سوتزنی و این همه مکافات | افشاگران سیاسی و چالشهای اخلاقی پیشرو
افشای اطلاعات آژانس امنیت ملی1 توسط ادوارد اسنودن2 مدتی نقل محافل شده بود.3 با این حال، ما درمورد اینکه این شخص سیسالۀ ترک دبیرستان کرده چطور به یکی از مشهورترین منتقدان نظارت دولتی در جهان تبدیل شد اطلاعی نداریم. گرچه به نظر میرسد افکار عمومی خارج از ایالات متحده پشت اسنودن باشند، نظرات داخل کشور دو قطبیتر هستند و این پرسشها هنوز باقی است که آیا افشاگری اسنودن موجه بود؟ اگر چنین بود، آیا او نیز به جای اینکه با تحریمهای قانونی روبهرو شود، حق داشت از ایالات متحده فرار کند؟
دو کتاب جدید گلن گرینوالد4 و لوک هاردینگ5 ـ که هر دو روزنامهنگار هستند ـ انگیزهها و خطّ سیر سیاسی اسنودن را روشنتر میکند. گزارشهای آنها عمدتاً یکدیگر را پوشش میدهند، و توضیح میدهد که اسنودن ـ که یک پیمانکار خصوصی برای آژانس امنیت ملی بود ـ چگونه در دسامبر ۲۰۱۲ ابتدا مذبوحانه به گرینوالد نزدیک شد ـ گرینوالد به خاطر آزادیخواهی مدنی و مخالفت با بسیاری از سیاستهای امنیت ملی ایالات متحده معروف بود. در آوریل ۲۰۱۳، درست پس از اینکه اسنودن با لورا پویتراس6 مستندساز که از دوستان و همکاران گرینوالد بود تماس جداگانه گرفت، اسنودن و گرینوالد یک تبادل ایمیلی طولانی را آغاز کردند که به مجموعه ملاقاتهای چهرهبهچهرۀ مخفیانه در هنگ کنگ7 انجامید. هاردینگ با اسنودن کمتر روابط مستقیم داشت. او در این افشاگری دخالتی نداشت، اما بهعنوان خبرنگار خارجی گاردین دربارۀ اسنودن و درگیری عمیق بریتانیای کبیر با جاسوسی آژانس امنیت ملی مطالب فراوانی نوشته است.
ویلیام ای. شوئرمن، نویسنده یادداشت، استاد علوم سیاسی است که در دانشگاه ایندیانا نظریۀ سیاسی تدریس میکند. او هفت کتاب نوشته و آخرین اثرش با عنوان “نافرمانی مدنی” در پولیتی پرس در دست انتشار است.
این کتابها همچنین در پوشش خبری آن جاسوسی به میزان زیادی همپوشی دارند. طعنۀ اخیر آلن راسبریجر8 سردبیر گاردین مبنی بر اینکه “باید پارانوئید باشیم” با شواهدی که آنها گرد هم آوردهاند کاملاً پشتیبانی میشود.
خلاصه، آنچه از طریق گزارشهای خبری که در هر دو کتاب استادانه ترکیب شده برای ما حاصل میشود، این است که آژانس امنیت ملی، با همکاری نزدیک با بخش خصوصی، بسیاری از آنچه که در بستر اینترنت انجام میدهیم را زیر نظر داشته و انبوهی از دادهها دربارۀ تماسهای تلفنی و ایمیل را جمعآوری کرده است. نتایج این برنامۀ جاسوسی داخلی بدون مجوز (ابتکارات آژانس امنیت ملی) که پس از ۱۱ سپتامبر توسط دولت بوش ایجاد شد، تا دسامبر ۲۰۰۵ که نیویورک تایمز آنها را فاش کرد از انظار عمومی دور ماند. با این حال، واکنش کنگره این بود که با پرداخت غرامت به شرکتهای بزرگ مخابراتی که با آژانس امنیت ملی همکاری کرده بودند درواقع به آژانس چراغ سبز نشان داد تا به نظارت مخفیانه ادامه دهد. سال گذشته اسنودن تلاشهای بعدی نظیر برنامۀ دادهکاوی پریزم9 را فاش کرد.
