علومی هستند که در جهان اسلام در سایه اندیشه اسلامی بالیده و تاکنون به حیات درازدامن خود ادامه دادهاند. در یک نگاه بینارشتهای میتوان نسبت این دو علم را مورد کاوش قرار داد. طبیعتا در این بررسی مباحث فراوانی رخ مینماید که یکی از آنها مسئله استدلال است. هم در فقه هم در اخلاق از استدلال بهره گرفته میشود. این امر برای آن است که برای اوامر اخلاقی یا فقهی پشتوانه یا ادله لازم به دست آید. نه فقیه بدون استفاده از استدلال میتواند حکم فقهی خویش را درباره موضوعات گوناگون بیان کند نه متفکر و اندیشمند یا فیلسوف اخلاق بدون تمسک به یک استدلال اخلاقی میتواند برای اوامر و نواهی اخلاقی استحکام و توجیهی بیابد. با توجه به ارتباط وثیق بین فقه و اخلاق در اندیشه اسلامی، بررسی نسبت بین استدلالهای فقهی و اخلاقی باید مورد واکاوی جدی قرار گیرد تا مرزهای مفهومی و هویتی هریک از آنها روشن شود. این موضوعی است که مقاله حاضر برای تبیین هرچه بهتر آن تلاش میکند.
یکی از وجوه مشترک اخلاق و فقه آن است که هر دوی آنها با «احکام» سر و کار دارند و البته این احکام نیز مبتنی بر «استدلال» است.
پرسش اصلی و فرضیه بحث
درباره نسبت استدلالهای فقهی یا اخلاقی سؤالهای گوناگونی مطرح است. مقاله حاضر این پرسش را پی میگیرد که مهمترین وجوه افتراق استدلالهای فقهی و استدلالهای اخلاقی، و به تبع آن، اوامر فقهی با اوامر اخلاقی، کدام است. انگاره(فرضیه)ای که مورددفاع قرار میگیرد آن است که این دو گونه استدلال از جهات مختلف با یکدیگر متفاوت هستند؛ از جمله از جهت علت و منشاء صدور، مخاطب، پیامدهای نقض اوامر ناشی از این استدلالها، و صغری و کبری و موضوع و محمول هریک از این استدلالها.
اهداف و ضرورتهای بحث
موارد زیر از جمله ضرورتهای انجام تحقیق حاضر است:
- کمک به ترسیم هرچه بهتر مرزهای اخلاق و فقه. از آنجا که بهرهگیری از استدلال هم در فقه مطرح است هم در اخلاق؛ بررسی وجود اشتراک و افتراق این امر در هریک از این دو علم، در واقع به شناخت هرچه بهتر نسبت این دو یاری میرساند.
- یاریگری به علاقهمندان و اندیشوران اخلاق و فقه برای پرهیز از خلط استدلال در هریک از این دو حوزه.
- کمک به غنیتر کردن ادبیات موضوع، با توجه به کمبود آثار مستقل درباره تفاوت استدلالهای اخلاقی و فقهی.
- کمک به روشنتر شدن توان استدلال در هریک از دو حوزه اخلاق و فقه؛ و در نیتجه، داشتن انتظار معقول از استدلال در هریک از این دو عرصه.
…