سرگذشت اخلاق در قرن بیستم
امروزه در مقایسه با دهه ۱۹۸۰، ارزشهایی مانند مراقبت، دلسوزی و ایمنی برای ما مهمتر است. از آغاز قرن بیستم، اهمیت احترام به مرجعیتها رو به کاهش است، در حالی که، داوری کارهای درست و نادرست بر اساس وفاداری به کشور و خانواده دائماً رو به افزایش است.
تحلیل ما روندهای مختلفی را در اولویتهای اخلاقیمان بین سالهای ۱۹۰۰ و ۲۰۰۷، نشان داد. در این تحلیل از پایگاه داده گوگل بوکز1 استفاده، و نتیجه کارمان را در پلاس وان2 منتشر کردیم.
مسئله قابلتوجه این است که چگونه باید این تغییرات در حساسیت اخلاقی را بفهمیم. اخلاق، امری انعطافناپذیر و یکپارچه نیست. مثلاً نظریه مبانی اخلاق،3 پنج مبنای اخلاقی را پیشنهاد میدهد که هر یک از آنها فضایل و رذایلِ مربوط به خود را دارند:
اخلاق پاکیزگیمحور:4 در ایدههایی مانند تقدس و پرهیزکاری ریشه دارد. وقتی پاکیزگی نقض شود، واکنش اشمئزار است و نقضکننده، فردی ناپاک و آلوده به حساب میآید.
اخلاق اقتدارمحور:5 به وظیفه، حرمت نهادن و نظم اجتماعی بها میدهد و از کسانی که بیاحترامی یا نافرمانی میکنند، متنفر است.
اخلاق انصافمحور:6 در تقابل با اخلاق اقتدارمحور است. درست و نادرست را بر مبنای ارزشهایی مانند برابری، بیطرفی و مدارا قضاوت میکند، و سوگیری و پیشداوری را تحقیر میکند.
اخلاق گروهمحور:7 وفاداری به خانواده، اجتماع و میهن را محترم میشمارد و کسانی که آنها را تهدید یا تضعیف میکنند، غیراخلاقی میداند.
اخلاق آسیبمحور:8 مراقبت، دلسوزی و ایمنی را ارزش میداند، و رنج رساندن، بدرفتاری و بیرحمی را کارهایی بد به حساب میآورد.
افراد بسته به سن، جنسیت، شخصیت و اعتقادات سیاسی خود این اخلاقیات را به درجات مختلف به کار میبرند. مثلاً افرادی که از نظر سیاسی راست محسوب میشوند، به احتمال زیاد از اخلاق پاکیزگی، اقتدار و وفاداری گروهی دفاع میکنند، و چپها بیشتر بر اخلاق آسیب و انصاف تأکید دارند. زنان بیشتر از مردان از اخلاق آسیبمحور حمایت میکنند.
ما از این مبانی اخلاقیِ پنجگانه در تحلیلمان استفاده کردیم. به بیان سادهتر، فرهنگ ما دستکم چنانکه در زبان اخلاق کتابهایی که میخوانیم و مینویسیم، منعکس است، با گذر زمان بر برخی از آن مبانی بیشتر تأکید میکند و بر برخی کمتر.
تغییر تاریخیِ مفاهیم اخلاقی
روانشناسان اخلاق درباره تفاوتِ اندیشه اخلاقی مردم امروزی، اطلاعات زیادی دارند، اما اکثر آنها تغییر اندیشه اخلاقی در طول تاریخ را نادیده میگیرند. با تکامل فرهنگها و توسعه جوامع، طرز فکر مردم درباره خوب و بد نیز دگرگون میشود. درباره ماهیتِ این دگرگونی، حدس و گمانهایی وجود دارد.
برخی افراد، تاریخ اخیر ما را بر اساس مفهوم اخلاقزدایی9 روایت میکنند. طبق این دیدگاه، جوامع ما بهتدریج کمتر از گذشته زهدفروش و اهل قضاوت شدند. ما در مواجهه با درست و نادرست، دیگرپذیرتر، عقلانیتر، غیرمذهبیتر و علمگراتر شدیم.
روایت مخالفی هم وجود دارد که بر مفهوم تجدید اخلاق10 تأکید دارد. طبق این روایت، فرهنگ ما نسبت به گذشته خردهگیرتر شده است. خیلی چیزها ما را آزرده و خشمگین میکند. دوقطبی شدن روزافزون بحثهای سیاسی نیز نشاندهنده افراط در درستکاری و خوددرستکارپنداری است.