یک شخصیت سرنوشتساز در این داستان ژنرال چهار ستاره کیت الکساندر10 است که تا مارس گذشته رئیس آژانس امنیت ملی بود. شعار شخصی او “جمعآوری تمامی اطلاعات” ، حداقل از نظر سیاسی برای او به عنوان رئیس اطلاعات ارتش در عراق اشغالی کاملاً مناسب بود. الکساندر از سوی دولت بوش تحسین شد و در ۲۰۰۵ که از عراق منتقل شد به ریاست آژانس امنیت ملی ارتقا یافت. به نظر می رسید که “جمعآوری تمامی اطلاعات” فلسفۀ جدید حاکم بر آژانس او نیز شده باشد. گرینوالد با ارائۀ اسنادی ثابت میکند که در زمان الکساندر، چگونه آژانس امنیت ملی دامنۀ دسترسی جهانی خود را به طور چشمگیری وسعت داد. فعالیتهای جاسوسی آژانس امنیت ملی فراتر از ضدّ تروریزم بود و به طور حسابشده از مقامات اتحادیۀ اروپا شنود میکرد که بر روی قوانین ضد انحصار (ضد قیمومیت)، دغدغههای آمریکای جنوبی دربارۀ انرژی و گفتوگوهای خصوصی رهبران و مقامات خارجی بهویژه دیلما روسف،11 رئیس جمهور برزیل، و آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، کار میکردند. گرینوالد همچنین بر اکراه آژانس امنیت ملی از سازوکارهای پاسخگویی مردمی تأکید میکند. آنچنانکه در مارس ۲۰۱۳ وقتی ران وایدن،12 سناتور اورگن، از جیمز کلاپر،13 مدیر اطلاعات ملی، میپرسد که آیا آژانس امنیت ملی در حال جمعآوری اطلاعات شهروندان آمریکایی است، او جسورانه پاسخ داد: «نه، قربان. عمداً این کار را نمیکند.»
آن شب وقتی کلاپر به خانه رفت، احتمالاً به دلیل جاخالی دادن جلوی یک گلوله به خودش آفرین گفت. او نمیتوانست پیشبینی کند که اظهارات دوپهلو و طفرهآمیزش از زمان افشای اسناد پنتاگون توسط دنیل السبرگ14 به بزرگترین اقدام افشاگری تبدیل شود. این کتابها نشان میدهند که اسنودن از اظهارات کلاپر به خشم آورده بود، همانطورکه قبلاً از اظهارات گمراهکنندۀ دیگر مقامات بلندپایه خشمگین شده بود. تا آن زمان بیش از یک سال بود که روی افشاگریهای برنامهریزیشدهاش کار میکرد و سرانجام هر گونه شک و تردیدی که ممکن بود درمورد آن داشته باشد برطرف شد.
ایمیلهای اسنودن به گرینوالد نشان میدهد که او تلاش میکرد تا بر خصومت غریزیاش برای افشاگری غلبه کند و درمورد اینکه چگونه آن را مسئولانه انجام دهد بسیار فکر میکرد.
هر دو کتاب به اسنودن اجازه میدهند که نظر خودش را بگوید. هاردینگ با فصلی شروع میشود که به مکاتبات گستردۀ یک کاربر با نام مستعار “توروهوها”15 در ارس تکنیکا،16 یک وبسایت فناوری پرطرفدار، اختصاص یافته است.
اسنودن نپذیرفته که این مکاتبات ـ که از اواخر ۲۰۰۱ آغاز شده و در ماه مه ۲۰۱۲ به پایان رسیده ـ از طرف او است، اما شواهد محکمی وجود دارد که او آنها را نوشته. نویسنده در مقام یک راستگرای وطنپرست پرشور، با علاقه به حقوق اسلحه، آزادیخواهی و ران پل17 ـ که او طرفدار آرمانهای ریاستجمهوریاش بود ـ شروع کرد. این مکاتبات گاه چیزی بیش از منفذهای کلیشهای ایجاد میکنند. در عین حال، بر ناکامی همراه با شکاف قابل ملاحظه بین لفاظیهای سیاسی ایالات متحده و وقایع نگرانکننده آنگونه که اسنودن در دنیای اطلاعات مخفی تجربه میکرد نیز دلالت دارند. این مکاتبات همچنین حس قوی بازی جوانمردانه را نشان میدهد که اسنودن در بیانیههای عمومی خود بروز داده است. به عنوان مثال، اسنودن، که نزدیک به سه سال در ژنو برای سیا18 کار میکرد، با انزجار ماجرایی را به یاد آورده است که در آن جاسوسان سیا یک بانکدار سوئیسی را با مست کردن و تشویق بیپروا به رانندگی تا خانه به کار گماشتند. پس از آنکه این بانکدار توسط پلیس سوئیس دستگیر شد، سیا در ازای همکاری او به آزادیاش کمک کرد.
