عقلانیتِ اخلاقی زیستن از نگاه تامس نیگل
غایت طرح تامس نیگل فیلسوف جامع الاطرافِ تحلیلی معاصر، دفاع از عقلانیت اخلاقی زیستن است. روش او در این طرح، مهندسیِ معکوس و بیرون کشیدن مفروضات و توالی فاسد و نامعقول دیدگاه مقابل (خودگزینی اخلاقی = ethical egoism) است. وی با تکیه بر تحلیل و تدقیق در استدلال مآلاندیشانه (prudetial) نتیجه میگیرد که اگر ملاحظه منافع درازمدت یک عمل، دلیلی برای انجام آن در حال حاضر میشود، این انگیزش مبتنی بر تصوری غیرزمانمند (timeless) از زمان و شخص است، یعنی در چنین انگیزشی فرد خود را به عنوان موجودی منتشر در زمان که در همه زمانها به یک اندازه واقعی است تصور میکند. اثر انگیزشی این تصور، موجب میشود منافع آینده به اندازه منافع فعلی شخص اهمیت داشته باشد (این تصویر در کنار مابعدالطبیعهای است که از زمان در ذهن شخص است و آینده و حال را به یک اندازه، اجزای واقعی زمان میداند).
درست است که من بنابر ملاحظات خاصی حس منفعتطلبی که نیروی هنجاری برای من دارند عمل میکنم و آنها ادله سابجکتیو هستند، اما من میتوانم خودم را از «منظری غیرشخصی صرفاً به عنوان یک شخص» (در میان دیگرانی که به یک اندازه واقعیاند) بنگرم.
اگر در مورد مآلاندیشی، زمان آینده را میتوان از منظری عینی، زمانی به یک اندازه واقعی دانست که اثر انگیزشی از راه دور دارد؛ دلیلی نداریم که در مورد نوعدوستی و دیگرگزینی (altruism) چنین انگیزشی با ملاحظه واقعیتِ دیگر افراد (و منافع و علایقشان) امکان وقوع نداشته باشد. جهات و ملاحظات نوعدوستانه (و سایر جهات و ملاحظات فارغ از فاعل) میتواند درست به اندازه جهات و ملاحظات مآلاندیشانه انگیزش «عقلانی» داشته باشد (فراتر از میل و منافع فرد یا احساسات و عوطف همدلی و نیکخواهی). این انگیزش متکی بر تصویری بیرونی است که شخص به خود و دیگران دارد. از منظر بیرونی آدمی هیچ ممیزه خاصی ندارد که بر اساس آن قدر ببیند و رنج نبرد و در مرکز توجه دیگران قرار گیرد.
درست است که من بنابر ملاحظات خاصی حس منفعتطلبی که نیروی هنجاری برای من دارند عمل میکنم و آنها ادله سابجکتیو هستند، اما من میتوانم خودم را از «منظری غیرشخصی صرفاً به عنوان یک شخص» (در میان دیگرانی که به یک اندازه واقعیاند) بنگرم. وقتی من خود را این گونه مینگرم این ملاحظات (خاص) را به نحوی مینگرم که باز هم نیروی انگیزشی دارند (و اگر من این گونه ننگرم، از گسست (dissociation) میان منظر و احکام شخصی و غیرشخصی که میتوانم در مورد خود داشته باشم رنج میبرم (آنچه هر جمله اول شخص بیان میکند میتواند به همان صورت در زمان غیرشخصی و از موضع غیرشخصی گفته شود). عدم پذیرش این امر که بنابر نظر نیگل خودگرایان، به آن معتقدند، آنها را به روایتی از خود تنهاانگاری (solipsism) وادار میکند.
…