ما میخواستیم بفهمیم کدامیک از این روایتها، تغییر اخلاقیات در گذر زمان را بهتر از بقیه توضیح میدهد. برای این منظور، یکی از شاخههای نوظهور پژوهشی را به کار گرفتیم: فرهنگشناسی11. فرهنگشناسی از پایگاههای داده متنیِ بسیار بزرگی برای دنبال کردن تغییرات در اعتقادات و ارزشهای فرهنگی استفاده میکند. تغییر الگوهای استفاده از زبان در طول زمان، ممکن است تغییراتی در فهم مردم از جهان و خودشان نشان دهد.
الگوهای زبان یکی از راههایی است که میتوان از طریق آن، فهم مردم از خودشان و جهان را فهمید.
رایجترین پلتفرم برای بررسی این تغییرات فرهنگی، پایگاه داده گوگل بوکز است که بیش از ۵۰۰ میلیارد کلمه از ۵ میلیون کتاب اسکنشده و دیجیتال در آن موجود است. این پایگاه داده، منبعی غنی از اطلاعات درباره افزایش و کاهش رواج واژههاست.
مطالعاتی که برای نمونه از کتابهای انگلیسیزبان استفاده کردند، گسترش ارزشهای فردگرایانه را نشان میدهند. این نکته را از کاهش استفاده از «ما» و افزایش استفاده از «من» استنباط کردند. مطالعاتی که در کتابهای چینیزبان هم انجام شده، نتایج مشابهی را نشان میدهد. طبق این مطالعات، واژههای مرتبط با ارزشهای جمعگرایانه در دهههای اخیر کاهش یافته است.
تا به امروز، فقط یک مطالعه فرهنگشناسانه درباره زبان اخلاق انجام شده است. این پژوهش، تغییرات در فراوانی واژههای مربوط به فضیلت مانند «وجدان»، «صداقت» و «مهربانی» در قرن بیستم را بررسی کردند. همانطور که روایت اخلاقزدایی پیشبینی میکرد، رواجِ اکثر این واژهها، کاهش چشمگیری داشته است. این تحقیق نشان میدهد که ایدههایی مانند فضیلت اخلاقی، امروزه اهمیت فرهنگی کمتری دارند.
ما مطالعه دیگری انجام دادیم و در آن، تغییرات اخلاق در قرن بیستم را با عمق بیشتری واکاوی کردیم. هر یک از آن پنج مبنا بهوسیله مجموعهای بزرگ و معتبر از واژههای مربوط به فضیلت و رذیلت معرفی شدند. همچنین، تغییرات اصطلاحات اخلاقی بنیادین مانند «خوب»، «اخلاقی»، «درستکار» و «بد»، «شر» و «نادرست» را بررسی کردیم.
فراوانی نسبیِ هر واژه را در هر سال استخراج و بهنحوی مرتب کردیم که اگر به بالاترین میزانِ فراوانی رسید، نمره ۱۰۰ را بگیرد و سپس، میانگین واژهها را حساب کردیم. نمودار میانگینِ این ارزشها در طول زمان، تغییرات گستردهای را در اهمیت هر یک از آن شکلهای اخلاق نشان میدهد.
اخلاقی ولی متفاوت
در قرن بیستم بهتدریج اصطلاحات اخلاقی بنیادین (خط سیاه را ببینید) بهصورت چشمگیری در کتابهای انگلیسیزبان کمیاب شدند. این یافته با روایت اخلاقزدایی همخوانی دارد. اما بازگشتی به همان اندازه چشمگیر به اخلاق در حدود سال ۱۹۸۰ آغاز شد که روایت تجدید اخلاق را تأیید میکند.
از طرف دیگر، نمودار آن پنج مبنای اخلاقی، تغییرات گستردهای دارند. اخلاق پاکیزگیمحور (خط سبز) مانند اصطلاحات اخلاقی بنیادین، سقوط و صعود مشابهی دارد. ایدههایی مانند تقدس، پرهیزکاری و پاکیزگی، و گناه، قداستزدایی و بیعفتی تا حدود سال ۱۹۸۰ افول کردند و پس از آن، دوباره به آنها اقبال شد.
گونههای دیگر اخلاق نیز مسیرهای مختلفی را پیمودند. شاید جالب باشد که اخلاق مساواتخواهِ انصاف (آبی) هیچ سقوط و صعود ثابتی ندارد.
در مقابل، اخلاق سلسلهمراتبمحورِ اقتدار (خاکستری) در نیمه اول قرن، افول ملایمی را از سر میگذارند. سپس، بعد از آنکه بحران اقتدار جهان غرب را در انتهای دهه ۱۹۶۰ تکان داد، بهشدت اوج میگیرد. این اخلاقِ اطاعت و همشکل شدن، نافرمانی و عصیان در طول دهه ۱۹۷۰ بهشدت افول میکند.