اسنودن در طول اقامت خود در اروپا همچنین با افرادی همکاری کرد که نظرات در بعضی موارد کوتهبینانۀ او در مورد سیاست خارجی آمریکا و جایگاه استثنایی این کشور در جهان را به چالش میکشیدند. اسنودن از طرفداران اوباما نبود، اما وعدۀ انتخاباتی سناتور ایلینویز19 در ۲۰۰۸ مبنی بر عقبنشینی از سیاستهای افراطیتر ضدّ تروریزم بوش را جدی گرفت. زمانی که اوباما به عنوان رئیسجمهور نتوانست به آنچه اسنودن عقیده داشت جاسوسی نامشروع و غیرقانونی آژانس امنیت ملی است پایان دهد، اسنودن احساس کرد به او خیانت شده است. در مقطعی از ۲۰۱۲، مصمم شد که از نظر اخلاقی موظف به انجام کاری است. اسنودن بعدها به گرینوالد گفت: “شما نمیتوانید منتظر بمانید تا شخص دیگری وارد عمل شود. من منتظر رهبران بودم، اما متوجه شدم که رهبران اولین اقدامکنندگان هستند.
اسنودن که در دسامبر ۲۰۱۲ به طور ناگهانی در حساب ایمیل گرینوالد ظاهر میشود، به عنوان یک عامل اخلاقی و سیاسی که به طور شگفتانگیزی بالغ و باوجدان است و انتقادی اصولی از جاسوسی آژانس امنیت ملی را روشن بیان میکند مورد قبول واقع میشود. قبل از افشای هویتش برای گرینوالد، به “سینسیناتوس”20 مشهور است، که به اشرافزادۀ رومی قرن پنجم پیش از میلاد و رهبر دوران جنگ اضطراری اشاره دارد که پس از غلبه بر دشمنان روم، قدرت سیاسی را واگذار کرد و به مزرعۀ خود بازگشت. اسنودن در پیامهای خود از “جدایی قدرت از پاسخگویی” در آژانس امنیت ملی و به طور کلی دولت ایالات متحده ابراز تاسف میکند. او یک دستگاه نظارتی شکستخورده را توصیف میکند که در آن “اتحادیۀ قوانین سری، عفو نابرابر، و قدرتهای اجرایی وسوسهانگیز” کنترلنشده باقی مانده است.
اسنودن دولت ایالات متحده را نیز به دلیل کنار گذاشتن حاکمیت قانون به باد انتقاد میگیرد:
هنگامی که جوانان به انزوا رفته مرتکب تخلفات جزئی میشوند، با اینکه آنها در بزرگترین دستگاه زندان جهان از عواقب تحملناپذیری رنج میبرند ما به عنوان جامعه چشم خود را میبندیم، اما وقتی ثروتمندترین و قدرتمندترین تأمینکنندگان مخابراتی در این کشور آگاهانه مرتکب دهها میلیون جنایت میشوند، کنگره نخستین قانون کامل کشور ما را تصویب میکند که به دوستان نخبۀ خود مصونیت ماسبق کامل میدهد.
او به گرینوالد میگوید که جاسوسی آژانس امنیت ملی نهتنها حمایتهای متمم چهارم در برابر جستوجو و توقیف غیرمنطقی را نقض میکند، بلکه اصل حفاظت برابر طبق قانون را نیز نقض میکند: قدرتمندان و ثروتمندان از حقوق حریم خصوصی که درواقع بقیۀ ما از آن محروم شدهایم بهرهمند میشوند.
این نقد با فلسفه آزادیخواهانۀ دیرینۀ اسنودن سازگار است، اما به نظر میرسد که در اواخر ۲۰۱۲ از وطنپرستی خشن برخی مکاتبات توروهوها فراتر رفته است. او هنگام توضیح تصمیم خود برای سوت زدن (افشاگری)، به قانون اساسی ایالات متحده ، و نیز قوانین بین المللی، اعلامیۀ جهانی حقوق بشر ، و اعلامیۀ ۱۹۴۵ نورنبرگ مبنی بر اینکه “افراد دارای وظایف بین المللی هستند که از تعهدات ملی اطاعت فراتر است” استناد میکند. در بیانیهای که با گرینوالد در میان گذاشت، به صورت تهدیدآمیزی نسبت به “نسبیگرایی ملی” هشدار میدهد؛ طرز تفکری که در آن افراد مشکلات کشور خودشان را نادیده میگیرند و در عوض به راحتی “به شرارتهای دور و بیرونی” توجه میکنند. او تأکید میکند وظیفۀ اصلی ما باید این باشد که «قبل از اینکه درصدد اصلاح دیگران برآییم بر دولت خودمان نظارت کنیم”.
