۱۵ . رئیس اول باید فیلسوف باشد
رئیس اول باید فیلسوف باشد؛ گزارشی از پانزدهمین جلسۀ متنخوانی کتاب «الملة»
بحث ما در جلسۀ گذشته به بیان وظایف علم مدنی رسید. در جلسۀ قبلاً دانستیم که علم مدنی متکفل بیان اموری است و برخی از آن امور را از پایین به بالا برشمردیم تا به بحث «روحانیین» رسیدیم.
روحانیین همان موجودات نفسی یا -بالاتر از آن- عقلی هستند. همانطور که میدانید در موجودات عقلی نیز مراتبی وجود دارد و علم مدنی باید این مراتب را نیز تعریف کند تا به «اله» برسد. البته علم مدنی به خودیِ خود چنین وظیفهای ندارد؛ بلکه از آنجایی که با علم نظری ارتباط دارد، چنین است. در واقع این علم نظری است که این تعریفات را انجام میدهد.

وقتی علم مدنی به «اله» میرسد، شروع به تقلید از خداوند میکند؛ به این معنا که بیان میشود خدا چگونه به رئیس اول مدینهها وحی کرده است. این مطلب خود نشاندهندۀ آن است که رئیس اول باید کسی باشد که به او وحی میشود. به عبارت دیگر، رئیس اول باید نبی باشد. علم مدنی در ادامه ملاحظه میکند که باید وظیفۀ رئیس اول که وحی را دریافت میکند، بیان شود. رئیس اول با همین وحی مدینه یا امت را تدبیر میکند.
علم مدنی در ادامه به اقسام زیردستان اشاره میکند که گروههای ادارهکنندۀ مدینه هستند. رئیس اول به این زیردستان دستور میدهد تا مطابق وحیای که دریافت کرده اند، در حد خود عمل کنند. در نتیجه قهراً وظایف اهل و رؤسای مدینه تعیین میشود.
علاوهبر این، علم مدنی باید بیان کند که خداوندی که مدبر عالم است، مدبر مدینه هم است. رئیس اول هم از آنجایی که واسطۀ در فیض است، به تدبیر مشغول است، وگرنه در واقع خداوند مدبر است.
نکتۀ دیگر این است که تدبیر خداوند در مورد عالم با تدبیر او در مورد مدینه، فرق میکند.
کتاب المله، صفحۀ ۳۰۶، سطر اول:
ثم لا یزال هکذا یرتقی فی التعریف الی ان ینتهی الی الاله جل ثناؤه
ترجمۀ متن: علم نظری -که در حال روشن کردن برخی مجهولات در علم عملی است- باید همچنان در تعریف، بالا برود تا به «اله» (جل ثناؤه) برسد که دیگر تعریفشدنی نیست. علم نظری دربارۀ خداوند صرفاً باید کارهای او را توضیح بدهد. اولین کاری که علم نظری به توضیح آن میپردازد، کیفیت نزول وحی به رئیس اول است.
و یبین کیف ینزل الوحی من عنده رتبه رتبه الی الرئیس الاول
علم نظری باید بیان کند که وحی چگونه از جانب خدا رتبتاً رتبتاً نازل میشود تا به رئیس اول برسد. خداوند مستقیماً به رئیس اول وحی نمیکند؛ بلکه برای این کار واسطههایی تعیین میکند. شاید ما نتوانیم همۀ رتبهها را تشخیص بدهیم ولی بعضی از آنها در روایتی آمده است: حضرت (ص) از جبرئیل میپرسند: تو وحی را چگونه دریافت کرده و برای من میآوری؟ جبرئیل میگوید: در مقابل اسرافیل لوحی باز است که به آن نگاه میکند. آنگاه دو طرف این لوح به پیشانی او میخورد و متوجه میشود که باید برای تلقی وحی آماده شود. سپس اسرافیل وحی را دریافت کرده و آن را به من واگذار میکند و من آن را برای شما میآورم.
وقتی علم مدنی به «اله» میرسد، شروع به تقلید از خداوند میکند؛ به این معنا که بیان میشود خدا چگونه به رئیس اول مدینهها وحی کرده است. این مطلب خود نشاندهندۀ آن است که رئیس اول باید کسی باشد که به او وحی میشود.
همانطور که ملاحظه میکنید، نزول وحی از خداوند شروع شده و رتبتاً رتبتاً پایین میآید تا به پیامبر میرسد. ممکن است در این میان تلاشهایی از سوی شیطان نیز برای دخالت در وحی و آلوده کردن آن صورت بگیرد، اما خداوند رصدهایی را به این منظور آماده کرده است که به وسیلۀ آنها شیطان را رجم میکند. بنابراین وحی بدون هیچ انحرافی به دست پیامبر میرسد. از طرفی از آنجایی که در باطن پیامبر نیز آلودگیای وجود ندارد، وحی آلوده نشده و همانطور که صادر شده است، به دست ما میرسد. رئیس اول پس از تلقی وحی متوجه میشود که چگونه باید شهر یا کشور را اداره کند.
فیدبر الرئیس الاول المدینه او الامه و الامم بما یاتی به الوحی من الله تعالی
پیامبر باید مطابق دستورات موجود در وحی شهر، کشور یا امت را اداره کند. همچنین پیامبر باید وظایف اشخاص مادون خود را نیز -که اقسام دیگر حکمایی هستند که در شهر فعالیت میکنند- تعیین کرده و تدبیر خود را در آنها نیز نفوذ بدهد تا یک دستگاه حکومتی منسجم که تماماً تابع وحی است، تحقق پیدا کند.
…
