صدایی از میان قهقهه ها بلند شد: مُرد
با تاسف شاید اقتضای زمانه این است. چند نوجوان فیلمی را از مردی که دست و پا زنان در حال غرق شدن در یک برکۀ محلی بود، منتشر کردند. جسد جامل دان1 پنج روز مفقود شده بود. از قرار معلوم برایشان سرگرمکننده بوده!
پس دانشآموزان به جای اقدامی مناسب، مهیای فیلمبرداری بودهاند.
تصویر ویدئو واضح بود. آقای دان که ۳۱ سال سن داشت تقلا کنان بر روی آب شناور بود. در همان حال که نوجوانان میخندیدند و مبارزۀ او برای حیات را از کنار ساحل روایت میکردند، یکی از آنان ناسزایی گفت و آقای دان را عملی نامید. صدای دیگری گفت: “هیچ کسی قرار نیست کمکت کنه کودن احمق! تو نباید اینجا میبودی!” بعد از گذشت یک دقیقه از ویدئو، ظاهرا دان فریادی سر میدهد و غرق میشود.
“مُرد!” صدایی از میان قهقههها به گوش رسید.
چه بلایی بر سر همدلی آمده؟
من اولین نفری هستم که اعتراف میکنم این اتفاق عجیبی است. نمیخواهم ادعا کنم که هر روز چنین اتفاقاتی رخ میدهد، اما میتوانم بگویم که بیشتر از گذشته خبر چنین اتفاقاتی به گوشم میخورد. ما در موسسهمان، گروئینگ لیدرز2، دائما گزارشهایی را دربارۀ قلدری دانشآموزانی از مدیریت مدرسهها دریافت میکنیم که بیرحمی آنان به نحوی به هم سن و سالان خود ضربه وارد میکند. مدرسهای بارها از ما درخواست برگزاری کارگاه کنترل خشونت کرده بود، زیرا در پردیس مدرسه، تنهایی و ناامیدی یک دانش آموز بعد از اینکه مورد تهاجم قرار می گیرد، باعث می شود دست به خودکشی بزند.
این سوال پیش می آید که: چه بلایی بر سر حس همدلی آمده؟
۱. تاثیر صفحههای نمایش و فضای مجازی
هنگام سنجیدن دادهها، متوجه توازی روشن بین رشد فضای مجازی و کاهش حس همدلی یا دلسوزی خواهید شد. دانشگاه میشیگان در گزارشی اعلام کرد در یک دهه گذشته حس نوع دوستی در میان دانشجویان افت ۴۰ درصدی داشته است در همان سال، فضای مجازی زندگی تمام دانشجویان را زیر سلطۀ خود درآورد.
۲. صفحۀ نمایش اثر شلوغی3 تولید میکند
تا به حال دربارۀ “اثر شلوغی” خواندهاید؟ وقتی مردم در مرکز شهر هستند و کسی را میبینند که مورد تعرض قرار گرفته، بسته به اینکه جمعیتی حاضر باشد یا نه واکنش متفاوتی نشان میدهند. اگر جمعیتی نزدیک شان باشد، با خود میگویند بالاخره یک نفر از آنها دست به کار میشود. وقتی تنها هستند، احتمال بیشتری دارد واکنش نشان دهند. انگار صفحههای نمایش باعث میشوند که ما حس کنیم جمعیتی وجود دارد.
۳. صفحههای نمایش به ما اجازه نمیدهند رنج واقعی را حس کنیم
در تلوزیون قتل و دزدی را می بینیم. در توئیتر انتقاد را میبینیم. در یوتیوب خرابی ها فجیع می بینیم. به نوعی دیدن این همه تراژدی ما را نسبت به درد واقعی خنثی میکند. صفحۀ نمایش ما را از هم دور میکند. علاوه بر این، ذهن ما فرق بین یک تجربه واقعی و یک تجربۀ تخیلی را نمیفهمد. مثل یک نمایش میماند.
۴. صفحههای نمایش برای ما اولویت دیدن مطالب را تعیین میکنند
یکی از ظریفترین و شرارتبارترین پیامدهای رسانههای هوشمند در جهان این است که مردم به آنچه که در برابر چشمشان ظاهر میشود تا به آنچه که در واقعیت رخ میدهد، اهمیت بیشتری میدهند. حافظۀ ما تصویری است: این تصویر برای اینستا چطوره؟ اگر آن تصویر رو پست کنم چه وجههای داره؟ ضبط یک ویدئو میتونه در کمک کردن به یک شخص نیازمند تاثیر بذاره!
