دو استدلال اخلاقی بر ضد مصرف گوشت صنعتی
درآمد
امروزه گوشت صنعتی بخش قابل توجهی از سبد غذایی ما را تشکیل میدهد، به طوری که بسیاری از ما، روزانه، دستکم یک وعده از آن مصرف میکنیم. همچنین میانوعدههایی که به صوت فستفود یا ساندویچهای مختلف خورده میشود، عمدتاً گوشتی است. وابستگی ما به غذاهای گوشتی چنان شدید است که نخوردن گوشت، معادل غذا نخوردن به شمار میرود. این در حالی است که در سنت دینی ما نه تنها بر گوشتخواری تأکید نشده، که در مواردی ناپسند نیز شمرده شده است. همچنین تا حدود سی سال پیش دسترسی به گوشت برای همگان مقدور نبود و گسترش و رواج مرغداریها، دامداریهای صنعتی و ورود گوشتهای به اصطلاح یخزده، و توزیع کالابرگ گوشت در ایام جنگ و ورود گوشتهای یخی ارزانقیمت به کشور، مایه گسترش فرهنگ گوشتخواری در میان ما شد. با توجه به این ملاحظات، پرسش اصلی نوشته حاضر آن است که آیا خوردن گوشتهایی که به شکل صنعتی فراهم آمده، از نظر اخلاقی مجاز است؟
محدوده بحث
در باب گوشتخواری عمدتاً دو اردوگاه شکل گرفته است: اردوگاه موافقان و اردوگاه مخالفان. کسانی گوشتخواری را امری طبیعی و نیازی برای بقای جسم انسان دانستهاند و از آن حمایت میکنند. در مقابل، مخالفان میکوشند با تضعیف دلایل موافقان گوشتخواری نادرستی این عمل را نشان دهند. هدف این نوشته ورود به این صفبندی و حمایت از یک اردوگاه به زیان دیگری نیست. از این رو، برای تعیین دقیق حدود بحث لازم است پیش از ادامه، دو نکته اساسی بیان شود: نخست، نیاز بدن انسان به گوشت، و دوم پرهیز از گوشتخواری.
موافقان گوشتخواری در مجموع استدلال سادهای به سود خود پیش میکشند که میتوان آن را در قالب زیر صورتبندی کرد:
۱. بدن انسان به گوشت نیاز دارد.
۲. خوردن آنچه بدن به آن نیاز دارد، رواست.
پس خوردن گوشت رواست.
…