ایمیلهای اسنودن به گرینوالد نشان میدهد که او تلاش میکرد تا بر خصومت غریزیاش برای افشاگری غلبه کند و درمورد اینکه چگونه آن را مسئولانه انجام دهد بسیار فکر میکرد. او هرگز از افشای اطلاعات به عنوان یک امر طبیعی حمایت نکرده است. در یک مکاتبۀ توروهوها در ۲۰۰۹، او دربارۀ مقاماتی که برنامههای حملۀ مخفیانۀ اسرائیل به ایران را در خفا برای نیویورک تایمز فاش کردند، رجز میخواند و همکاری با این روزنامه را “بدتر از ویکیلیکس”21 توصیف میکند.
ما، در مواجهه با آنچه که اقدامات غیرقانونی از سوی یک ادارۀ دولتی پَست میدانست، به این نتیجه رسید که “جرقۀ یک گفتوگوی جهانی درباره حریم خصوصی، آزادی اینترنت و خطرات نظارت دولتی” ضروری است. بحث باید عمومی و جهانی میشد، زیرا مردم در همه جا استحقاق این را داشتند که بدانند ایالات متحده، دور از چشم آنها و اکثر مقامات منتخب، ناظر فعالیتهای روزانۀ آنها بود. او به گرینوالد گفت: “میخواهم خودم را فرد پشت پردۀ این افشاگریها معرفی کنم. من معتقدم که وظیفه دارم توضیح دهم که چرا این کار را انجام میدهم و انتظار دارم به چه چیزی برسم.” بر خلاف کسانی که برای محافظت از حرفۀ خود اطلاعات محرمانه را مخفیانه منتشر میکنند، اسنودن احساس میکرد موظف است هویت خود را فاش کند. او ادعا کرد که تنها با انجام این کار میتواند اعمالاش را توجیه و تمایلات مدنی خود را بروز دهد.
اسنودن با پیشبینی دقیق اینکه دولت اوباما او را بر اساس قانون جاسوسی تحت پیگرد قانونی قرار خواهد داد، با گرینوالد به شوخی گفت: “من در گیتمو به طبقۀ پایین زنگ میزنم.” او اگر میتوانست از زندان اجتناب میکرد، اما انتظار داشت با همان تحریمهایی روبهرو شود که دولت اوباما علیه چلسی منینگ22 و سایر افشاگران وضع کرده بود. در کمال تعجب گرینوالد، اسنودن با این احتمال که مجبور شود خانه، دوست دختر و شغل پردرآمد خود در هاوایی را رها کند، “مشکلی نداشت” (و میگفت): “تنها چیزی که نگران آن هستم این است که همۀ این کارها را برای زندگی بیجهتام انجام دهم.”
اسنودن همچنین به گرینوالد توضیح داد که افشاگریهایاش چگونه با مواردی که قبلاً انتقاد کرده بود متفاوت است. او توضیح میدهد: “وقتی اسرار سیا را فاش میکنید، ممکن است به مردم آسیب برسانید،” همانطور که ویکیلیکس کورکورانهتر جولیَن آسانژ23 احتمالاً نشان داده بود. از قرار معلوم لو دادن نظارت آژانس امنیت ملّی به کسی آسیب نمیرساند: “اگر اسرار آژانس امنیت ملّی را فاش کنید، فقط به دستگاههای متجاوز آسیب میزنید.” همانطور که اسنودن بارها تاکید کرده است، او به منظور به حداقل رساندن خطر برای دیگران مطالب محرمانه را با دقت زیاد دستهبندی و منتشر میکرد: “تکتک اسنادی که فاش کردم به دقت ارزیابی کردهام تا مطمئن شوم که هر کدام در جهت منافع عمومی باشد.” اسنودن گرینوالد را تشویق کرد تا مطالب افشاشده را فیلتر کند طوری که بتوانند “بدون آسیب رساندن به افراد بیگناه” به دست عموم برسند. اسنودن به جای اینکه مانند آسانژ مطالب طبقهبندیشده را به صورت انبوه در فضای مجازی قرار دهد، خواستار رویکردی محتاطانهتر شد. او به گرینوالد میگوید: “اگر میخواستم همۀ اسناد یکجا در اینترنت قرار داده شوند، میتوانستم خودم این کار را انجام دهم.”
نگرانی اسنودن درمورد دست کشیدن از زندگی آسودهاش تا حدّی به لطف مراقبت گرینوالد محقق نشده است. از ژوئن ۲۰۱۳ که گاردین نخستین داستان گرینوالد درمورد افشاگری اسنودن را منتشر کرد، ما درمورد حریم خصوصی، آزادی اینترنت و نظارت دولتی بحثهای زیادی داشتیم که اسنودن امیدوار بود منبع الهام باشد.
