دختران فلسفه | معرفی کتاب «اخلاق زنانهنگر» نوشته رزماری تانگ، نانسی ویلیامز و آن دانچین
«…آلیسون جَگر، فیلسوف زنانهنگر، اخلاق سنتی را بابت کمتوجهی به زنان به پنج شیوه مرتبط به هم، سرزنش میکند. نخست: اخلاق سنتی نسبت به موضوعات و علایق زنان دغدغه کمتری نشان میدهد. دوم: اخلاق سنتی، موضوعات اخلاقیای را که در به اصطلاح جهان خصوصی مطرح میشوند پیشپاافتاده میداند. حوزهای که در آن زنان خانهداری میکنند و از بچهها، بیماران و سالخوردگان مراقبت میکنند. سوم: اخلاق سنتی به طور کلی حاکی از آن است که زنان به اندازه مردان اخلاقاً بالغ یا عمیق نیستند. چهارم: اخلاق سنتی به خصوصیاتی که به لحاظ فرهنگی مردانهاند، بیش از حد ارزش میدهد در حالی که به خصوصیات زنانه کم بها میدهد. پنجم: اخلاق سنتی شیوههای «مردانه»ی تعقل اخلاقی را بر شیوههای زنانه ترجیح میدهد…. .»
آنچه خواندید بخشی از کتاب اخلاقزنانهنگر بود که یکی از کتابهای مجموعه دانشنامه استنفورد است. رزماری تانگ، نانسی ویلیامز و آن دانچین به طور مشترک این کتاب را تألیف کردهاند و مریم خدادادی آن را به زبان فارسی برگردانده است. ترجمه کتاب نسبتا از کیفیت خوبی برخوردار است، اما چندان نمیتوان مطالعه آن را به مخاطب مبتدی توصیه کرد، چرا که بخشهایی از کتاب مبهم است و برای فهم این بخشها به تأمل زیادی احتیاج است.
اخلاق زنانهنگر کوششی است برای بازاندیشی در اخلاق سنتی که تجربه اخلاقی زنان را ناچیز میانگارد. به ادعای نویسندگان این کتاب، مطابق آموزههای اخلاق سنتی، زنان به لحاظ اخلاقی به اندازه مردان بالغ یا عمیق نیستند. در این میان تعدادی از زنان کوشیدهاند تا رهیافتهای گستردهای را به اخلاق زنانهنگر مطرح کنند. برخی از موضوعاتی که این گروه به آن توجه کردهاند، عبارتند از:
- شرایط و خصوصیات رفتارهای زنان (بهویژه خصوصیتهای مراقبتی):
- خصوصیات مربوط به علت و معلولهای سیاسی، اقتصادی و ایدئولوژیکی در باب شأن زن در مقام جنس دوم
با اینحال به طور کلی باید گفت که تمام زنانهنگرها تقریبا هدف مشترکی را در این رهیافتها دنبال میکنند.
اخلاق زنانهنگر از دو بخش تشکیل شده است:
اخلاق زنانهنگر
این بخش مشتمل بر عنوانهای زیر است:
الف. اخلاق زنانهنگر؛ زمینه تاریخی:
در این فصل به این پرداخته میشود که رهیافت زنانهنگر به اخلاق موضوع جدیدی نیست. نویسندگان با ارائه مثالهایی از قرن هجدهم و نوزدهم میلادی، به نویسندگانی پرداختهاند که به برخی از موضوعات اخلاق زنانه توجه داشتهاند. این نویسندگان عبارتند از: مری ولستونکرافت1، جان استوارت میل2، کاترین بیچر3، شارلوت پرکینز گیلمن4 و الیزابت کیدی استنتون5. این متفکران سوالاتی را مطرح کردهاند، از جمله اینکه: آیا خصوصیات زنانهی زنان به سرشت زیستی آنها مربوط است یا به شرایط اجتماعیشان؟ آیا فضائل اخلاقی و خصوصیات جنسیتی زنان، با قابلیتهای عاطفی و شناختی ایشان در ارتباطند یا با ویژگیهای روانشناختیشان؟
ولستونکرافت با پرداختن به این پرسشها نتیجه میگیرد که فضیلت اخلاق واحدی – که عبارت است از اخلاق انسانی- وجود دارد. به عقیده او زنان نیز باید به همان اخلاقی عمل کنند که مردان به آن عمل میکنند. او در ادامه میگوید: از آنجایی که زنان فرصت کافی برای پرورش قوای عقلانی خود را نداشتهاند، یقینا از حیث اخلاقی از مردان عقبتر هستند و دقیقا به همین دلیل است که اغلب به خودشیفتگی، ضعف و حساسیت عاطفی شدید دچار هستند. به عقیده ولستونکرافت اگر زنان به اندازه مردان از تعلیمات بهرهمند شوند، میتوانند به انسانهایی تبدیل شوند که به لحاظ اخلاقی بالغ هستند. او وجه تمایز انسان و حیوان را در داشتن عقل میداند، نه حس. همچنین اخلاق را از آداب جدا دانسته و معتقد است که هر ماشین فاقدالذهنی نیز از پس آداب برمیآید، اما اخلاق چنین نیست.
