هدایت و گمراهی، سعادت و شقاوت و کفر و ایمان ما آدمیان، در گرو “کوششی” است که صادقانه و به قدر طاقت بشری در کشف حقیقت میورزیم، نه در گرو وصول به “نتیجه ای” که مطابق با واقع است. وصول به نتیجه مطابق با واقع، در کنترل و اختیار ما نیست و در مواردی، فراتر از ظرفیت و طاقت و توش و توان عقلانی ماست. آدمیان نسبت به “روش” تحقیق و فضایل و رذایل معرفت شناسانه خود مسئولیت دارند، نه نسبت به “نتیجه” پیروی از روش. نتایج به دو گروه حق و باطل تقسیم می شوند، اما کفر و ایمان و فلاح و رستگاری آدمیان نمی تواند در گرو وصول به نتیجه مطابق با واقع باشد. کفر و ایمان در گرو انکار کردن یا پذیرفتن حقی است که حقانیت آن برای شخص منکر یا پذیرنده روشن باشد. این یکی از اصول اولیه اخلاق باور یا اخلاق تفکر و تحقیق است. بنابراین، این که کسی نتیجه ای را که با عقل محدود خود به آن رسیده، معیار داوری درباب کفر و ایمان دیگران قرار دهد و بر اساس آن، دیگرانی را که در اثر تفکر و تحقیق و با عقل محدود خود به نتیجه ای متفاوت رسیده اند، تفکیر کند و حکم ارتداد و فتوای قتل آنان را صادر نماید، نشانگر عدم پایبندی به ارزش های اخلاق باور یا عدم آشنایی با محدودیت های عقل و فاهمه بشری است. معیار حق و باطل، مطابقت و عدم مطابقت با واقع است، اما معیار کفر و ایمان، سرکشی کردن یا تسلیم بودن در برابر حقی است که حقانیت آن برای شخص، روشن و عیان است. وظیفه عقلانی و اخلاقی آدمیان اقتضا می کند تابع دلیل باشند؛ هیچ تضمینی وجود ندارد که همه کسانی که عقل خود را با صداقت و جدیت به کار می برند و تابع دلیل اند، به نتیجه واحدی برسند. البته ممکن است نتایج متفاوت از منظر معرفت شناسانه، واجد درجه واحدی از ارزش و اعتبار نباشند، اما کسی که به استناد دلیلی، نتیجه خاصی راا معتبر می یابد، نمی تواند و حق ندارد به خاطر خوشایند دیگران و بدون این که آنان نادرستی دلیل او را نشان دهند، از اعتقاد خود دست بشوید.