• • •
آنچه از این بحث و اقداماتی که آن را پیش برده است باید بفهمیم چیست؟ زمانی که اسنودن مشغول ایمیل زدن به گرینوالد بود، راهول ساگار،24 نظریهپرداز سیاسی، احتمالاً داشت مدارک اسرار و افشاگریها: معضل اسرار25 دولتی را تصحیح میکرد. بنابراین ساگار مستقیماً به قضیۀ اسنودن یا پیامدهای گستردهتر آن نمیپردازد. با این حال، بحث تحریکآمیز او دربارۀ رازداری دولتی به ما کمک میکند تا انتخابهای اسنودن را ارزیابی کنیم.
حمایتهای سیاسی ساگار، همچون حمایتهای سیاسی اسنودن، درست در مرکز قرار دارد. اما ساگار، بر خلاف اسنودن یا حداقل اسنودن پساتوروهوها که روی صفحۀ رایانۀ گرینوالد ظاهر شد، بیشتر مایل است نظرات بخش اجرایی را درمورد آنچه که باید و نباید مخفی بماند، بپذیرد. او استدلال میکند که رازداری وسیع دولتی، از جمله امکان نظارت مخفی، مورد قبول همگان است و هیئت اجرایی به بهترین شکل مهیا شده تا چهارچوب آن را تعیین کند. کسانی که بر خطرات آن تأکید میکنند نیاز به “مانورهای پرماجرای قدرت اجرایی [که] معمولاً در خلال رویدادهای پیچیده و زودگذر انجام میگیرد” را کماهمیت جلوه میدهند. ساگار تاکید میکند که برخی از آن مانورهای پرماجرا، گرچه غیرقانونی، ممکن است ضروری باشد.
برخلاف آزادیخواهان مدنی، ساگار موافق نیست که با کنگره یا نظام قضایی یا مطبوعات تیزبینتر بتوان رازداری را عملاً آزمود. نهاد کنگره آنقدر بیدروپیکر است که نمیتواند دهان خودش را ببندد و در صورت لزوم از اسرار محافظت کند. دادگاهها هم اغلب فاقد تخصص لازم برای نظارت بر اقدامات اجرایی مخفی هستند. خبرنگاران، سردبیران و ناشران هنگام افشای اسرار دولتی دوست دارند خود را مدافعان قهرمان منافع عمومی تصویر کنند، اما افشای آنها در بیشتر موارد منعکسکنندۀ منافع خودخواهانه آنها یا شرکتهای رسانهای قدرتمند است. افشاگری رسانهها همچنین میتواند پیامدهای نامطلوب و حتی مخربی ایجاد کند.
ساگار در تقابل جدّی با گرینوالد و هاردینگ، که هر دو نقش روزنامهنگاران مشتریجمعکن را در تشویق افشاگران ایفا میکنند، نگران است که اجازه دهد روزنامهنگاران نامنتخب مانع بخش اجرایی شوند. رئیسجمهور هر عیبی که داشت انتخاب شد. هیچکس سردبیران نیویورک تایمز را انتخاب نکرد، چه رسد به گرینوالد یا آسانژ را.
همین امر درمورد اعضای ناشناس دستگاههای دولتی که ممکن است مانع فعالیتهای غیرقانونی شوند نیز صادق است. ساگار ادعا میکند که مقامات غیرمنتخب در بیشتر موارد باید از روسایشان ـ که معمولاً درک بهتری از اوضاع رایج دارند ـ تمکین کنند. ناشناس بودن باعث افشای غیرمسئولانۀ اطلاعات میشود که ممکن است با انگیزۀ سیاسی یا خودخواهانه باشد. ساگار از طرف افشاگر برای وجدان اخلاقی درخواست تخفیف میکند. به عقیده او، سادهلوحانه است که بپذیریم “عمل افشاگری به مثابه نوعی نافرمانی مدنی، مقاومتی به لحاظ اخلاقی موجه در برابر استفادۀ نادرست از قدرت سیاسی است”. کسانی که از وجدان خود ناراحت هستند باید بهراحتی از سمت خود استعفا کنند.
ساگار امیدوار است سوتزنان (افشاگران) بعد از این احترام غیرارادی خود نسبت به مدیران اجرایی را درونی کنند. دیدگاه تحقیرآمیز او دربارۀ نقش وجدان اخلاقی همچنین به این معنی است که او نمیتواند آنچه را که بسیاری از مقامات مطیع قانون را با افشای جزئیات تخلفات دولتی به خطر انداخته درک کند.