در تقابل با ولستونکرافت، متفکران دیگری در قرن نوزدهم برابری فضیلت بین زنان و مردان را انکار میکنند. ایشان نظریهای برابرنگر را مطرح میکنند که در آن مردان فضایل متفاوتی از زنان دارند. در این میان، نظریه سومی نیز مطرح میشود که نگاهی نابرابر به این فضایل دارد. مطابق این نظریه فضیلت زنانه برتر از فضیلت مردانه است.
در این بین، کاترین بیچر معتقد بود که جای زنان در خانه است. او برخلاف معاصران خویش بر این باور بود که زنان باید اعضای خانواده را طوری پرورش بدهند که به لحاظ اخلاقی شکوفا شوند. او این امر را برای بهبود جامعه ضروری میدانست. در واقع تمام کوشش بیچر این بود که جامعه برای خانهداری زنان ارزش قائل شود. او با همین هدف در کتابی به نام علم خانهداری گفت: «خانهداری به هوش و مهارت سرشاری نیاز دارد و مدیریت درست یک خانواده، میتواند به اندازه ادارهی یک مغازه، پرزحمت و مشقتبار باشد. مهمترین وظیفه یک زن این است که افرادی مانند مسیح را تربیت کند؛ مسیحی که به مرگی دردناک درگذشت تا انسان بتواند از وضع اندوهبار خویش رهایی یابد. هرچه زنان پاکتر باشند، با جامعهی بهتری مواجه خواهیم بود.»
الیزابت استنتون که از اندیشمندان معاصر بیچر بود، در این که آیا تفاوت در فضائل و رذائل اخلاقی زنان و مردان به حالت زیستی ایشان مرتبط است یا شرایط اجتماعیشان، تردید داشت. استنتون معتقد بود که اغلب، اخلاق مردان (و نه زنان) به عنوان یک معیار عمومی در جهان مطرح شده است. راهحل پیشنهادی او این بود که پای اخلاق زنان را به صحنه عمومی جهان باز کند.
استنتون که در دامان خانوادهای مسیحی پرورش یافته بود، برای خیرخواهی زنان ارزش بسیاری قائل بود. او که در کتاب مقدس ستودهشدن زنی فقیر را به دلیل نیکوکاری دیده بود، ضمن ستایش خیرخواهی زنان، به ایشان هشدار میداد که نباید اعمال نیکوکارانه سبب شود تا ایشان دوباره به لحاظ اخلاقی به عنوان جنس دوم مطرح شوند.
گیلمن معتقد بود تا زمانی که زنان به لحاظ اقتصادی به مردان وابسته باشند، همچنان مردان به نخوت خود و زنان به نوکری خویش ادامه خواهند داد. به دیدگاه او زنان برای پرورشدادن فضایل اخلاقی در خود، نیاز دارند که پیش از هر چیز به لحاظ اقتصادی استقلال پیدا کنند.
ب. رهیافتهای زنانهنگر مراقبتمحور به اخلاق
در این بخش به بُعد وجودشناسی و معرفتشناسی اخلاق زنانهنگر پرداخته میشود. اندیشمندان زنانهنگر با به چالشکشیدن پیشفرض وجودشناسانه، نتیجه میگیرند که آدمی هر چه با دیگران ارتباط بیشتری داشته باشد، بهتر خواهد بود.
متفکرانی همچون گیلیگان و نادینگنز با ناکارآمدشمردن اصول و خطمشی اخلاق سنتی، این اصول را فاقد ارزشهایی میدانند که به لحاظ فرهنگی به زنان مربوط هستند. گیلیگان ضمن انتقاد به اندیشه فروید که مردان را به لحاظ اخلاقی رشدیافتهتر از زنان میپندارد، مراحل تربیتی کولبرگ را نیز دارای سوگیری مردانه میداند. بعدها با انتقاداتی که به دیدگاه گیلیگان میشود، او مطالعات تازهای را درباره تجربه اخلاقی زنان آغاز میکند.