اخلاق گروهمحور (نارنجی) که در قالب کلماتی مانند وفاداری و اتحاد، خودیها و غیرخودیها نمایان میشود، واضحترین روند صعودی را در قرن بیستم داشت. برآمدگیهای آشکارِ پیرامون دو جنگ جهانی به گسترش گذرای اخلاق «ما و آنها» در جوامع در معرض تهدید اشاره دارد.
سرانجام، اخلاق آسیبمحور (قرمز) یک روند پیچیده و در عین حال، خیرهکننده دارد. اهمیت آن از سال ۱۹۰۰ تا دهه ۱۹۷۰ رو به افول است، مگر در برآمادگیهای دوران جنگ که مسائلی مانند رنج و خرابی به اموری اضطراری و همهگیر بدل شده بود. اما آسیبها از حدود سال ۱۹۸۰ و با اینکه درگیری جهانی فراگیری وجود ندارد، بهشدت افزایش مییابد.
چه میتوان گفت؟
میتوان گفت از سال ۱۹۸۰، دهههای احیای دغدغههای اخلاقی را تجربه کردیم. درباره علل این احیا میتوان گمانهزنی کرد. شاید برخی افراد، انتخاب دولتهای محافظهکار در ایالات متحده، بریتانیا و استرالیا در آغاز این دوره را تغییری اساسی بدانند.
این دیدگاه، اوجگیری اخلاق پاکیزگیمحور که معمولاً محافظهکار است را تبیین میکند، اما توضیحی برای اوجگیری شدیدتر اخلاق آسیبمحور که معمولاً لیبرال است، ندارد.
شاید افراد دیگری، اوجگیری دغدغههای عدالت اجتماعی (یا به قول منتقدان، «نزاکت سیاسی»12) را مبنای سیر صعودیِ اخلاق آسیبمحور بدانند. موجی که این اخلاق در طول دوران جنگ (اوایل و اواسط قرن) در زبان ایجاد کرد، میتواند ربط اوجگیری این اخلاق در اواخر قرن با آنچه «جنگهای فرهنگی» نامیده میشود، توضیح دهد. بهقطع میتوان گفت اوجگیری همزمان اخلاق محافظهکارانه (پاکیزگی) و چپ-لیبرال (آسیب) از آن زمان، موجب به وجود آمدنِ تضادهای اخلاقی و دوقطبیشدن جامعه شد.
پژوهش ما محدودیتهای مختص به خودش را دارد. کتابها پنجرههایی هستند که فقط برخی از جنبههای فرهنگ را به ما نشان میدهند. عمده کتابهای انگلیسیزبان را آمریکاییها و تا حدی بریتانیاییها مینویسند و به همین خاطر، نمیتوانیم الگوهای مختص به دیگر ملتهای انگلیسیزبان را به دست بیاوریم. بررسی تغییرات اخلاق در دهه قبل، از طریق پایگاه داده گوگل بوکز ممکن نبود.
با این حال، این پژوهش به برخی از دگرگونیهای فرهنگی مهم اشاره کرد. امروزه طرز فکر ما درباره مقولاتی مانند درست و نادرست با گذشته خیلی متفاوت شده است. اگر روندهایی که گفتیم را بپذیریم، در آینده چگونه خواهیم بود.
پی نوشت
- Google Books database
- Plos One
- Moral Foundations Theory
- purity-based
- authority-based
- fairness-based
- ingroup-based
- harm-based morality
- de-moralisation
- re-moralisation
- Culturomics شکلی از واژگانشناسی کامپیوتری است که رفتار انسانها و روندهای فرهنگی را از طریق تحلیل کمیِ متون دیجیتال مطالعه میکند. (ویکیپدیا انگلیسی)
- political correctness
با تشکر از زحمات بچه های خانه اخلاق. مقاله خوبی بود اما ضعفهای آشکاری داشت. نکته ابتدایی ای که الان به ذهنم می آید این است که با کم و زیاد شدن استعمال کلمات در کتابها چگونه فهمیده شده که این مفاهیم و کلمات رواج به معنای مثبت پیدا کرده است. چه بسا در دروه ای اینها در کتابها ذکر شده برای اشکال و رد نه برای تایید. پس به نظرم اساس کار مشکل دارد.
در ضمن نموداری که در متن از آن سخن گفته شده کو؟؟؟!!!
سلام
ممنون از دقت و نکات شما
نمودار به متن اضافه شد