ساگار می پذیرد که رازداری دولتی خطراتی را به همراه دارد، اما استدلال میکند که برای تغییر وضع موجود به طور نظاممند نمیتوان کار چندانی انجام داد. اطلاعات همچنان به بیرون درز خواهند کرد و برخی ممکن است سودمند باشند. با این حال، ما باید از زیبا نشان دادن کسانی که اسرار دولتی را منتشر میکنند بپرهیزیم، و مطبوعات باید در نظارت بر انتشار این اسرار هوشیارتر باشند. بخش اجرایی باید هر چه در توان دارد برای افزایش مقبولیت خود انجام دهد. با انجام این کار، ممکن است در وهلۀ اول از انتشار جلوگیری شود.
ساگار به رغم احترامی که برای بخش اجرایی قائل است و با ایجاد حمایتهای قانونی جدید برای افشاگران مخالفت میکند، معتقد است که افشاگری در شرایط خاصی قابل توجیه است. بیزاری او از این عمل، استدلالهای او درمورد مبادی توجیه بسیار قانع کنندهتر میکند. او بر مبنای مدعای حاکی از اکراهاش دربارۀ افشاگری موجه، ناخواسته از اسنودن دفاع میکند.
ساگار موافق نیست که با کنگره یا نظام قضایی یا مطبوعات تیزبینتر بتوان رازداری را عملاً آزمود. با وجود این، افشاگری را در شرایطی خاص قابل توجیه میداند.
حتی اگر بخش اداری استحقاق آزادی عمل زیادی داشته باشد، ساگار اذعان میکند که ممکن است مواردی نادر از تخلف غیرقابلانکار وجود داشته باشد که “سوء استفاده از اختیارات عمومی تلقی میشود”؛ آنجا که رئیسجمهور بهوضوح از محدودۀ اختیارات اجرایی فراتر میرود مانند زمان نفوذ به واترگیتِ نیکسون.26 افشاگری قابل توجیه همچنین مستلزم شواهد واضح و قانعکنندهای از تخلف است و نباید “باری ناروا یا نامتناسب را بر امنیت ملی تحمیل کند.” افشاگران موظفند با محدود کردن دامنه و مقیاس افشای خود، آسیب به دیگران را به حداقل برسانند. مهمتر از همه، باید از آنها انتظار داشت که هویت خود را افشا کنند تا مقامات قانونی و مردم بتوانند انگیزه آنها را بهدرستی ارزیابی کنند.
فهرست بازبینی ساگار برخی ابهامات نگرانکننده را شامل میشود. تخلف بر مبنای ناکامی رئیس جمهور در رعایت تعریفی مبهم از «روح قانون» مشخص شده است نه بر حسب غیرقانونی بودن فینفسه کار اجرایی. ساگار که بیش از حد نگران تهدیدات علیه ظرفیت بخش اجرایی برای اقدام قاطع است، کمتر از آنچه باید نگران تاریخچۀ تحقیر کنگره و حاکمیت قانون است. برای این موضوع که چه چیزی باری نامتناسب بر امنیت ملی است چه کسی تصمیم میگیرد؟
حتی با وجود این درجۀ بالای ابهام که به نفع هیئت اجرایی است، اسنودن معیارهای ساگار را برآورده میکند. اسنودن فقط ادعا نکرده که نظارت آژانس امنیت ملی با نظرات شخصی او درمورد حریم خصوصی در تضاد است. بلکه به نحو بلندپروازانهتر استدلال کرده که خصیصۀ واقعی آژانس امنیت ملی که جمعآوری دادهها است نهتنها از عموم، بلکه از بسیاری از مقامات منتخب که مقامات اطلاعاتی مانند کلاپر به آنها دروغ گفتهاند نیز مخفی نگه داشته شده. دادگاه نظارت بر اطلاعات خارجی27 که نهاد دولتی مجاز به اعمال نظارت است، مخفیانه عمل میکند و چیزی بیش از یک ماشین بله قربانگوی بخش اجرایی نیست. بنابراین برای تخلفات عمومی میتوان دلیلی محکم اقامه کرد.
اسناد و مدارک فاششده برای گرینوالد نیز “روشن و متقاعدکننده” است، و حداقل ادعای اسنودن این است که برای محدود کردن آسیب آنها را با دقت انتخاب کرده. طبیعتاً دولت اوباما افشاگریهای او را بیمسئولیتی تمام و کمال میداند. اما دستِکم تا کنون، افشاگریها به طور محدود به جاسوسیهایی که بنا بر قانون اساسی مشکوک است و تأثیری که صرفاً بر افروختن بحثهای عمومی داشته مربوط میشود. آنگونهکه ریچارد لئون،28 قاضی محافظهکار فدرال که از طرف رئیسجمهور جورج دبلیو بوش منصوب شده بود، دسامبر گذشته طی یک حکم دادگاهی مهم متذکر شد هیچ مدرکی مبنی بر اینکه اقدامات اسنودن امنیت ایالات متحده را تضعیف کرده باشد وجود ندارد. ما هیچ دلیل محکمی نداریم که باور کنیم افشاگریهای اسنودن منشأ آن چیزی است که ساگار اینگونه توصیفاش میکند “تهدیدهای جدی که مشخص و قریب الوقوع هستند و نه مبهم و نامربوط”.
