در باب درد و رنج
رنج، نیازمند توضیح و تسکین است. به نظر میرسد که بعضی افراد فراتر از حد اعمالشان رنج میکشند، بیگناهان همانند شروران و بهترینها همراه با بدترینها رنج میبرند. علوم دینی و تئودیسه1 سعی در کنارآمدن با تناقض بین خدایی عادل، مقدس، قادر و آگاه کل و وجود رنج دارند. در هر فرهنگی، شفادهندگان و سیستمهای پزشکی در پاسخ به رنج پدید آمدهاند. با این حال، چیستیِ رنج، منشأ آن در وضع بشری و چیستی راهحلش هنوز بهخوبی درک نشدهاست.
درد، عموماً بهعنوان رایجترین منبع رنج در نظر گرفته میشود؛ آنچنان که این دو اصطلاح عموماً پیوستهاند -همانند آنچه در عبارت «درد و رنج» دیده میشود. با این حال، این دو اصطلاح، اَشکال کاملاً متفاوتی از آشفتگی2اند. فهم چیستی درد و اینکه چگونه با رنج مرتبط و در عین حال با آن متفاوت است، مقدمهای بر این مبحث خواهد بود.
سیستم عصبی در درد، چگونه درگیر میشود؟
سیستم ادارک درد3
مسیرهای سیستم عصبی – سیستم ادراک درد – که در مخابره تحریکهای آسیبرسان درگیرند، تنها اطلاعات را از محل آسیبدیده به سیستم عصبی مرکزی منتقل نمیکنند؛ بلکه آنها بخشی از سیستمی هستند که پیامها در آن میتواند شدت یابد، تقلیل گردد یا سرکوب شود. تعدیل4 حس آسیبرسان به عنوان بخشی از فرآیند ادراک که در آن، معنی بر پیام اصلی تاثیر میگذارد، رخ میدهد.
پوست، ماهیچهها و اندامهای داخلی دارای پایانههای عصبیاند که از چندین نوع فیبر مختلف منشا میگیرند. بعضی [فیبرها]، به طور ویژهای به محرکهای مکانیکی، دمایی و شیمیایی پاسخ میدهند که باعث ایجاد احساس فیزیکی آسیبرسان به نام درد میشوند. این فیبرهای دردزا وارد نخاع میشوند و ارتباطات پیچیدهای را با عصبهای نخاعی که به سمت تالاموس بالا و از آنجا به مناطقی از قشر مخ میروند شکل میدهند. مسیرهای عصبی از مراکز بالاتر، که سیستم کنترل درونی درد نامیده میشوند، به سمت پایین میروند تا در شاخه خلفی نخاع، در محلی که فیبرهای عصبی درد نخستین ارتباطات مرکزی خود را شکل میدهند، ارتباطاتی ایجاد کنند. این مسیرهای پایینرونده قادرند پیامهای درد را با اثرگذاری مهاری ویژه بر نورونهای هدایت درد تعدیل کنند.
علاوه بر مسیرهای عصبی، که نه تنها حسهای آسیبرسان را انتقال بلکه ماهیت آنها را نیز تغییر میدهند، پیامرسانهای شیمیایی و گیرندههای آنها در سیستم عصبی نیز بر پیام درد تاثیر میگذارند. پپتیدهای طبیعی مغزی از جمله انکفالینها و بتااندورفینها، که در مجموع به عنوان اندورفینها شناخته میشوند با اتصال به گیرندههای مخصوص، اثرات ضددردی را در مناطق مختلف سیستم عصبی اعمال میکنند. داروهایی از جمله مورفین و مپریدین نیز با اتصال به همین گیرندهها میتوانند درد را تسکین دهند. سایر انتقالدهندههای عصبی مثل سروتونین و دوپامین نیز اثراتی دارند که میتوانند انتقال پیامهای دردزا را تعدیل کند.
درد به مثابه ادراک حسی
از منظر تاریخی، دانش موجود درباره ادارک درد (nociception) به عنوان انتقال عصبی محرکهای آسیبرسان، نسبت به دانش موجود درباره تعدیل فرآیند ادراک درد پیشینه طولانیتری دارد. این دیدگاه سادهشده از سیستم ادراک درد با فهم مکانیکی از سیستم عصبی5 که تا همین اواخیر نیز پابرجا بوده است، همخوانی دارد. این دیدگاه توضیح میدهد که چرا حس آسیبرسان که همان ادراک است به طور بسیار رایج با خود درد (pain) اشتباه گرفته میشود و این دو اصطلاح در حالی که از هم متمایزند، به جای یکدیگر به کار برده میشوند. ادراک درد، حسن آسیبرسان را ایجاد میکند که توسط دما و فشار مکانیکی شدید ایجاد شده است و توسط جاندار به عنوان درد تفسیر میشود.
…
پی نوشت
- واژه «تئودیسه» که اختراع لایب نیتس است، مرکب از دو کلمه یونانی «تئوس» Theos (به معنای خدا) و «دیک dike» به معنای عادل است-اما دیسه حاصل مصدر و به معنای عدل است-این دو کلمه با هم به مفهوم عدل الهی میباشد. هدف لایب نیتس در «تئودیسه» همان گونه که در مقدمه آن آمده چنین است: اثبات سازگاری صفات خداوند و کمالات خدا با وجود شرور است. (مهین رضایی، کیهان اندیشه، ۱۳)
- distress
- Nociceptive Apparatus
- Modulation
- یعنی انتقال صرف پیام بدون هیچ گونه دخل و تصرف و تعدیل در مسیر انتقال م.