
امر دینی و امر فرادینی در پیام عاشورا
امر دینی و امر فرادینی در پیام عاشورا
۱ . درآمد
مناسبت اقتضا میکند دربارۀ شخصیت سرور آزادگان امام حسین (ع) و مهمترین حادثۀ زندگی، ایشان، یعنی واقعۀ کربلا، گفتگو کنیم. هم درمورد شخصیت ایشان و هم درمورد تحلیل و تبیین واقعۀ کربلا کم سخن نگفتهاند و دوستان علاقهمند نیز کمابیش با ادبیاتی که پیرامون این دو موضوع بسط یافته آشنا هستند. بنده نیز سالها پیش توفیق داشتهام که تبیینی اخلاقی از کنش سیاسی امام حسین (ع) به دست دهم. در اینجا قصد تکرار گفتههای خود و دیگران را ندارم بلکه مایلم از فرصت استفاده کنم و به تفسیر یکی از سخنانی بپردازم که به ایشان منسوب است.
آن سخن این است: «إِن لَم يَكُن لَكُم دينُ وَلا تَخافُونَ المَعادَ فَكُونُوا أحراراً في دُنياكُم»؛ «اگر دین ندارید، و از بازگشت بـه ســوی خداوند نمیترسید، [دستکم] در دنیای خود آزاده باشید». این یکی از سخنانی است که در واپسین لحظات عمر امام حسين (ع) در خطاب با لشکریان یزید بر زبان ایشان جاری شده است. در نگاه نخستین این سخن معنای ساده و روشنی دارد، اما بــر خلاف معنای ساده و روشن آن بسیار عمیق است.
در این سخن دو حقیقت بسیار مهم و کلیدی نهفته است کـه اگـر جـدی گرفته شوند میتوانند رویکرد ما در دینشناسی و دینداری را به کلی عوض کنند و رنگ و بو و سبک و سیاق دیگری بدان ببخشند. این دو حقیقت عبارتاند از:
۱ . استقلال اخلاق از دین
۲ . و به رسمیت شناختن امور فرادینی یا تفکیک قلمرو دین از قلمروهای دیگر.
بحث امشب ما به شرح و بسط این دو حقیقت اختصاص دارد به نظر میرسد اگر دینداران بخواهند سعادت دنیا و آخرت خود را تأمین و تضمین کنند یکی از مقدمات ضروری آن این است که به این دو حقیقت تسلیم شوند.
۲ . توضیحی درباب ساختار نحوی سخن امام حسین
این سخن از سه جمله تشکیل شده است که عبارتاند از:
۱ . «اِن لَم یَکُن لَکُم دینٌ»،
۲ . «وَ لاتَخافُونَ المَعادَ»،
۳ . «فَکُونُوا اَحراراً فی دُنیاکُم».
در آغاز دربارۀ ساختار این سه جمله توضیح میدهم و سپس به شرح و تفسیر آن میپردازم. جملۀ اول و سوم رویهمرفته یک جملۀ شرطیه را تشکیل میدهند. جملۀ شرطیه از دو جمله تشکیل میشود که یکی از آنها را شرط و دیگری را جزا مینامند. بنابراین، جملۀ اول شرط و جملۀ سوم جزای آن شرط است. جملۀ دوم، یعنی «وَلا تَخافُونَ المَعادَ» جملۀ «معترضه» است؛ این جمله عطف تفسیری به جملۀ اول است و معنای جملۀ اول را توضیح میدهد، یعنی دینداری را معنا میکند.
پاسخی که از سخن امام حسین (ع) به دست میآید این است که برای اخلاقی زیستن دو دلیل وجود دارد که از منظر عقلانیت عملی آن را موجه میکند: یکی ترس از معاد و دیگری آزادگی.