اگر صفحههای نمایش در فرهنگ ما اثر گذاشته باشد و ما نسبت به دردها یا نیازهای دیگران احساس همدلی نداشته باشیم، میتوان انتظار افزایش ویدئوهای ضبط شدهای از داستانهایی مانند غرق شدن آقای دان را داشت. هر چقدر هم مضحک، ضبط یک ویدئو مغتنمتر از جلوگیری از وقوع یک تراژدی و نداشتن چیزی برای نشان دادن است. علاوه بر این، با وجود محتوای آنلاین فراوان، بینندگان به شگفتیهای بیشتر و بیشتری نیاز دارند. نتیجۀ نهایی؟ ویدیوها باید هر سال دراماتیکتر باشند. ما محیطی را فراهم میکنیم که بیاعتنایی غالب است، آنچنانکه هدف ما بیشتر از انسان بودن، از بین بردن کسالت است.
مایکل بادر4، پزشک سلامت روانی5، می نویسد: «زمانی که محیط بیاعتنا است و همدل نیست، سیستم واکنش به استرس کودک، مشابه با ساختار سیستم عصبی در حال رشد کودک (واسطه های این سیستم شامل گیرنده های اکسیتوسین، مواد افیونی، دوپامین، مقداری کورتیزول، سطوح و مسیرهای عصبی پاراسمپاتیک است)، تحت تأثیر قرار میگیرد و باعث انواع گوناگونی از آسیبهای روانی میشود. عملکردهای شناختی خودآگاهانهتر6، از جمله زبان، میتوانند آسیب ببینند، زیرا مغز به طور غریزی برای مقابله با یک محیط کماعتنا بیشتر به نواحی بدوی7 متکی است.
یک اقدام عملیاتی!
پس از اینکه نوجوانان از غرق شدن آقای دان فیلم گرفتند، یکی از آنان پیشنهاد کرد تا با پلیس تماس بگیرند و موضوع را گزارش کنند. هیچکس نپذیرفت. پلیس هر پنج نوجوان را که بین ۱۴ تا ۱۸ سال سن داشتند، شناسایی و با آنها ملاقات کرد. گزارش حاکی از آن بود که ظاهرا هیچ یک از آنان از خود احساساتی بروز ندادهاند. یکی از پلیسها اذعان کرد: “هیچ ندامتی ندیدم.”
من یک اقدام عملیاتی پیشنهاد می کنم. چرا این مشکل را با دانش آموزان نزدیکمان در میان نگذاریم؟ از آنها بپرسید آیا در جامعه امروزمان کاهش همدلی را میبینند؟ از آنان در مورد چرایی اقدام نوجوانان کنار برکه و شیوههای احیا کردن همدلی در دنیای سرسامآور صفحۀ نمایش احیا بپرسید.
“اگر آنها میتوانند آنجا بنشینند و مردن یک نفر را جلوی چشمانشان تماشا کنند، تصور کنید وقتی پا به سن گذاشتند چهها خواهند کرد؟” این سوال خواهر آقای دان در مورد نوجوانان بود. من هم همین سوال را دارم.
پی نوشت
- Jamel Dann
- Growing Leaders
- Crowd Effect
- Michael Bader
- Doctor of Mental Health (DMH)
- کارکردهای شناختی خودآگاهانه، حافظۀ فعال، تصویرسازی ذهنی و کنش ارادی، همگی ارتباط نزدیکی با آگاهی دارند. فرآیند مشترک زیربنای همه این کارکردها این است که اطلاعات در یک بازۀ زمانی در ذهن نگه داشته می شوند.
- مغز بدوی که به عنوان مغز خزنده نیز شناخته می شود، شامل ساقه مغز، ناحیه لیمبیک و آمیگدال است. این بخش غریزی مغز از بدو تولد به خوبی توسعه مییابد و مسئول عملکردهای اصلی مثل تنفس، پلک زدن، ضربان قلب، لرزیدن، هضم غذا و… است.