به گفتۀ ساگار، “تنها تهدیدهایی از نوع قبل میتواند بر علاقۀ عموم مردم برای اطلاع از تخلفات جدی غلبه کند”. حتی قاضی ویلیام پاولی،29 که با حکم قاضی لئون در یک پروندۀ جداگانۀ دادگاه فدرال مخالف بود، به هیچ تهدیدی از این نوع اشاره نکرد. بنابراین اسنودن باید حتی آزمون تورنُسُل امنیت ملی انعطافپذیر ساگار را پشت سر بگذارد.
ساگار همچنین از افشاگران برای افشای هویتشان دعوت میکند. اسنودن این کار را کرده است. و با ارائۀ مجموعهای از توجیهات عمومی برای اعمال خود، گام مهم دیگری برداشته است. همانطورکه ظاهراً اسنودن بهتر از ساگار میفهمد، تنها افشای هویت یک افشاگر همیشه نشان نمیدهد که چرا او به این عمل اقدام کرده و آیا اقدامات او شایستۀ احترام عمومی است یا خیر. افشاگران در صورت امکان باید مطمئن شوند که زمینههای اقدامشان به صورت عمومی بیان شده است. اسنودن به اعتبار خود، بارها توضیح داده است که چرا خود را موظف به انجام این کار میداند.
فرار اسنودن از کشور و محاکمۀ فوری ممکن است به دلیل نگرانی از این توجیهات بوده باشد: او برای توضیح اقدامات خود به آزادی نیاز داشت و به دلیل روند قانونی، که به گفتۀ ساگار افشاگران باید برای رویارویی با آن آماده باشند، دچار مشکل شده بود. همانطورکه اسنودن در ایمیلهای خود به گرینوالد پیشبینی کرده بود، پس از افشای عمومی اطلاعات، دولت اوباما گذرنامۀ اسنودن را باطل و بر اساس قانون جاسوسی او را متهم کرد. هولدر،30 دادستان کل،31 نیز تصریح کرد که دولت ایالات متحده اسنودن مجرم را متهم میداند و به دنبال مجازات حداقل سی سال (ترجیحاً ابد) حبس برای او است.
قانون جاسوسی که به نحو مقتضی توسط مورخ حقوقی جفری آر. استون32 بهعنوان «ابزاری کارآمد برای سرکوب همهجانبۀ دیدگاههای ضدجنگ» تعریف شده، یک بخش کمارزش از قانون اضطراری مربوط به جنگ اول جهانی است. رؤسای جمهور در مواقعی برای سرکوب صداهای ناخواسته مخالفان از آن استفاده کردهاند، به گونهای که به تصدیق همگان به لحاظ قانونی مشکوک و به لحاظ سیاسی غیرمولد است. قبل از اینکه یک قاضی فدرال اعلام سوء دادرسی کند و اتهامات را وارد نداند، رئیسجمهور نیکسون آن قانون را علیه السبرگ بهخوبی به کار گرفت. به دلیل اینکه آکنده از بیان قانونی مبهم و حتی نامفهوم است و درمورد طیفی وسیع از فعالیتهای مرتبط با محدودۀ کمابیش مشخص از امنیت ملی صلاحیت اجرایی مقرر میکند، نسلهای حقوقدان و دانشگاهیان حقوقی در استحکام قانون اساسی آن تردید کردهاند. با وجود این، قانون جاسوسی در کتابها باقی مانده است و اوباما علیه افشاگرانی نظیر توماس اندرو دریک،33 منینگ و اکنون اسنودن از آن استفادۀ تهاجمی کرده است.
یک منتقد فصیح نظارت دولتی اکنون خود را در روسیه گرفتار میبیند و این تا حدودی به دلیل واکنش حقوقی شدید دولت اوباما است. تا زمانی که اوباما نتواند راه خود را به مسیر قانونی معقولتری بیابد، سرنوشت اسنودن توسط ولادیمیر پوتین، یک جاسوس سابق کاگِبِ34 و دولت باز هیچ دوستیای ندارد تعیین خواهد شد.
