علیه قدیسان اخلاقمآب
سوزان ولف، فیلسوف تحسین شده، زمانی نوشت: «خوشحالم که نه خودم و نه هیچیک از آنهایی که برایم اهمیت دارند، قدیس اخلاقمآب نیستیم.» این گفته یکی از جملات آغازین جستاری تاریخساز است که ولف در آن به ما میگوید کمال اخلاقی چگونه چیزی میتواند باشد. اگر تجربۀ فکری ولف، و نتیجهای که از آن میگیرد را دنبال کنید، متوجه خواهید شد او رهایی از دام کمال اخلاقی را پیشنهاد میکند.
ولف در جستار «قدیسان اخلاقمآب»(( Moral Saints )) (۱۹۸۲) دو الگوی متفاوت از قدیسان اخلاقمآب را توصیف کرده، و آنها را «قدیس عاشق» و «قدیس عاقل» نامیده است. او در وصف نخستینِ آنها میگوید قدیس عاشق، با سرور و شعف، کارهایی را انجام میدهد که بهلحاظ اخلاقی ارجیحت دارند. زندگی او خالی از سرخوشی نیست، اما به روشنی، و به تمامی، متمرکز بر اخلاقیات است. میتوانیم قدیس عاشق را همچون شخصی درنظر گیریم که تمامی دار و ندارش را با اشتیاق میفروشد و به قربانیان یک قحطی میبخشد. قدیس عاقل نیز، به همین ترتیب، به اخلاقیات متعهد است، اما آنچه او را پیوسته برمیانگیزاند مهربانی نیست، بلکه احساس مسئولیت است.
فرمانی بودایی وجود دارد –که در واقع جوزف کمبل، اندیشمند امریکایی آن را ساخته است- که از شما دعوت میکند «شادمانه در غمهای جهان شریک شوید» قدیس عاشق این مشارکت را به نهایت خود میرساند، اما بعید نیست هنگام رویارویی با هولناکترین وحشتهای جهان، شادی را پوچ و ناشایست بیابید.
بسته به اینکه سرشت شما چه باشد، ممکن است قدیس عاشق برایتان از قدیس عاقل جذابتر باشد یا عذابآورتر. آیا رضایتمندی مداومِ قدیس عاشق، با او بودن را راحتتر میکند یا به پریشانیتان دامن میزند؟ فرمانی بودایی وجود دارد –که در واقع جوزف کمبل، اندیشمند امریکایی آن را ساخته است- که از شما دعوت میکند «شادمانه در غمهای جهان شریک شوید» قدیس عاشق این مشارکت را به نهایت خود میرساند، اما بعید نیست هنگام رویارویی با هولناکترین وحشتهای جهان، شادی را پوچ و ناشایست بیابید. از سوی دیگر، قدیس عاقل نیز، با تعهد بیامانی که به انجام وظیفه دارد، میتواند همراهی ناخوشایند باشد.