ج. رهیافتهای زنانهنگر جایگاهمحور به اخلاق
این گروه ابتدا پرسشهایی را دربارهی «خوب در برابر بد»، «تفکر لیبرال در برابر تفکر مادرانه» و «مراقبت در برابر عدالت» مطرح میکنند. نمیتوان گفت که این گروه به لحاظ رویکردهای زنانهنگر برتر از گروه پیشین هستند، بلکه تأکید این گروه بر موضوعاتی متفاوت است که باعث تفاوت ایشان با گروه پیشین میشود. از زنانهنگران این گروه میتوان لیبرالها، رادیکالها، مارکسیستها، چندفرهنگیها، جهانینگرها و بومنگرها را نام برد. هرکدام از این زنانهنگرها تبیینهای مختلفی را راجع به این مطالب بیان کردهاند:
زنانهنگرهای لیبرال معتقدند که علت اصلی فرمانبرداری زنان از مردان مجموعه هنجارهای اجتماعی و قانونی هستند. این هنجارها سبب شدهاند تا موفقیت زنان در جهان عمومی دشوار باشد. به اعتقاد ایشان اگر زنان نیز همانند مردان از فرصتهای برابر برخوردار باشند، میتوانند فضیلت خود را به فعلیت برسانند.
زنانهنگرهای رادیکال معتقدند که راهحلهای ارائهشده توسط لیبرالها ضعیف هستند. به باور این گروه زنان حتی در این فرض هم همچنان به عنوان جنس دوم مطرح میشوند، مگر اینکه ایشان کنترل کاملی بر نیروی جنسی و قوای تولیدمثلی خود داشته باشند.
ادعای زنانهنگرهای مارکسیست این است که برای افراد سرکوبشده (از جمله زنان) دشوار است که در نظامهای طبقاتی فعالیت کنند. به اعتقاد ایشان ابتدا باید سوسیالیسم را جایگزین سرمایهداری کرد و سپس برای برابری مزد زنان و مردان کوشید. چرا که زنان برای گریز از فرمانبرداری چارهای به جز استقلال اقتصادی ندارند.
مطابق رهیافتهای اگزیستانسیالیستی، روانکاوانه پسامدرن و موج سوم باید به جای طرز تفکر زنانهنگری که بر پیامدهای مادی جایگاه جنس دوم تأکید میکند، بر پیامدهای روانی تمرکز کرد. به اعتقاد ایشان اگر زنان قرار است به خودهای راستین بدل شوند، باید خویشتن را عاملهای خودآیینی بدانند.
به دیدگاه زنانهنگرهای پسامدرن همه رویکردهای زنانهنگر مخدوش هستند و باید به طور کلی برچسبی تحت عنوان «زن» را بهطور کلی کنار بگذاریم. به اعتقاد ایشان زنان افرادی هستند که صرفا دارای یکسری خصوصیات منحصربهفرد هستند. راهحل زنانهنگرهای پسامدرن این است که زنان باید با پذیرش تناقضها و تعارضهایی که با خود دارند، خود را از فرمانبرداری اجباری رها کنند.
اخلاق زیستی زنانهنگر
این بخش مشتمل بر عنوانهای زیر است:
الف. سرچشمههای اخلاق زیستی زنانهنگر:
اخلاق زیستی زنانهنگر که به نوعی موج دوم رهیافتهای زنانهنگر به حساب میآید، در دهه ۱۹۶۰ و در مقابل سوءاستفاده از اقتدار پزشکی به وجود آمد. این جنبش بعدها به شکل یک حوزه میانرشتهای در آمد و مکتوبات حرفهای گستردهای را دربرگرفت.
ب. شکوفایی اخلاق زیستی زنانهنگر
ج. چشمانداز رو به گسترش
اطلاعات کتاب:
عنوان کتاب: اخلاق زنانهنگر
نویسنده: رزماری تانگ، نانسی ویلیامز و آن دانچین
مترجم: مریم خدادادی
ناشر: ققنوس
ترجمهای از کتاب: Feminist Ethics, Feminist Bioethics
نشر: Stanford
تعداد صفحات: ۱۳۲
قیمت آخرین چاپ: ۱۸۱۰۰