۳ . گوهر دینداری از دیدگاه امام حسین
جملۀ دوم «گوهر دینداری» را بیان میکند. در این تلقی، دینداری یعنی «ترس از سوء عاقبت» و «دغدغۀ زندگی پس از مرگ و رستگاری و نجات اخروی را داشتن». «دینشناسی» از خودشناسی یا خداشناسی شروع میشود، اما «دینداری» از ایمان به زندگی پس از مرگ و عاقبتاندیشی و دلنگرانی دربارۀ سرنوشت خود در آخرت شروع میشود. در اینجا میتوان پرسید: «چرا امام حسین به جای تأکید کردن بر «ترس از خدا» بر «ترس از معاد» تأکید کرده است؟». پاسخ این پرسش میتواند این باشد که ایمان به زندگی پس از مرگ بر ایمان به خدا و پیامبر (ص) مقدم است. به این دو آیه از قرآن توجه کنید:
«وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ ۖ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ» (زمر/ ۴۵)؛ «و چون خدا به یگانگی یاد شود دلهای کسانی که به آخرت ایمان ندارند منزجر میگردد، و چون کسانی غیر از او یاد شوند، بناگاه آنان شادمانی میکنند».
«وَهَٰذَا كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ مُبَارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَلِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرَىٰ وَمَنْ حَوْلَهَا ۚ وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ ۖ وَهُمْ عَلَىٰ صَلَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ» (انعام/ ۹۲)؛ «این کتابی است پربرکت که ما آن را فروفرستادیم، [و] کتابهایی را که پیش از آن آمده تصدیق میکند تا [مردم] امالقری [= مکه] و کسانی را که پیرامون آناند هشدار دهی، و کسانی که به آخرت ایمان میآورند به آن [قرآن نیز] ایمان میآورند و آنان بر نمازهای خود مراقبت میکنند».
آیۀ اول میگوید: ایمان به زندگی پس از مرگ بر ایمان به توحید مقدم است، و آیۀ دوم میگوید: ایمان به زندگی پس از مرگ بر ایمان بر نبوت پیامبر و حقانیت قرآن مقدم است.
۴ . چرا باید اخلاقی زیست؟
این سخن امام حسین (ع) متضمن پاسخی است به یکی از مهمترین پرسشهایی که در فلسفۀ اخلاق مطرح است. این پرسش، که ناظر به رابطۀ «تعهد اخلاقی» با «عقلانیت عملی» است، این است: «چرا باید اخلاقی بود؟»، یا «چرا باید اخلاقی زیست؟».
چنان که پارهای از فیلسوفان اخلاق گفتهاند و درست هم گفتهاند، ما انسانها برای انجام دادن افعال ارادی و اختیاری نیازمند دو نوع دلیل هستیم یکی دلیل توجیهکننده» و دیگری دلیل برانگیزاننده» اولی دلیلی است که رفتار مورد نظر را از منظر اخلاقی برای شخص «توجیه میکند یعنی عقل، وجدان اخلاقی او را قانع میکند که آن رفتار از نظر اخلاقی رفتار درستی است یا اگر آن رفتار اخلاقاً نادرست است توجیهی اخلاقی برای خودداری از انجام آن کار یا دست برداشتن از آن در اختیار او قرار میدهد.
و دومی دلیلی است که شخص را به انجام آن کار برمیانگیزاند، یعنی انگیزۀ لازم برای انجام آن را در روح و روان او به وجود میآورد، یا اگر آن رفتار نادرست است، او را به خودداری از آن رفتار یا دست برداشتن از آن برمیانگیزاند.
اما پرسش از «دلیل اخلاقی» برای انجام یک کار خاص یا ترک آن کار منطقاً و مفهوماً غیر از پرسش از «دلیل عقلانی» برای تعهد و التزام اخلاقی است. اولی ناظر به تک تک افعال ارادی و اختیاری است، درحالی که دومی ناظر به سبک زندگی اخلاقی یا اخلاقی زیستن است. یک پرسش این است که «آیا برای انجام یا عدم انجام این یا آن کار دلیل اخلاقی در دست هست یا نه؟»، و پرسش دیگر این است که «آیا در پیش گرفتن سبک زندگی اخلاقی، یعنی اخلاقی زیستن از نظر عقلانی موجه است یا نه؟»
پرسش دوم که دربارۀ اخلاقی زیستن بهعنوان یک سبک خاص از زندگی است، ناظر به رابطۀ تعهد اخلاقی با عقلانیت عملی است. در اینجا سؤال این است که «آیا اخلاقی زیستن معقول است؟» یا «چرا باید اخلاقی زیست؟» یا «آیا مراعات کردن ارزشهای اخلاقی از منظر عقلانیت عملی موجه است؟» اهمیت طرح این پرسش و دلیلی که طرح آن و جستجوی پاسخی برای آن را موجه میکند این است که اخلاقی زیستن متضمن هزینه و ضرر و زیان و مستلزم تحمل سختیها و مشکلات و محرومیت از خوشیها و لذتهای شخصی است.