مگر آنکه خودتان قدیس اخلاقمآب باشید، وگرنه هر دو نوع قدیس میتوانند دشواریهایی برایتان به همراه آورند. آیا مداوماً مزاحمتتان میشوند و وادارتان میکنند بیشتر ببخشید؟ شاید مجبورتان کنند به جنبش دگردوستی اثربخش((effective altruism: جنبشی اجتماعی که به جای روشهای سنتی یاریرسانی، مانند خیریهها، بر تفکر، مطالعه و سرمایهگذاری در حوزههایی تاکید دارد که در پهنههای گستردهتر جهانی باعث بهبود وضعیت انسانها میشوند [مترجم].)) بپیوندید، و پیوسته شیوههایی اثربخشتر پیشنهاد دهند تا زمان و درآمد قابل اختصاص به یاریرسانی را بهتر مصرف کنید. اگر آدمی باشید که بیشتر اوقات فراغتاش را به جای پرداختن به آکسفام((Oxfam: کنفدراسیونی جهانی متشکل از بیست انجیاو که هدفاش مبارزه با فقر و بیعدالتی است [مترجم].))، به بازیهای ویدیویی اختصاص میدهد، حضور قدیسهای اخلاقمآب به شما چه حسی میدهد؟ وقتی بخش قابل توجهی از درآمد مازادتان را به جای تهیۀ غذایی بخور و نمیر برای دیگران، صرف چیزهای لوکس همچون شراب و شکلات کنید، چطور؟ آیا میخواهید دوست کسی باشید که تمرکز صددرصدیاش بر اخلاقیات، درعمل، موجب تقویت احساس گناه در شما میشود؟
ولف میگوید اشتیاق فرد برای تبدیلشدن به قدیس اخلاقمآب، میتواند کار را به جایی برساند که زندگی با او به کابوس تبدیل شود. نیک هورنبای، نویسندۀ بریتانیایی، در رمان چگونه خوب باشیم((How to be Good)) (۲۰۰۱) نسخهای خندهدار از این سناریو را پیاده کرده است. اما شاید قدیسی راستین، که تا حد امکان بزرگوار باشد، روا ندارد که شما همیشه احساس بدی داشته باشید: اصلاً مگر حس بد چیز خوبی است؟ درواقع، آیا قدیسانِ اخلاقیِ راستین همانقدر که نگران تأثیرشان بر جهان هستند، نگران تأثیرشان بر شما نیستند؟ ولف میگوید در این صورت مسئله این خواهد بود که قدیس اخلاقمآب مجبور است نظر واقعیاش را، دربارۀ میزان تعهد اخلاقی شما، پنهان کند. افزون بر آن، آیا یک قدیس اخلاقمآب میتواند صادقانه به لطیفههای زشت شما که، به گفتۀ ولف، خلاف اخلاق هستند، بخندد؟ از آن گذشته، آیا اصولاً این قبیل افراد زمانی برای وقتگذرانی با شما دارند؟ اگر از نظر اخلاقی کامل باشند، پس حتماً کارهای از نظر اخلاقی مهمتری هم دارند که انجام دهند.
یا یک قدیس اخلاقمآب میتواند صادقانه به لطیفههای زشت شما که، به گفتۀ ولف، خلاف اخلاق هستند، بخندد؟ از آن گذشته، آیا اصولاً این قبیل افراد زمانی برای وقتگذرانی با شما دارند؟ اگر از نظر اخلاقی کامل باشند، پس حتماً کارهای از نظر اخلاقی مهمتری هم دارند که انجام دهند.
تنها روابط دوستانه نیست که تناسبی با وقفکردن زندگی به بیشینهسازی دستاوردهای اخلاقی ندارد. آیا یک قدیس اخلاقمآب، اگر به کمال رسیده باشد، وقتش را با تماشای فیلم یا تلویزیون «تلف» میکند؟ دربارۀ پول خرجکردن برای غذای خوب یا مسافرت چطور؟ آیا توانش را بهجای اهداف والاتر، صرف ورزش میکند؟ یا مثلاً میرود طبیعتگردی؟ میرود پرندگان را ببیند؟ مطمئناً برای تماشای تئاتر و خلوتکردن با یک کتاب خوب هم وقت نخواهد داشت. مشکل دگردوستیِ افراطی، چنانکه گویا اسکار وایلد دربارۀ سوسیالیسم گفته است، این است که بعدازظهرهای زیادی را هدر میدهد. ممکن است قدیسان اخلاقمآب اوقاتی برای برخی از این فعالیتها پیدا کنند، اما چنین چیزی صرفاً زمانی مقدور است که با پروژههای اخلاقی آنها تلاقی کند: مثلاً تماشای مسابقۀ ورزشی در مراسم جمعآوری پول برای خیریه، یا لذتبردن از منظرهای درخلال مسافرت برای کمک به منطقهای بحرانزده. اما اگر تنها هدف زندگی این باشد که تا میتوانیم کار خیر انجام دهیم، تجربیات ذکر شده را میباید فوق برنامههای ناشی از بخت و اقبال به شمار آورد.
…