اقدام اوباما برای اِعمال قانون جاسوسی علیه اسنودن ـ درست همانطورکه علیه هر جاسوس دیگری اِعمال میکرد ـ این واقعیت را نادیده میگیرد که او نه برای منافع خصوصی یا به نمایندگی از قدرتهای خارجی، بلکه در نتیجۀ نقض بالقوه فاحش قانون ـ که به زودی توجه عموم را جلب خواهد کرد ـ عمل کرده است. همه نظامهای حقوقی ـ بهویژه نظام ایالات متحده ـ فضایی را برای انعطاف در اعمال قانون فراهم میکنند. دادستانها و قضات در صورت مواجهه با شرایط خاص، اقرار مصلحتی به جرم، کاهش اتهامات، و تخفیف مجازاتهای سخت را در نظر میگیرند. مشارکت ویژۀ اسنودن در بحث عمومی جاری درمورد نظارت، او را به کاندیدایی شایسته برای این رفتار تبدیل میکند.
پی نوشت
- National Security Agency (NSA)
- Edward Snowden
- افشاگریها یا سوتزنیهای ادوارد اسنودن از عملیات بزرگ «جاسوسی و مراقبت گستردۀ جهانی» و پریزم پرده برداشت. بنا به مدارک اسنودن، این برنامهها که جاسوسی از مردم عادی و شخصیتها در مکالمات تلفنی، ایمیلها و موتورهای جستوجوی اینترنتی در تمام کشورها را شامل میشوند و بدون رعایت مرزهای سیاسی صورت میگیرند، در درجۀ اول توسط آژانس امنیت ملی ایالات متحده آمریکا انجام میشوند. دولتهای اروپایی و شرکتهای تلفنی نیز همکاری مستقیم و نزدیکی در این جاسوسیها دارند. افشاگریهای اسنودن، آغاز رسانهای شدن اطلاعات مربوط به افشاگریهای جاسوسی گسترده بود.
- Glenn Greenwald مفسر سیاسی، وکیل، ستوننویس، بلاگر و مؤلف آمریکایی
- Luke Harding روزنامهنگار بریتانیایی و خبرنگار خارجی گاردین
- Laura Poitras کارگردان و تهیهکنندۀ آمریکایی
- Hong Kong
- Alan Rusbridger
- PRISM اسم رمز یک برنامۀ جاسوسی است که آژانس امنیت ملی ایالات متحده آمریکا آن را پیش می برد و آرمان آن گردآوری داده ارتباط اینترنتی از چندین شرکت فراهم آورنده خدمات اینترنت در آمریکا است.
- Four-Star General Keith Alexander
- Dilma Rousseff
- Ron Wyden
- James Clapper
- Daniel Ellsberg تحلیلگر سابق نیروهای نظامی ایالات متحده آمریکا
- TrueHOOHA
- Ars Technica عبارتی لاتین است که به “هنر فناوری” ترجمه می شود. این وب سایت اخبار ، نظرات ، راهنماها و سایر مطالب مورد علاقه علاقه مندان به رایانه را منتشر میکند.
- Ron Paul رانالد ارنست پال ملقب به ران پال یا پل پزشک، نویسنده و سیاستمدار سابق آمریکایی که در سالهای ۱۹۸۸، ۲۰۰۸ و ۲۰۱۲ نامزد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بود.
- CIA
- Illinois
- Cincinnatus
- Wikileaks سازمانی غیرانتفاعی و بینالمللی که به ارسال و افشای اسناد از سوی منابع ناشناس میپردازد.
- Chelsea Manning
چلسی الیزابت منینگ سرباز آمریکایی که در مه ۲۰۱۰ و هنگام خدمت ارتش در عراق، به اتهام در اختیار قرار دادن اطلاعات طبقهبندیشده به سایت ویکیلیکس بازداشت و سپس به کویت و از آنجا به خاک آمریکا منتقل شد. - Julian Assange روزنامهنگار، برنامهنویس رایانه، کنشگر اینترنت و از بنیانگذاران وبگاه ویکیلیکس و سردبیر استرالیایی آن.
- Rahul Sagar
- the Dilemma of State Secrecy
- Nixon’s Watergate
- the Foreign Intelligence Surveillance Court
- Richard Leon
- Judge William Pauley
- Holder
- Attorney General
- Geoffrey R. Stone
- Thomas Andrew Drake
- KGB (روسی: КГБ) مخفف نام سرویس اطلاعاتی و امنیتی اتحاد جماهیر شوروی سابق است. که نام کامل آن کمیته امنیت دولتی (به زبان روسی: Комите́т Госуда́рственной Безопа́сности) بود.