پاسخی که از سخن امام حسین (ع) بـه ایــن پرسش به دست میآید این است که برای اخلاقی زیستن دو دلیل وجود دارد که از منظر عقلانیت عملی آن را موجه میکند: یکی ترس از معاد و دیگری آزادگی.
به عبارت دیگر، چنان که به تفصیل خواهد آمد از دیدگاه امام حسین (ع)، اگر کسی هم دیندار باشد و هم آزاده، برای اخلاقی زیستن دو دلیل عقلانی در دست دارد که یکی از آنها دینی و دیگری فرادینی است. اما اگر کسی دیندار نباشد، تنها یک دلیل عقلانی برای در پیش گرفتن سبک زندگی اخلاقی در دست خواهد داشت که فرادینی است.
از اینجا معلوم میشود که افزودن قید «لااقل» یا «دستکم» در ترجمۀ رایج از این سخن، نادرست نیست. این قید از فحوای کلام و ساختار جملۀ شرطیه در این سیاق خاص استفاده میشود. این قید به این معنا نیست که آزادگی مرتبهای فروتر از دینداری است، بلکه به این معناست که کسی که هم دیندار است و هم آزاده، برای اخلاقی زیستن دو دلیل در دست دارد، درحالی که کسی که فقط آزاده است، برای این کار یک دلیل در دست دارد. قید لااقل/دستکم در اینجا صرفاً ناظر به «کمیت» دلایل است، نه ناظر به «کیفیت» آنها یا منزلت زیستن بر اساس آنها.
۵ مراتب گوناگون اخلاقی زیستن
جملۀ سوم یعنی «فَكُونُوا أحراراً في دُنياكُم» مرتبۀ خاصی از اخلاقی زیستن را بیان میکند که بالاترین مرتبۀ اخلاقی زیستن است، و آن عبارت است از اخلاقی زیستن بهخاطر خود اخلاق. از یک نظر اخلاقی زیستن سه مرتبه یا مرحله دارد. این سه مرتبه یا مرحله از نظر «توجیه» و «انگیزه»ای که شخص برای اخلاقی زیستن در دست دارد با یکدیگر تفاوت دارند.
۵/۱ اخلاق برای دنیا
برای کسانی که در مرتبۀ نخست قرار دارند توجیه و انگیزۀ اخلاقی زیستن نفع و ضرر شخصی و دنیوی است. یعنی در این مرتبه کنشگر اخلاقی ارزشهای اخلاقی را مراعات میکند، به حقوق دیگران تجاوز نمیکند و به دیگران کمک میکند صرفاً برای این که از این طریق منافع شخصی دنیوی خود را تأمین کند. مثلاً فروشندهای را تصور کنید که برای جلب رضایت مشتری راستگویی پیشه میکند یا سیاستمداری که به مردم راست میگوید و از قدرت سوء استفاده نمیکند برای این که در انتخابات بعدی دوباره رأی بیاورد.
طبیعتاً تعهد اخلاقی و پایبندی عملی اشخاصی که در این مرتبه قرار دارند به ارزشهای اخلاقی تا وقتی است کـه ایــن کار منافع شخصی و دنیوی آنان را تأمین کند. نگاه این اشخاص به اخلاق یک نگاه ابزاری است، یعنی اخلاق را برای ایــن میخواهند که دنیای بهتر و آبادتری داشته باشند، به دیگران ظلم نمیکنند زیرا بر این باورند که ظلم به دیگران دودش در همین دنیا به چشم ظالم خواهد رفت. اگر پیامدهای دنیوی رفتار اخلاقی یا غیراخلاقی برای خود آنان نبود، این افراد توجیه و انگیزهای برای اخلاقی زیستن نداشتند.
…