داوری اخلاقی
این روزها به واسطه افزایش چشمگیر امکان دسترسی به فضای مجازی برای همگان و در نتیجه اظهارنظر در حوزه عمومی، فراوان میشنویم و میخوانیم که آدمها دیگران را در موضوعات و مسائل مختلف، به لحاظ اخلاقی قضاوت میکنند. افراد به محض شنیدن یا خواندن یا دیدن یک خبر یا پیام یا ویدیو یا تصویر، درباره یک فرد، به راحتی و بر پایه همان مستندات دست به داوری اخلاقی میزنند و حکم صادر میکنند؛ خواه آن فرد یک سلبریتی باشد، یا یک سیاستمدار یا ورزشکار یا حتی یک آدم ناشناخته.
دیگر کسی نمیپرسد که آیا مدارک و استنادات لازم برای صدور چنین حکمی را دراختیار داریم یا اصلا قضاوت اخلاقی راجع به یک فرد یا موضوع امکانپذیر هست یا خیر؟
قضاوت و داوری اخلاقی، در تمایز با قضاوت یا داوری حقوقی (قانونی)، زیبایی شناختی و سایر انواع داوری یا قضاوت که ممکن است برمبنای معیارهایی چون دین یا مصلحت یا عرف و عادت و… صورت بگیرد، آن نوع قضاوت و داوری است که درباره خوب و بد یا درست و نادرست افعال و کردارهای آگاهانه و ارادی انسانهای بالغ و مختار رخ میدهد. مثلا میگوییم سهراب آگاهانه و ارادی دروغ گفته و این کار او از حیث اخلاقی نادرست، زشت، بد و ناپسند است. بنابراین اراده و اختیار و آگاهی شروط قضاوت اخلاقی است. اما فرض امکان داوری یا قضاوت اخلاقی، مستلزم باور به اصولی ثابت در اخلاق نیز هست، زیرا در غیاب چنین مبانی و اصولی، با نسبی انگاری اخلاقی مواجه میشویم و هیچ معیاری برای ارزیابی خوب و بد اخلاقی نداریم. بنابراین فرض امکان داوری اخلاقی، غیر از اراده و اختیار و آگاهی کنشگران، مستلزم نوعی مطلق انگاری اخلاقی (ولو در حیطههایی محدود) هم هست.
اما به فرض پذیرش اصول ثابت، آیا باز هم میتوان به راحتی دیگران را به لحاظ اخلاقی قضاوت کرد؟ پاسخ این پرسش احتمالا به این باز میگردد که به کدام یک از سه رویکرد عمده در اخلاق هنجاری متعلق باشیم، یعنی آیا پیامدگرا باشیم یا وظیفهگرا یا فضیلتگرا. یک پیامدگرا، بنا به تعریف به پیامدها یا نتایج فعل اخلاقی مینگرد و بنابراین با نظر به پیامدهای یک فعل و سود و زیان یا خیر و شری که پدید آورده، میتوان گفت که کار او خیر اخلاقی بوده یا شر. در حالی که یک وظیفهگرا به خود فعل یا عمل اخلاقی توجه دارد، او مدعی است که فهرستی از اعمال خوب و بد اخلاقی در دست دارد و در سنجش هر فعل و عملی، به فهرست خود نگاه میکند و براساس آن میگوید که آیا کاری خوب است یا خیر.
فرد فضیلتگرا هم به نیت فاعل توجه میکند و کاری به خود فعل و پیامد آن ندارد.
فرض امکان داوری یا قضاوت اخلاقی، مستلزم باور به اصولی ثابت در اخلاق نیز هست، زیرا در غیاب چنین مبانی و اصولی، با نسبی انگاری اخلاقی مواجه میشویم و هیچ معیاری برای ارزیابی خوب و بد اخلاقی نداریم.
روشن است که رویکردهای پیامدگرایی و وظیفهگرایی، ممکن است در نشان دادن درست و غلط بودن فعل یا پیامدهای آن یاریرسان باشند، اما درباره نیت فاعل حرفی برای گفتن ندارند، در حالی که در عمده قضاوتهای اخلاقی، ما فاعل اخلاقی را قضاوت میکنیم و او را بیاخلاق یا اخلاقمدار میخوانیم. در حالی که فردی که به پیامدهای عملش ناآگاه است، فرد بیاخلاقی نیست، به ویژه اگر ناآگاهی و جهلش خودخواسته نباشد، یا فردی که نمیداند فلان کار غیراخلاقی یا آزار دیگران است و حتی عکس آن را آموخته، نمیتوان به لحاظ اخلاقی محکوم کرد. افراد به لحظ اخلاقی تنها مسوول کارهایی هستند که آگاهانه و ارادی صورت میدهند. تنها فردی به لحاظ اخلاقی که غیراخلاقی است که میداند که کاری میکند، به لحاظ اخلاقی نادرست است و باز به آن اصرار میورزد.
ما از درون انسانها و مجموعه باورها و احساسات و خواستههای آنها خبر نداریم و نمیدانیم که آیا تعمدا و با قصد و نیت بد دست به کاری میزنند یا خیر. تصور عموم آدمها آن است که کار یا تصمیمشان به لحاظ اخلاقی درست است، در حالی که در بسیاری موارد افعالشان نادرست است یا پیامدهای بدی در پی دارد. اینها فاعلانی غیراخلاقی نیستند و نهایتا بتوان گفت فعلشان غیراخلاقی است یا نتایج غیراخلاقی در برداشته. اما غیراخلاقی نبودن کار این افراد، به معنای مبرا بودن آنها از هر گونه مسوولیتی نیست.
آدمها به لحاظ حقوقی و قانونی مسوول کنشهای خود هستند و در صورت تخطی از قانون و زیر پا گذاشتن حقوق دیگران مستوجب عقوبتی متناسب با جرم.
مرز میان اخلاق و حقوق را نباید خدشهدار کرد. قضاوت اخلاقی کنشگران برمبنای نیت فاعل صورت میگیرد، در حالی که داوری حقوقی و قانونی برمبنای فعل او و پیامدهای آن. اثبات مجرم بودن یا برائت قانونی یک فرد باید در محکمهای عمومی و صالح و بر پایه مستندات و مدارکی عینی و همه پسند صورت بگیرد. اینجا دیگر فرد عاقل و بالغ، به لحاظ قانونی حق ندارد بگوید که نیت خوبی داشته یا آگاه نبوده است. نیت کنشگر امری عینی و رویتپذیر نیست.
از این رو قضاوت اخلاقی افراد، حتی اگر نگوییم محال است، بسیار دشوار است. تنها علت آنکه میگوییم محال نیست، آن است که گاه خود فرد آگاهانه و ارادی به اینکه شرارت ورزیده اعتراف میکند. در چنین وضعیتی، او فاعلی شرور و غیراخلاقی است و دیگر نمیتوان به لحاظ اخلاقی او را تبرئه کرد. اما در غیر این صورت، نمیتوان فاعل اخلاقی را به لحاظ قصد و نیت قضاوت کرد، حتی اگر فرد مدعی شود که نیت او خوب و درست باشد.